انسان چگونه مضطر میگردد؟
انسان بخاطر عواملی مانند، نیتها و اعمال بدش، و یا بخاطر طلب رسیدن به تعالی و رشد و کمال انقطاع الی الله، از طرف خداوند به شدت و رنج و بلا و ضرری در زندگی گرفتار میشود، که با همه وجود، نهایت فقر و بیچارگی و بیپناهی خود و بیخاصیتی غیر خدا را احساس میکند، و خود را در بن بستی میبیند، که هیچ کس و هیچ چیزی نمیتواند برای او راهی بگشاید، و گرهای از کارش باز کند، انسانی که به واسطه آن عوامل اینگونه به عجز و اضطرار رسیده و مضطر گردیده، به حکم فطرت پاک خود در این وضعیت، از صمیم قلب خدا را میخواند، و اوست که دعای مضطر را اجابت مینماید، آنگونه که خود گفت: أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوَّء…;(نمل،۶۲)، یا ]کیست[ آن کس که در مانده را ـ چون وی را بخواند ـ اجابت میکند، و گرفتاری را برطرف میکند،… .
پس در هنگامی که انسان چشم از عالم اسباب به کلی برگیرد و تمام قلب و روحش را در اختیار خدا قرار دهد، همه چیز را از آن او بداند و حل هر مشکلی را به دست او ببیند، حالت اضطرار پیدا میکند.( ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، ج ۷، ص ۲۶ـ۲۷، ترجمه تفسیر المیزان، سید محمد باقر موسوی همدانی، ج ۱۵، ص ۵۹۴ـ۵۹۵، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی / تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم شیرازی و دیگران، ج ۱۵، ص ۵۱۸، دارالکتب الاسلامیه. )