آیاتی که دلالت بر سخن گفتن اعضای بدن در قیامت می​کند دلیل بر چه چیزی است؟

0 25

ابتدا نمونه‎ای از آیات ۱ ـ «اَلْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی اَفْواهِهِمْ وَتُکَلّمُنا اَیْدیهِمْ وَتَشْهَدُ اَرْجُلَهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ». یس/۶۵

۲ ـ «حَتّی اِذا ما جَائُوها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَاَبْصارُهمْ وَجُلُوُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» فصلت/۲۰

۳ ـ «وَقالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا اَنْطَقَنَا اللهُ الَّذی اَنْطَقَ کُلَّ شَیءٍ». فصلت/۲۱

۴ ـ «فَاَمَّا مَنْ اُوتِیَ کِتابَهُ بَیَمینِهِ فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَءُوا کِتابِیَه … وَاَمّا مَنْ اُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ فَیَقُوْلُ یا لَیْتَنی لَمْ اَوْتَ کِتابِیَه». حاقه/۱۹ و ۲۵

۵ ـ «وُجُوْهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرهٌ ـ ضاحِکَهٌ مُسْتَبْشِرَهٌ ـ وَ وُجُوْهٌ یومئذٍ عَلَیْها غَبَرَهٌ تَرْهَقُها قَتَرَهٌ». عبس/۳۸ ـ ۴۱

در نخستین آیه گفتگو از مهر نهادن در دهانها و از کار افتادن موقّت زبان، و به سخن درآمدن دستها و پاها و شهادت آنها بر اعمالی است که انسان انجام می​داده است.

مسلماً این مسأله تنها با معاد جسمانی سازگار است، وگرنه در معاد روحانی نه دست و پائی در کار است و نه زبان و دهان، و نه سخن گفتن.

در آیه دوم و سوم، سخن از گواهی دادن گوش و چشم، و حتی پوست تن در آن دادگاه عظیم است، شهادت بر اعمالی که انجام می​دادند.

البته این شهادت و گواهی ممکن است از این طریق باشد که خداوند قدرت تکلّم به آنها می​دهد، و یا از طریق زبان حال، چرا که گوش و چشم و دست و پا و پوست بدن، آثار اعمال را، در خود ضبط و حفظ می​کنند، و آن روز که «یوم البروز» است این آثار آشکار می​گردد.

در چهارمین آیه، سخن از کسانی است که نامه اعمالشان (به نشانه موفقیت و پیروزی و پاکی) به دست راستشان داده می​شود، و با سربلندی اهل محشر را دعوت به مطالعه آن می​کنند!، و کسانی که به نشانه سوء اعمال نامه اعمالشان به دست چپ آنها داده می​شود، و فریاد از آنها بر می​خیزد که ای کاش نامه اعمال ما را به ما نمی​دادند!

در اینجا نه تنها روی اعضای مختلف بدن تکیه شده، بلکه به دست چپ و راست نیز اشاره گردیده است.

در پنجمین آیه، سخن از صورتهای درخشنده صالحان و صورتهای سیاه و تاریک و غبارآلود صالحان و بدکاران است که آن نیز تأکیدی است بر جسمانی بودن معاد.

علاوه بر آنچه در بالا ـ به عنوان نمونه ـ گفته شد آیات فراوان دیگری نیز در قرآن وجود دارد که سخن از غل و زنجیرهائی می​گوید که در گردن یا دست و پای آنها است ابراهیم/۴۳ و انسان/۴

و آیاتی که حتی از بعضی از عوارض جسمانی سخن می​گوید، مانند خندیدن مؤمنان از وضع کفار در قیامت «فَالْیَوْمَ الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفّارِ یَضْحَکُونَ». مطففین/۳۴

آیاتی که روز قیامت را روزی می​شمرد که از شدت ترس و وحشت، چشمها از حرکت باز می​ایستد، گردنها برافراشته، سرها به آسمان بلند کرده، و حتی پلک چشمها از شدت رعب و ترس باز و بسته نمی​شود «اِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فیهِ الْاَبْصارُ ـ مُهْطِعینَ مُقْنِعِی رُؤُسِهِمْ لا یَرتَدُّ اِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ». ابراهیم/۴۲ و ۴۳

سخن از روزی است که ظالمان دستهای خویش را از شدت حسرت به دندان می​گزند «وَیَوْمَ یَعَضَّ الظّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ». فرقان/۲۷

و امثال اینها.

آیا می​توان این همه آیات را بدون هیچگونه دلیل روشنی حمل بر کنایه و مجاز کنیم و قواعد مسلّم، باب الفاظ را نادیده بگیریم؟!

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.