چرا در حکم خدا قیاس راه ندارد؟
قیاس دو معنا دارد:
۱ – در اصطلاح فقها و اصولین مسیر از جزئی به جزئی و از متباین به متباین را قیاس میگویند، یعنی با شناخت حکم یک مورد جزئی، حکم را در مورد جزئی مشابه به آن اجرا کنیم، در حالی که منطقیین آن را تمثیل مینامند.
۲ – در اصطلاح منطقدانان و فلاسفه سیر از کلی به جزئی را قیاس میخوانند.
به نظر میرسد منظور شما از قیاس همان تعریف اوّل است که مسیر از جزئی به جزئی و از متباین به متباین میباشد. این روش که مورد توجه اهل سنت به ویژه ابوحنیفه در فقه بوده، از نظر شیعه باطل است.
منابع فقه از دیدگاه شیعه عبارتند از:
۱ – کتاب خدا (قرآن)
۲ – سنت، یعنی قول و فعل و تقریر پیغمبر(ص) و امام(ع)
۳ – اجماع
۴ – عقل
اما از نظر حنفیها منابع قه عبارتند از: کتاب، سنت، اجماع و قیاس. مالکیها و حنبلیها، هیچ گونه توجهی به قیاس ندارند اما شافعیها بیش از حنفیها به حدیث توجه دارند و بیش از مالکیها و حنبلیها به قیاس معتقدند و حالت میانهای دارند.
در اصطلاح فقهای قدیم، گاهی به قیاس، رأی یا اجتهاد رأی هم اطلاق کردهاند.
از نظر علمای شیعه به حکم این که قیاس صرفاً پیروی از ظن و گمان و خیال است، نیز به حکم این که کلیاتی که از طرف شارع مقدس اسلام و جانشینان او رسیده، وافی به جوابگویی در احکام دینی است، رجوع به قیاس به هیچ وجه جایز نیست.(۱) صرف مشابهت دو موضوع، موجب یقین به اشتراک حکم آنها نمیشود. از این رو ارزش علمی ندارد.
امام صادق(ع) برای آگاهی ابوحنیفیه از بطلان قیاس به او فرمود: وای بر تو! نخستین کسی که عمل به قیاس کرد، شیطان بود، هنگامی که خدا به او فرمان سجود به آدم داد، او گفت: مرا از آتش و او را از خاک آفریدهای. (۲) یعنی انسان را با جن تنها از نظر جنس طبیعی آفرینش مقایسه کرد.
حضرت در روایت دیگر میفرماید: راستی که سنت قیاسبردار نیست. آیا نمیبینی که زن روزههای خود را قضا میکند، ولی قضای نماز برعهده او نیست( در حالی که هر دو در ایام حیض ترک شده و ارزش نماز به جهت ستون دین بودن، برتر از روزه است) اگر قیاس در سنت راه یابد، دین نابود میشود.(۳)
این حکم (قضای روزه و عدم قضای نماز در ایام حیض) که به طور قطعی در دین اسلام وجود دارد، مورد اتفاق مذاهب اسلامی است. موارد دیگری در سخنان معصومین(ع) برای آشکار نمودن بطلان قیاس بیان شده، به دست میآید که قیاس از جهت شرعینمیتواندمبنایحکم قرار گیرد؛ نیز از نظر عقلی و منطقی پذیرفته نیست.
همچنین در تمام احکام و مسایل شرعی یا غالب آنها عقل قادر به پی بردن به فلسفه احکام نیست. قضاوت انسان بیش از حدس و گمان نیست. علم به احکام را باید به اهلش واگذار کنیم که با غیب در ارتباط هستند. انسان به دلیل محدودیتهایی که در حوزه شناخت دارد، از معرفت بسیاری از امور بازمیماند و این حقیقتی است که قرآن مجید به آن اشاره کرده است: و ما أوتیتم من العلم الا قلیلاً؛ به شما از علم جز اندک ندادهایم.(۴)
پینوشتها:
۱ – استاد مطهری، مجموعه آثار، ج ۲۰، ص ۳۴ و ۳۳٫
۲ – صادق احسان بخش، آثار الصادقین، ج ۱۸، ص ۲۹۲٫
۳ – وسائلالشیعه، ج ۱۷، ص ۲۵٫
۴ – اسراء (۱۷) آیه ۸۵٫