آیا آه یکی از اسامی خداوند است؟
آیا آه یکی از اسامی خداوند است؟ اگر هست درباره خداوند چه معنایی دارد؟
۱.در مورد این حدیث که شیخ صدوق علاوه بر کتاب معانی الاخبار،[۱] در کتاب توحید[۲] نیز از امام صادق(ع) نقل کرده است، چند تفسیر بیان شده است:
بسیاری از عرفا در تفسیر این حدیث میگویند:
همه موجودات در تمام لحظات محتاج خداوند هستند و این احساس نیاز هر چند به زبان ظاهری بیان نشود
ولی همه موجودات از عمق وجودشان در تمام لحظات به درگاه خداوند دست طلب و نیاز دارند
هنگامی که انسان دچار مشکل و دشواری شد زبان ظاهری با زبان نیاز درونی هماهنگ میشود
و با گفتن آه که حکایت از اضطرار و بی چارهگی خود میکند و با گفتن «آه»در حقیقت خدا را که اجابت کننده مضطر و پناه هر بیپناه است میخواند.[۳]
این شیفتگان که در صراطند همه *** جوینده چشمه حیاتند همه
حق میطلبند و خود ندانند آن را *** در آب به دنبال فراتند همه[۴]
۲.برخی بر این باورند «آه» از دو حرف«الف» و «ه» ترکیب یافته است، این دو حرف هر کدام به ذات خداوند اشاره دارند
البته هر کدام به لحاظ صفتی از صفات خداوند بر ذات خداوند دلالت دارند بنابراین جمع این دو، اشاره به دو اسم خداوند است.
توضیح اینکه «الف» برذات احدیت خداوند از آن جهت که هیچگونه انتساب و نسبتی با دیگری ندارد دلالت دارد.
«آه» نیز بر ذات خداوند از آن حیث که مبدأ موجودات و فیض دهنده است، دلالت میکند.[۵]
________________________
[۱]. ابن بابویه، محمد بن على، معانی الأخبار، ص ۳۵۴، ، قم، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
[۲]. ابن بابویه، محمد بن على، التوحید، ص ۲۱۹، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
[۳]. فیض کاشانى، أنوار الحکمه، ص ۸۶، انتشارات بیدار، قم، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
«کلّ من الموجودات یطلب من اللّه- سبحانه- بلسان استعداده الکمال الذی یستعدّ له؛ و استعداده لذلک الکمال- أیضا- من نعمه سبحانه، و إلیه اشیر فی الأدعیه المأثوره بقولهم:
«یا مبتدئا بالنعم قبل استحقاقها».و إعطاؤه- سبحانه- الاستعداد دعاء منه إلى الطلب، فالطلب بهذا الاعتبار إجابه لدعوه الحقّ أَجِیبُوا داعِیَ اللَّهِ [۴۶/ ۳۱].
وهو باعتبار آخر سؤال منه سبحانه: یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ [۵۵/ ۲۹].
و هذا السؤال إنّما هو بلسان الحاجه و الافتقار، و على وجه الذلّ و الاضطرار، و إنّما هو باسم من أسمائه- جلّ جلاله- مناسب لحاجه السائل، فالفقیر- مثلا- إنّما یدعوه بالاسم «المغنی»،
و المریض بالاسم «الشافی»، و المظلوم بالاسم «المنتقم»- و على هذا القیاس- فکلّ ذرّه من ذرّات العالم تدعو اللّه بلسان حالها اضطرارا
باسم من أسمائه تعالى، و هو سبحانه یجیب دعوتها فی حضره ذلک الاسم الذی دعاه به، کما قال: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ [۲۷/ ۶۲].
و ذلک الاسم هو صوره إجابته تعالى لدعوه ذلک المضطرّ من وجه، و هو ربّ ذلک المضطرّ بإذن اللّه من وجه آخر؛
ومطالب الکلّ على حسب مسئولاتهم مبذوله دائما، و حوائجهم مقضیّه أبدا، لا یخیب منه أحد قطّ، إلّا من کان على بصیرته غشاوه من استعداده،
فأخذ یدعو اللّه بلسان المقال، خلاف ما یدعوه بلسان الحال؛ فذلک یخیب قولا، و إن استجیب حالا؛
و هو قوله سبحانه: وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ [۱۳/ ۱۴].
و سائر أفعاله تعالى یرجع إلى هذه الإجابه لدعوه المضطرّین، و هی ترجع إلى إفاضه الوجود، و إنّما تختلف أسامیها باختلاف الاعتبارات.
روی فی کتاب التوحید بإسناده، عن یحیی الخزاعی ، قال: دخلتمع أبی عبد اللّه علیه السلام على بعض موالیه نعوده، فرأیت الرجل یکثر من قول:«آه».
فقلت له: «یا أخی- اذکر ربّک، و استغث به».
فقال أبو عبد اللّه علیه السلام: «إنّ «آه» اسم من أسماء اللّه- تعالى- فمن قال:«آه»، فقد استغاث باللّه- تبارک و تعالى».
ر. ک: فیض کاشانى، عین الیقین الملقب بالأنوار و الأسرار، ج ۱، ص ۳۸۱، دار الحوراء – بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
[۴]. دوبیتی از امام خمینی(ره).
[۵]. قاضى سعید قمى، شرح توحید الصدوق، ج ۳، ص ۲۰۸ و ۲۰۹، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
«أنّه کما أنّ لفظه «هو» یکون ضمیرا و یکون اسما من أسمائه سبحانه کذلک «آه» کلمه یقال عند الشکایه و اسم من أسماء اللّه عزّ و جلّ،
إمّا بالنقل أو بالوضع فیهما، و سرّ ذلک أنّک قد عرفت ممّا أسلفنا أنّ «الألف» انّما یدلّ بها على الذات الأحدیه الحقه من دون انتساب و إضافه الى ما سواه،
و «الهاء یدلّ بها على اللّه سبحانه من حیث کونه مبدأ لما سواه و فیّاض للموجودات،
ولفظه «آه» مرکبه منهما، فمعناها أنّ الواحد الذی وحدته أشرف و أعلى من سائر الوحدات هو اللّه الذی منه یبدأ الخلق و إلیه یعود،
فظهور الألف بالهمزه التی هی هو مع حرکه ما إشاره الى ظهوره بنفسه لا بشیء آخر، و احتجابه بعدها للإشاره الى خفائه من فرط ظهوره؛
فسبحان من احتجب لکمال ظهوره و اختفى بشروق نوره»!