چرا خداوند برای انسان ها احکام دینی صادر فرموده است
«کانَ النَّاسُ أُمَّهً واحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ»
مردم (در آغاز) یک دسته بودند (و تضادى در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایى در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى، که به سوى حق دعوت مىکرد، با آنها نازل نمود تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى کند. (۱)
خلقت انسان، خلقتی بیهوده و بدون هدف نیست، بلکه برای رساندن انسان به کمال مطلوب در نزد خداست، و از طرفی انسان موجودی است که اولا مختار است، و ثانیا در معرض دو کشش مثبت و منفی است، و لذا هم در مسیر سعادت می تواند حرکت کند و هم می تواند به انحراف و گمراهی کشیده شود، برای همین نیاز به هدایت دارد.
اما عامل هدایت چیست؟
به عبارت دیگر این که انسان از چه راه هایی می تواند به هدایت ـ یعنی شناخت هست و نیست از یک سو، و باید و نباید از سوی دیگر ـ دست یابد؟
در این جا لازم است ابزار شناخت را بررسی کنیم: (۲)
۱. شناخت حسی:
یعنی انسان به وسیله حواس و ابزار حسی خود به شناخت دست یابد.
این راه لازم و اجتناب ناپذیر است، ولی به تنهایی کافی نیست، چرا که اولا جزئی و محدود به امور شخصی است، و از طرفی محدود به مادیات و آن هم محدود به ظاهر مادیات است.
۲. شناخت عقلی:
این شیوه شناخت دارای ویژگی ها و امتیازهایی است. از جمله این که کلی و فراگیر است. دیگر آن که می تواند عالم ماوراء ماده را هم بشناسد. و سوم آن که تا حدی به کنه و ذات اشیاء راه می یابد.
با این حال، عقل اولا قادر بر درک و شناخت مصادیق و جزئیات امور نیست، و بسیاری از اشتباهات انسان در عدم شناخت مصادیق شناخت های کلی او است، مثلا می تواند به وجود ماوراء ماده پی ببرد، ولی نمی تواند مصادیق راستین ماوراء الطبیعه را از مصادیق وهمی آن جدا کند و تمییز دهد.
و ثانیا اعتماد بر آن محتاج یک ایمان است؛ ایمان به خود ـ علم و ذهن خود ـ و جهان ماوراء خود؛ و این اخیر با خود عقل تحصیل نمی شود.
پس عقل هم لازم است، ولی کافی نیست.
این در عقل نظری؛ و اما در عقل عملی ـ و به عبارت دیگر، وجدان انسانی در شناخت خوب و بد ـ باید گفت وجدان انسانی اگر چه لازم و مفید است، ولی او گاه تردید می کند و در تردیدهای انسان پاسخگو نیست؛ به خصوص وقتی که در این میدان انسان ها اختلاف آراء بسیاری دارند.
اختلافات فرهنگی جوامع مختلف حکایت از دریافت های وجدانی متفاوت انسان ها دارد. البته اشتراکات وجدانی انسان ها همیشه بیش از اختلافات آن ها است، ولی باز هم وجود اختلاف در آن انکارناپذیر است. حتی یک جامعه در برهه ای از زمان یک اخلاق و یک رفتار را خوب می داند، و در برهه ای دیگر عکس آن را انسانی تلقی می کند.
۳. کشف وجدانی و شهود باطنی:
مراتبی از این نوع شناخت در همه انسان ها هست؛ مثلا شناخت ما به وجود خودمان یا احساسات خودمان یک شناخت شهودی است، ولی مراتبی از آن تنها به وسیله ریاضت های روحی و رعایت یک سلسله برنامه های عملی حاصل می شود.
این شناخت اگر چه ضریب صدق بالایی دارد، ولی در جای خود ثابت شده است که انسان در تفسیر دریافت های شهودی خود خطا می کند. شاهد آن هم اختلافاتی است که عرفا در شهودات خود دارند.
شناخت های حسی و عقلی و شهودی شناخت هایی هستند که انسان گریزی از تمسک به آن ندارد و از آن بسیار منفعت می برند، ولی در عین حال هر یک نقائصی دارند که گاه با کمک همه ابزار و مدارک شناخت هم نمی شود آن نقائص را رفع کرد.
به عنوان مثال، ما چگونه می توانیم به ماوراء طبیعت به طور کامل و روابط موجود در آن عالم شناخت داشته باشیم؟!
یا چگونه ممکن است از سعادت معنوی و اخروی خود آگاهی قطعی پیدا کنیم؟!
ایمان چگونه حاصل می شود؟! به عبارت دیگر، پشتوانه ایمان چیست؟!
این ها علاوه بر جهل ما به بسیاری از مناسبات انسانی است، ولو مناسباتی که در رسیدن به اهداف مادی لازم است.
این ها جزئی از مسائلی است که نیاز به شناخت وحیانی را برای ما ضروری می سازد؛ و از قضا این مسائل از مسائل بسیار مهم در کسب آرامش و سعادت انسان است، بلکه امهات مسائل حیات به آن بستگی دارد.
شناخت وحیانی همان است که دین عرضه کننده آن است.
وحی در وهله اول پشتوانه شناخت های دیگر است، و گاه انسان را در ارزیابی شناخت های دیگرش کمک می کند.
وحی، به معرفت حسی، عقلی و شهودی انسان، اعتبار، وسعت و عمق می بخشد.
البته خود دین را ما با شناخت های دیگرمان می شناسیم و باور می کنیم، ولی پس از آن که با کمک شناخت های مشترک دیگرمان به آن ایمان آوردیم، این دین است که در مواردی که ابزارهای دیگر ناتوانند، دست ما را می گیرد، و در عوالم ناممکن شناخت راهنمایی می کند.
بنابر این جهان بینی دینی ـ که متشکل از مجموعه ای از شناخت های حسی و عقلی و شهودی و وحیانی است ـ کامل ترین نوع جهان بینی است که بشر می تواند از آن استفاده نماید.
قرآن به این حقیقت این گونه اشاره می کند که:
«کانَ النَّاسُ أُمَّهً واحِدَهً فَبَعَثَ اللهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَمُنْذِرینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ … واللهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (3)
_________________
(۱) بقره، ۲۱۳.
(۲) ر.ک: آموزش عقائد، مصباح یزدی، ص ۳۵ ـ ۳۹؛ پیام قرآن، مکارم شیرازی، ج ۱، معرفت و شناخت در قرآن.
(۳) بقره، ۲۱۳.
منبع : پرسمان قرآن