منظور از امانت الهی چیست ؟

0 141

سلام
سوالی که دارم در باره این ایه است :
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا«72»
ما امانت (تعهد، تکلیف، و ولایت الهیه) را بر آسمانها و زمین و کوه‌ها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند؛ اما انسان آن را بر دوش کشید؛ او بسیار ظالم و جاهل بود، (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد)!
اولا منظور از امانت الهی چیست ؟ تعهد و تکلیف و لایت الهیه که در ترجمه آمده به چه معناست
ثانیا خداوند این امانت را به کدام انسان عرضه کرد و او قبول کرد ؟ ایا منظور حضرت ادم است ؟ یا انسانهایی که هنوز خلق نشده بودند ؟ یا انسانهایی بعد از حضرت ادم ؟
ثالثا این عرضه کردن و پذیرفتن چگونه صورت گرفته ؟

پاسخ سؤال شما از تفسیر نمونه، ج‏17، ص: ۴۵۲ تا ۴۵۵ ارائه می شود:
در مورد" امانت" تفسیرهاى مختلفى ذکر شده از جمله:
۱- منظور از امانت" ولایت الهیه" و کمال صفت عبودیت است که از طریق معرفت و عمل صالح حاصل مى‏شود.
۲- منظور صفت" اختیار و آزادى اراده" است که انسان را از سایر موجودات ممتاز مى‏کند.
۳- مقصود" عقل" است که ملاک تکلیف و مناط ثواب و عقاب است.
۴- منظور" اعضاء پیکر انسان" است: چشم امانت الهى است که باید آن را حفظ کرد و در طریق گناه مصرف ننمود، گوش و دست و پا و زبان هر کدام امانتهاى دیگرى هستند که حفظ آنها واجب است.
۵- منظور" امانتهایى است که مردم از یکدیگر مى‏گیرند" و وفاى به عهدهاست.
۶- مقصود" معرفت اللَّه" است.
۷- منظور" واجبات و تکالیف الهى" همچون نماز و روزه و حج است.
اما با کمى دقت روشن مى‏شود که این تفسیرهاى مختلف با هم متضاد نیستند بلکه بعضى را مى‏توان در بعضى دیگر ادغام کرد، بعضى به گوشه‏اى از مطلب نظر افکنده و بعضى به تمام.
براى به دست آوردن پاسخ جامع، باید نظرى به انسان بیفکنیم ببینیم او چه دارد که آسمانها و زمینها و کوه‏ها فاقد آنند؟! انسان موجودى است با استعداد فوق العاده که مى‏تواند با استفاده از آن مصداق اتم"خلیفه اللَّه" شود، مى‏تواند با کسب معرفت و تهذیب نفس و کمالات به اوج افتخار برسد، و از فرشتگان آسمان هم بگذرد.
این استعداد توأم است با آزادى اراده و اختیار یعنى این راه را که از صفر شروع کرده و به سوى بى نهایت مى‏رود با پاى خود و با اختیار خویش طى مى‏کند.
آسمان و زمین و کوه‏ها داراى نوعى معرفت الهى هستند، ذکر و تسبیح خدا را نیز مى‏گویند، در برابر عظمت او خاضع و ساجدند ولى همه اینها به صورت ذاتى و تکوینى و اجبارى است، و به همین دلیل تکاملى در آن وجود ندارد.
تنها موجودى که قوس صعودى و نزولیش بى انتها است، و به طور نامحدود قادر به پرواز به سوى قله تکامل است، و تمام این کارها را با اراده و اختیار انجام مى‏دهد" انسان" است، و این است همان امانت الهى که همه موجودات از حمل آن سر باز زدند و انسان به میدان آمد و یک تنه آن را بر دوش کشید! لذا در آیه بعد مى‏بینیم انسانها را به سه گروه تقسیم مى‏کند، مؤمنان، کفار، و منافقان.
بنا بر این در یک جمله کوتاه و مختصر باید گفت: امانت الهى همان قابلیت تکامل به صورت نامحدود، آمیخته با اراده و اختیار، و رسیدن به مقام انسان کامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الهیه است.
