چرا حضرت علی علیه السلام تربیت فرزند خود را از آموزش قرآن شروع کرد؟
از دیدگاه حضرت علی(علیه السلام) فرزندان انسان تربیت پذیرند و اگر پدر و مادر از شیوهها و اصول تربیتی آگاه باشند، از این ویژگی و تربیت پذیر بودن انسان به خوبی بهره میبرند و فرزندان خویش را در رسیدن به بالاترین درجههای علمی و معنوی یاری میرسانند. آن حضرت بر اساس اصل «تربیت پذیر بودن انسان»، یکی از حقوق کودکان بر پدر را، تربیت شایسته فرزند میداند و میفرماید: «حق الولد ان یحسن اسمه و یحسن ادبه و یعلمه القرآن؛ حق فرزند بر پدرش این است که نام نیکو برای او برگزیند و به خوبی ادب و تربیتش کند و به وی قرآن بیاموزد».(۱) آن حضرت در کلامی دیگر فرموده است: «ما نحل والد ولدا نحلاً افضل من ادب حسن؛ هیچ پدری به فرزندش، موهبتی مانند تربیت نیکو نبخشیده است».(۲) آن حضرت در سخنی در این باره، به فرزندش امام حسن(علیه السلام) میفرماید: «فبادرتک بالادب قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لبک؛ پیش از آن که قلب تو دچار قساوت و اندیشه ات سرگرم [ امور بیهوده] شود، به تربیت تو پرداختم»
تا موضوع «تربیت فرزند» به دغدغهای در ذهن پدر و مادر تبدیل نشود، نمیتوانند فرزندان خویش را به درستی تربیت کنند. پدر و مادری که دغدغه این را ندارند، یا ازتربیت فرزندان خویش باز میمانند یاتربیت فرزندان خود را ناتمام میگذارند یا آنها را نادرست تربیت میکنند. بنابراین، باید پیش از اقدام به تربیت فرزند، پدر و مادر در این باره، دغدغهای وجود داشته باشد.
دغدغه تربیت فرزند، پدر و مادر را نسبت به فررزندان خویش مسئولیت پذیر میکند، آنها را به کسب آگاهی درباره این موضوع وا میدارد و مانع از دست دادن فرصتها برای تربیت فرزند میشود.
+همچنین بخوانید : زندگی نزیسته، افراط و نتیجه ی معکوس درتربیت فرزندان
حضرت علی، در نامه ۳۱ نهج البلاغه میفرماید: (چنین دیدم) که در آغاز، کتاب خدا را همراه تفسیرش، و قوانین اسلام و احکامش و حلال و حرام آن را به تو تعلیم دهم، و این همه توجه را به تو کردم و غیر تو را برنگزیدم; آن گاه از این ترسیدم که آن چه بر مردم، در اثر پیروی هوا و هوس و عقاید باطل مشتبه شده و در آن اختلاف نموده اند، بر تو نیز مشتبه گردد; به همین دلیل، روشن ساختن این قسمت…پیش من محبوبتر از آن است….
از ظاهر این کلمات بر میآید که حضرت، ابتدا قصد داشت کتاب خدا و تفسیر آن را به فرزندش تعلیم دهد، ولی به جهت مصالحی که خودشان، ذکر میکنند، اصول دین و علم کلام را آموزش میدهند تا فرزندشان در رویارویی با شبهات وارد شده در امان باشند; پس از این وصیت امام، به خوبی استفاده میشود که آن حضرت ابتدا قصد تعلیم قرآن را داشتند، ولی بنابر عللی، از این امر اعراض میکنند و به تعلیم علم کلام و عقاید میپردازند
از این رو، گرچه به نوبه خود معرفت خدا و کتاب او، از مهمترین واجبات به شمار میآید، به جهت علم امام یا وصیت پیامبر(ص) و یا تجربه طولانی او دراین زمینه(ر.ک: نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۶، ص ۶۹، نشر داراحیأ التراث العربی.)به بیان اصول دین میپردازند; بنابراین، این گونه نیست که امام، ابتدا به تعلیم قرآن پرداخته باشد، بلکه بنا به مصالحی، تعلیم علم کلام را مقدم داشته اند.