شیخ نجم رازی دایه
شیخ نجم رازی دایه که بود؟
نجم رازی معروف به نجمالدین دایه، از اصحاب و مریدان شیخ نجم الدین کبری بود.[۱]
نام او چنانکه در مقدمه مرصاد العباد[۲] و در ابتداى منارات السائرین[۳] نوشته شده «ابو بکر عبد اللّه بن محمد بن شاهاوَر الاسدى الرازى»، است.
در برخی منابع دیگر نام کامل او اینگونه نیز آمده است: عبد اللّه بن محمد بن شاهاور بن انوشروان بن ابى النّجیب الاسدى الرازى.[۴]
محل تولد نجم الدین دایه، شهر رى است[۵] و علاوه بر اینکه همه تذکره نویسان در اینباره اتفاق دارند، نوشته هاى خود او نیز مؤید آن است.[۶]
تاریخ ولادت نجم الدین در همه کتابهای تاریخی و تذکره که به شخصیّت او پرداختهاند، ذکر نشده است.
اما شمس الدین ذهبی[۷] و صلاح الدین صفدی[۸] تاریخ ولادت او را در سال ۵۷۳ هـ.ق میدانند.
نجم رازی در سال ۶۵۴ هـ.ق از دنیا رفت.[۹]
و پیکر او در بیرون شهر بغداد (شونیزیه[۱۰]) در کنار مزار شیخ سَریّ سَقَطی و جنید بغدادی (نهاوندی) به خاک سپرده شد.[۱۱]
شیخ نجم رازی پس از بروز فتنه مغول از خوارزم به دیار روم رفت و در قونیه با صدرالدین قونیوی و جلال الدین بلخی (ملای روم) ملاقات کرد.[۱۲]
او از چهرههای تأثیرگذار و مطرح در تاریخ تصوّف و عرفان در ایران و جهان اسلام است.
در قرن هفتم دو شیوه و مکتب تصوف در ایران رواج داشته، یکى طریقه وجد و حال و شوریدگى و وارستگى،
که رهروان این طریقت بیشتر به احوال و گفتار پیشروان تصوّف، از حسین بن منصور و بایزید بسطامى و ابو سعید ابو الخیر نظر داشتند،
از معاصران نجم رازى، عطار و بعد از او مولوى نمونه کامل این گروهند، که شیوه آنان را «تصوّف عاشقانه» باید نامید.[۱۳]
در مقابل آنها، مکتب دیگرى در تصوّف بود، که بیشتر راغب آداب و سنن و اوراد و اذکار بودند
و از معروفترین معاصران مؤلّف(نجم رازی)، محیى الدّین ابن العربى (متوفى ۶۳۸ هـ.ق) و ابن فارض (متوّفى ۶۳۲ هـ.ق) بودند که روش آنان را تصوّف عابدانه به شمار آوردهاند.[۱۴]
تصوّف نجم الدین دایه، جمع بین آن دو مکتب و آمیختن عشق و عبادت است؛
او از یک طرف دلبستگى کامل به اجراى احکام شرع و ملازمت اوراد و اذکار نشان میدهد
و از جانب دیگر عشق را غایت معرفت و سلوک میشمارد و در تمام فصلهای چهلگانه کتاب مرصاد العباد و رسالههای دیگر او، این شیوه نمایان است.[۱۵]
شیخ نجم رازی در یکجا عارفان را به دو طریقت نام مینهد:
اول «زاهدان» که طریقت آنان «مجاهدت خشک» است، که با ریاضت، در تهذیب اخلاق تلاش و کوشش میکنند،
در مقابل شیوه خود و مشایخ خود را «طریقت عاشقان» نام مینهد که بناى کار آنها «بر تصفیه دل» و عشق به حق تعالی است.[۱۶]
با اهمیتترین کتاب نجم رازی به نام «مرصاد العباد»، کتابى است نفیس که به زبان فارسى
در علم تصوّف و اخلاق و سیر و سلوک و آداب معاش و معاد نگاشته شده و از آثار ادبى باارزشى است که در قرن هفتم نوشته شده است.
با وجود کثرت تألیفات نجم رازی، مرصاد العباد تحقیقاً شاهکار او است؛
چرا که از نظر نثر یکی از زیباترین و شورانگیزترین نوشتههای عرفانی است.
این اثر به قدری مهم و پردامنه است که عرفای بعد از نجم رازی از جمله مولوی و حافظ همگی به نحوی متأثر از آن هستند.
نجم رازى در مباحث خویش در مرصاد العباد بسیار از آیات و احادیث استفاده کرده است. [۱۷]
برخی از آثار مهم دیگر شیخ نجم رازی عبارتاند از:
۱. مرموزات اسدى در مزمورات داودى:[۱۸]
این کتاب به زبان فارسى، از مهمترین کتابهاى عرفانى است.
کتاب، در ده مرموز تألیف شده و در آغاز هر مرموز، عبارتى از زبور داود و خطاب به داود نقل شد
و در دنبال آن از قرآن کریم و احادیث رسول اکرم(ص)، در همان زمینه آیات و روایاتى ذکر شده است.
۲. منارات السائرین الى حضره الله و مقامات الطائرین:[۱۹]
این کتاب به زبان عربى، در موضوع عرفان عملى است.