اما چرا از این امر تعبیر به امانت شده با اینکه هستى ما، و همه چیز ما، امانت خداست؟
این به خاطر اهمیت این امتیاز بزرگ انسانها است و گرنه باقى مواهب نیز امانتهاى الهى هستند، ولى در برابر آن اهمیت کمترى دارند.
در اینجا مى‏توان با تعبیر دیگرى از این امانت یاد کرد و گفت امانت الهى همان تعهد و قبول مسئولیت است.
بنا بر این آنها که امانت را صفت اختیار و آزادى اراده دانستند به گوشه‏اى از این امانت بزرگ اشاره کرده‏اند، همانگونه آنها که آن را تفسیر به عقل یا اعضاء پیکر و یا امانتهاى مردم نسبت به یکدیگر و یا فرائض و واجبات و یا تکالیف به طور کلى تفسیر نموده‏اند هر کدام دست به سوى شاخه‏اى از این درخت بزرگ پربار دراز کرده، و میوه‏اى چیده‏اند.
اما منظور از عرضه کردن این امانت به آسمانها و زمین چیست؟
آیا منظور این است که خداوند سهمى از عقل و شعور به آنها بخشید، سپس حمل این امانت بزرگ را به آنها پیشنهاد کرد؟
و یا اینکه منظور از عرضه کردن همان مقایسه نمودن است؟ یعنى هنگامى که این امانت با استعداد آنها مقایسه شد آنها به زبان حال و استعداد عدم شایستگى خویش را براى پذیرش این امانت بزرگ اعلام کردند.
البته معنى دوم مناسبتر به نظر مى‏رسد، به این ترتیب آسمانها و زمین و کوه‏ها همه با زبان حال فریاد کشیدند که حمل این امانت از عهده ما خارج است.
و از اینجا پاسخ سؤال سوم نیز روشن شد که چرا و چگونه این موجودات از حمل این امانت بزرگ ابا کردند و ترس آمیخته با احترام نشان دادند.
و از همین جا کیفیت حمل این امانت الهى از ناحیه انسان روشن مى‏شود، چرا که انسان آن چنان آفریده شده بود که مى‏توانست تعهد و مسئولیت را بر دوش کشد، و ولایت الهیه را پذیرا گردد، و در جاده عبودیت و کمال به سوى معبود لا یزال سیر کند، و این راه را با پاى خود و با استمداد از پروردگارش بسپرد.
اما اینکه در روایات متعددى که از طرق اهل بیت ع رسیده این امانت الهى به قبول ولایت امیر مؤمنان على ع و فرزندش تفسیر شده، بخاطر آنست که ولایت پیامبران و امامان شعاعى نیرومند از آن ولایت کلیه الهیه است، و رسیدن به مقام عبودیت و طى طریق تکامل جز با قبول ولایت اولیاء اللَّه امکان پذیر نیست.
در حدیثى از امام على بن موسى الرضا علیهما السلام مى‏خوانیم که: هنگامى که از تفسیر آیه عرض امانت سؤال کردند فرمود:
الامانه الولایه، من ادعاها بغیر حق کفر
امانت همان ولایت است که هر کس به ناحق ادعا کند از زمره مسلمانان بیرون مى‏رود، (۲)
در حدیثى دیگر از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم هنگامى که از تفسیر این آیه سؤال شد فرمود:
الامانه الولایه، و الانسان هو ابو الشرور المنافق:
امانت همان ولایت است و انسانى که توصیف به ظلوم و جهول شده کسى است که صاحب گناهان بسیار و منافق است (۳)
طبق توضیح فوق جواب سؤال دوم نیز روشن شد.

موفق باشید.
ــــــــــــــــــ
(۱) تفسیر نمونه، ج‏17، ص: ۴۵۲ تا ۴۵۵.
(۲)تفسیر برهان ج ۳ ذیل آیه مورد بحث.
(۳)تفسیر برهان ج ۳ ذیل آیه مورد بحث.

منبع: پرسمان قرآن

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.