موارد جواز غیبت کدامند؟

0 48

غیبت گناه کبیره ای است که نسبت به مومنان معنا می یابد. چون مومن، مومن دیگر را برادر خویش می داند، به همین دلیل هرگز نمی پسندد که عیب او، هر چند حقیقی و واقعی، مورد توجه دیگران قرار بگیرد.

همانگونه که اعضای یک خانواده، عیب یکدیگر را می پوشانند و آبروی هم را مورد محافظت قرار می دهند. اما در مقاطعی مصلحت های بزرگتری وجود دارد که انسان به ناچار باید عیب واقعی را بازگو کند. همانگونه که مثلا مصلحت درمان سبب می شود یک مادر، عیب فرزند خویش را در نزد دکتر توضیح دهد. که این موارد مصلحت باید با دقت محل تامل قرار گیرد تا مبادا در جایی بیهوده، آسیبی به برادر دینی خود برسانیم. «به طور کلى هر موردى که مصلحت غیبت کردن،‌ از مفسده هتک احترام مؤمن بیشتر باشد»[۱]
یا اینکه اگر کسی حرمت های ایمانی را شکسته و از خانواده مومنان خارج شده و به همین جهت دیگر حرمتی ندارد تا حفظ شود. و در نتیجه غیبتش مجاز می شود.

بنابراین موارد جواز غیبت در دو دسته کلی جای می گیرند: یا مومن برای خود حرمتی باقی نگذاشته که لازم باشد آن را حفظ کنیم! یا اینکه مصلحت مهم تری از پوشاند عیبش پیش آمده و این دو دسته را بعضی از علما جزئی تر و روشن تر بیان کرده اند:

۱-دادخواهی: اگر انسان براى دادخواهى نزد کسى که مى تواند حق او را بگیرد از دیگرى که بر او ظلم نموده،‌ تظلّم و دادخواهى کند به گونه اى که مستلزم ذکر نام او باشد اشکال ندارد. بنابراین اگرغیبت ظالم، باعث رفع ظلم شود (شنونده، قاضی یا شخصی باشد که بتواند مثلا با نصیحت ظالم رفع ظلم کند) اشکال ندارد.

۲-غیبت فاسق: غیبت کردن از کسى که فسقش آشکار باشد اشکالی ندارد. مثل این که ظرف شراب را آشکارا در خیابان و بازار به دست گرفته، بیاشامد،‌ یا اینکه کسى پرده حیا را انداخته، در حضور مردم بی محابا به  گناه اقدام می کند، مثلاً کسى که ریش تراش است بگوییم ریش تراش است. امام صادق (ع)می فرماید: هرگاه فاسق به فسق خود تظاهر نماید احترامی ندارد وغیبت او جایز است.[۲]

۳-بی اثر کردن شهادت غلط : هنگامى که انسان ببیند شخص فاسقى در دادگاه بر امرى شهادت مى دهد یا روایتى نقل مى کند، براى حفظ حقوق مسلمانان و احکام شرع باید هر چه درباره او مى داند، بیان کند.

۴- برای مشورت: هرگاه مسلمانى با کسى در خصوص معامله اى یا شناخت شخص دیگرى مشورت نمود، و طرف مشورت، عیبى از شخص مى داند که اگر نگوید معامله صورت مى گیرد و مسلمان به ضرر مى افتد یا این که امرى تحقق مى یابد (مانند ازدواج) که مشورت کننده لطمه جبران ناپذیرى مى بیند، ذکر آن عیب مانعى ندارد.[۳]

۵- نهی از منکر: غیبت کردن به قصد نهى از منکر، با شرایط آن مانعى ندارد؛ به این معنا که هر گاه منکرى را از مسلمانى ببیند و بداند اگر غیبتش را بکند، آن را ترک مى کند جایز است، ولى اگر احتمال بدهد بدون غیبت نیز آن را ترک می کند، ذکر آن عیب جایز نیست. البته اگر مفسده هتک آبروى مسلمان، بیشتر از مفسده منکرى که مشغول آن است باشد، غیبت کردنش جایز نیست، هر چند یقین داشته باشد که به واسطه غیبت کردن، آن گناه را ترک خواهد کرد.

۶- عیب مشهور: ذکر کردن کسى به عیب و نقصى که به آن مشهور و نشانه اش شده است مانند احول (چشم چپ) و اعرج (شل)، لیکن در صورتى که قصد عیب جویى نداشته و فقط به منظور معرفى و شناساندن شخص باشد و طرف از ذکر این القاب ناراحت نباشد. در غیر این صورت باید از این القاب استفاده نکند چون موجب رنجش و آزار برادر دینى مى شود.

۷-ردّ جایگاه دروغین: غیبت کسی که ادعایی  به دروغ مطرح می کند. مانند رد کردن کسى که به دروغ ادعاى نسبت فرزندی با دیگری می کند، زیرا مصلحت حفظ انساب و خانواده ها، مقدّم بر مفسده هتک ادعا کننده است.

[۱]. آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، گناهان کبیره، ج ۲، ص ۲۸۱.
[۲]. وسایل الشیعه ج ۸ص۶۰۵.
[۳]. آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، گناهان کبیره، ج ۲، ص ۲۸۱.

منبع : شهر سوال

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.