چرا خداوند ۱۲۴ هزار پیامبر برای ما فرستاد؟

0 53

در ابتدا باید دلیل نیاز انسان به پیامبر را مورد دقت قرار دهیم. انسان برخلاف سایر موجودات، موجودی دارای اختیار و اراده است . بدین جهت همواره بر سر دو راهی حق و باطل بوده است. لذا نیاز مبرّمی به راهنما دارد تا راه و چاه را به وی نشان دهد. و از سویی نیرویی می خواهد که به جنبه حقانی انسان کمک کرده و با تذکر مدام، مانع غالب شدن خواسته های شهوانی در انسان شوند تا یکه تازی شهوات، سبب مدفون شدن عقل انسان ها نشود.

حضرت علی (ع) در این باره می فرمایند:

فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ یُرُوهُمْ آیَاتِ الْمَقْدِرَهِ مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ مَعَایِشَ تُحْیِیهِمْ وَ آجَالٍ تُفْنِیهِمْ وَ أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ وَ أَحْدَاثٍ تَتَابَعُ عَلَیْهِمْ وَ لَمْ یُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ أَوْ کِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّهٍ لَازِمَهٍ أَوْ مَحَجَّهٍ قَائِمَهٍ

 پیامبران را به میانشان بفرستاد. پیامبران از پى یکدیگر بیامدند تا از مردم بخواهند که آن عهد را که خلقتشان بر آن سرشته شده، به جاى آرند و نعمت او را که از یاد برده‏اند، فرا یاد آورند و از آنان حجّت گیرند که رسالت حق به آنان رسیده است و خردهاشان را که در پرده غفلت، مستور گشته، برانگیزند. و نشانه‏هاى قدرتش را که بر سقف بلند آسمان آشکار است به آنها بنمایانند و هم آنچه را که بر روى زمین است و آنچه را که سبب حیاتشان یا موجب مرگشان مى‏شود به آنان بشناسانند و از سختیها و مرارتهایى که پیرشان مى‏کند یا حوادثى که بر سرشان مى‏تازد، آگاهشان سازند. خداوند بندگان خود را از رسالت پیامبران، بى‏نصیب نساخت بلکه همواره بر آنان، کتاب فرو فرستاد و برهان و دلیل راستى و درستى آیین خویش را بر ایشان آشکار ساخت و راه راست و روشن را خود در پیش پایشان بگشود.[۱]

و دلیل زیاد بودن تعداد انبیاء به دلیل شرایط زمان آن هاست:

"با اینکه نبوت یک جریان پیوسته است و پیام خدا یعنى دین یک حقیقت بیشتر نیست، علل تجدید نبوتهاى تشریعى و تبلیغى و ظهور پیامبران پیاپى … این است که:

اولًا بشر قدیم به علت عدم رشد و عدم بلوغ فکرى قادر به حفظ کتاب آسمانى خود نبود؛ معمولًا کتب آسمانى مورد تحریف و تبدیل قرار مى‏گرفت و یا بکلى از بین مى‏رفت؛ از این رو لازم مى‏شد که این پیام تجدید شود.

ثانیاً در دوره‏هاى پیش، بشریت به واسطه عدم بلوغ و رشد قادر نبود که یک نقشه کلى براى مسیر خود دریافت کند و با راهنمایى آن نقشه، راه خویش را ادامه دهد؛ لازم بود مرحله به مرحله و منزل به منزل راهنمایى شود و راهنمایانى همیشه او را همراهى کنند.

ثالثاً غالب پیامبران، بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنها پیامبر تبلیغى بوده‏اند نه تشریعى. پیامبران تشریعى شاید از انگشتان یک دست تجاوز نکنند. کار پیامبران تبلیغى، ترویج و تبلیغ و اجرا و تفسیر شریعتى بود که حاکم بر زمان آنها بوده است." [۲]

و اینکه چرا در زمان ما این کثرت به چشم نمی خورد، به این دلیل است که علما در زمان ما، وظیفه انبیاء را انجام می دهند.

"دوره ختمیّه دوره کمال و بلوغ بشر است. در این دوره آن وظیفه ‏اى را که صد و بیست و چهار هزار پیغمبر منهاى پنج تا انجام مى ‏دادند (و درواقع خدا خودش انجام مى ‏داد، یعنى پیغمبرانى را براى این کار مبعوث مى ‏کرد)، یعنى تبلیغ را، باید مردم عادى انجام بدهند. این است که مبلّغین واقعى اسلام، پیامبرانِ پیامبرند، یعنى پیام پیامبر را به مردم مى ‏رسانند."[۳]

[۱]. نهج البلاغه خطبه ۱
[۲]. مجموعه ‏آثار استاد شهیدمطهرى  ج‏۲ ص ۱۸۳
[۳]. مجموعه ‏آثار استاد شهیدمطهرى  ج‏۱۷ ص۳۲۴

منبع : شهر سوال

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.