کسی که ولایت فقیه را قبول نداشته باشد آیا دینش ناقص است؟

0 30

مخالفان ولایت‏ فقیه چند دسته‌‏اند:

۱. غیرمسلمانان و غیرشیعیانى که مبناى ولایت‏ فقیه را نمى‌‏پذیرند.
۲. شیعیانى که ولایت مطلقه فقیه را از روى اجتهاد یا تقلید نمى‌‏پذیرند.
۳. کسانى که با پذیرش اصل ولایت مطلقه فقیه، شخص ولى فقیه را قبول ندارند.
۴. کسانى که حتى با اعتقاد به صلاحیت شخص ولى فقیه، پاره‌‏اى از احکام حکومتى صادره از وى را نادرست مى‌‏انگارند.
۵. کسانى که با علم و آگاهى به بودن ولایت فقیه در اسلام و وجود شرایط لازم شرعى در شخص ولى فقیه و علم و اعتقاد به درستى احکام صادره از سوى او، به مخالفت مى‌‏پردازند.

مخالفت در هر یک از صورت‏هاى یادشده، دو گونه متصور است:
 ۱. مخالفت اعتقادى (قلبى)
یعنى، در اعتقاد و بینش خود مسأله را نمى‌‏پذیرد و آن را انکار مى‏‌کند. چنین مخالفتى از دیدگاه اسلام موضوع حرمت نیست و از نظرگاه قانونى نیز جرم به شمار نمى‌‏آید مگر در فرض پنجم که از نظرگاه شرعى در مرتبه رد بر ائمه اطهار (ع) است زیرا براى کسى که ولایت فقیه، به وسیله برهان ثابت مى‌‏شود و ولى آن را آگاهانه انکار مى‌‏کند در این صورت انکارش بازگشت به انکار خدا و رسول (ص) خواهد بود.[۱]
در مقبوله عمر بن حنظله از امام صادق (ع) آمده است: «من کان منکم قد روى حدیثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانى قد جعلته حاکماً علیکم، فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانّما استخف بحکمنا و علینا رد و الرادّ علینا کالراد على الله و هوى على حد الشرک بالله؛ آن‏کس از شما که روایتگر احادیث ما و جست و جوگر در حلال و حرام ما و آگاه به احکام ما است و [مردم‏] به حکم بودن او رضایت دهند همانا من او را حاکم بر شما قرار دادم. پس اگر به حکم ما حکم کند و از او پذیرفته نشود، همانا حکم ما نادیده گرفته شده و بر ما رد شده است و هر کس ما را رد کند، مانند کسى است که خدا را رد کند و در مرز شرک به خدا قرار دارد». [۲]    

۲. مخالفت عملى:
این گونه مخالفت به طور حتمى حرام و جرم است. البته مخالفت عملى نیز اقسام و مراتبى دارد که حکم هر یک، جداگانه قابل بررسى است. روشن است که مخالفت عملى، مستلزم هرج و مرج است در حالى که مسائل اجتماعى و حکومتى، نیازمند وحدت رویه است و هیچ قانون و نظام سیاسى- اعم از اسلام و غیر اسلام ‏آشوب، قانون‏گریزى و دلخواه‏ گزینى را برنمى‌‏تابد.
در نظام جمهورى اسلامى ایران، زمینه قانونى و منطقى التزام شخصى افراد به حکم ولى فقیه وجود دارد یعنى، چه اینکه شخصى معتقد بر مشروعیت الهى باشد و چه معتقد به مشروعیت مردمى از طریق تفویض امر و یا قرارداد اجتماعى.

در هر صورت شرایط مقبول و پذیرفته شده براساس هر یک از مبانى یاد شده، به طور عینى در این نظام وجود دارد و بر پذیرندگان هر یک از آنها، به طور منطقى لزوم پیروى از فقیه حاکم را ثابت مى‌‏کند. اکنون که هم دستورات الزامى ولى فقیه و هم التزام شخصى افراد، داراى مبانى مشروع و قانونى است مى‌‏توان گفت: اطاعت از ولى‌ ‏فقیه، واجب و مخالفت عملى با او حرام است. البته مخالفان دسته سوم، چنانچه دلیل خاصى بر نظر خود دارند، مى‌‏توانند آن را در اختیار خبرگان رهبرى قرار دهند و نیز گروه چهارم- که حکم ولى فقیه را صحیح نمى‌‏دانند باید ضمن التزام عملى، رأى خود را به عنوان مشاوره به ولى فقیه منتقل کنند.

مطلب فوق شامل فقیهانى که ادعا مى‏‌گردد به ولایت‏ فقیه معتقد نیستند و مقلدان آنان نیز مى‌‏شود زیرا فقیهانى که در ولایت ‏فقیه اختلاف نظر دارند، از نظر حسبه مى‌‏پذیرند که اگر مردم یک کشور حاضر شوند حکومت را بر اساس اسلام اداره کنند این یک امر زمین مانده‌‏اى است که بر همگان- خصوصاً بر فقیهان واجب کفایى است تصدى آن را بر عهده بگیرند و اگر یک فقیه واجد شرایط رهبرى، تصدى آن را بر عهده گرفت و امت اسلامى نیز او را قبول کردند در این حال مخالفت و تضعیف او، جایز نیست. بنابراین کسى نمى‌‏تواند بگوید چون من ولایت‏ فقیه را قبول ندارم، مى‌‏توانم از قانون کشور اسلامى- که مورد قبول من نیست سرپیچى کنم و قوانین و مقرارت آن را رعایت نکنم.
بله، اگر کسى از برخى مسائل و موضوعات و نحوه اجراى امور کشور ناراضى بود، حق انتقاد سازنده، نصیحت و تذکر دادن از باب «النصیحه لائمه المسلمین» را دارد.

براى آگاهى بیشتر ر. ک:
قاضى‌‏زاده، کاظم، اندیشه‏‌هاى فقهى سیاسى امام خمینى، ص ۲۲۲.

[۱]. جوادى آملى، آیت الله عبدالله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، ص ۲۵۳.
[۲]. اصول کافى، ج ۱، ص ۶۷ وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۸۹.

منبع : شهر سوال

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.