از نظر محتوا، بسیار به «مرصاد العباد» شبیه است و شاید بتوان گفت در بسیارى از موارد نسخه عربى همان کتاب است.
محتوای کتاب در مقامات است که به ترتیب بابهاى دهگانه عبارتاند از:
مقام معرفت، مقام توحید، مقام نبوّت، مقام ولایت، مقام انسان، مقام خلافت مختصه انسان، مقامات انسان هنگام رجوع به پروردگار،
مقامات نفس و شناخت آنها، مقامات مربوط به قلب و شناخت آن، مقامات روح و شناخت و ماهیت آن.
۳. معیار الصدق فی مصداق العشق یا رساله عشق و عقل:[۲۰]
در این کتاب، چنانکه از نامش پیدا است، سخن از عشق و عقل میرود.
اساس کتاب بر پایه توضیحی است که یکی از دوستان وی درباره شرح کمال عقل و کمال عشق،
و اینکه آیا تضادی میان این دو میتواند باشد یا نه، و آیا عقل قسمی است از اقسام موجودات یا جمله موجودات است، خواسته است.
نجم رازی در این کتاب به بحث فلسفی پرداخته و به شبهات و اشکالات وارده پاسخ داده و گفته است که میان عشق و عقل تضادی نیست.
نثر کتاب روان و شیوا است و مؤلف جای جای سخن را با اشعار فارسی و آیات و احادیث آراسته است.
___________________________
منبع
[۱]. جامى، عبد الرحمن، نفحات الأنس، محقق و مصحح:
عابدى، محمود، ص ۴۳۷، انتشارات اطلاعات، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش؛ هدایت، رضا قلى خان، تذکره ریاض العارفین، محقق و مصحح:
رادفر، ابو القاسم، اشدیرى، گیتا، ص ۲۹۳، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۵ش؛ ر.ک: «زندگینامه شیخ نجم الدین کبری»، سؤال ۳۵۴۶۷.
[۲]. نجم الدین رازى دایه، مرصاد العباد، محقق و مصحح: ریاحى، محمد امین، ص ۱۰، شرکت انتشارات علمى فرهنگى، تهران، چاپ هشتم، ۱۳۷۹ش.
[۳]. نجم الدین رازى دایه، منارات السائرین إلى حضره الله و مقامات الطائرین، محقق و مصحح: کیالى حسینى شاذلى درقاوى، عاصم ابراهیم، ص ۴، ۶، ۷، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
[۴]. ذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد، تاریخ الإسلام وَوَفیات المشاهیر وَالأعلام، محقق:
بشار عوّاد معروف، ج ۱۴، ص ۷۵۶، دار الغرب الإسلامی، بیجا، چاپ اول، ۲۰۰۰۳م؛
ابن عماد حنبلى، عبد الحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق: الأرناؤوط، ج ۷، ص ۴۵۷، دار ابن کثیر، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
[۵]. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج ۲۱، ص ۲۸۰، اسماعیلیان، قم، ۱۴۰۸ق؛ مرصاد العباد، مقدمه، ص ۱۱.
[۶]. مرصاد العباد، مقدمه، ص ۱۱.
[۷]. «عبد الله بن محمد بن شاهاوَرْ بن أنوشروان بن أَبِی النجیب، الأسَدی، الرازی، نجم الدین، أَبُو بَکْر… وُلِد سنه ثلاثٍ وسبعین وخمسمائه»؛ تاریخ الإسلام وَوَفیات المشاهیر وَالأعلام، ج ۱۴، ص ۷۵۶.
[۸]. صفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، محقق: الأرناؤوط، أحمد و ترکی مصطفى، ج ۱۷، ص ۳۱۳، دار إحیاء التراث، بیروت، ۱۴۲۰ق.
[۹]. تاریخ الإسلام وَوَفیات المشاهیر وَالأعلام، ج ۱۴، ص ۷۵۶؛ الوافی بالوفیات، ج ۱۷، ص ۳۱۳.
[۱۰]. نام مقبرهای است در سمت مغرب بغداد که جمع زیادی از صلحا در این مکان دفن شدهاند.
[۱۱]. تاریخ الإسلام وَوَفیات المشاهیر وَالأعلام، ج ۱۴، ص ۷۵۶؛ تذکره ریاض العارفین، ص ۲۹۳.
[۱۲]. نفحات الأنس، ص ۴۳۷؛ تذکره ریاض العارفین، ص ۲۹۳.
[۱۳]. راوندى، مرتضى، تاریخ اجتماعى ایران، ج ۹، ص ۳۶۰، انتشارات نگاه، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
[۱۴]. همان.
[۱۵]. همان؛ مرصاد العباد، مقدمه، ص ۳۰.
[۱۶]. ر.ک: مرصاد العباد، متن، ص ۲۰۲ – ۲۰۳.
[۱۷]. ر.ک: همان، مقدمه، ص ۶۷ – ۸۶.
[۱۸]. الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۱۵.
[۱۹]. حاجی خلیفه، مصطفى بن عبد الله، کشف الظنون عن أسامی الکتب والفنون، ج ۲، ص ۱۸۲۳، مکتبه المثنى، بغداد، ۱۹۴۱م.
[۲۰]. الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج ۲۱، ص ۲۸۰.