آیا پیامبران به پنج تن آل عبا متوسل میشدند؟
آیا پیامبران به پنج تن آل عبا متوسل میشدند؟
توسّل به مقرّبان درگاه الهی از جمله مسائلی است که با آغاز خلقت و هبوط حضرت آدم(علیه السلام) به زمین آغاز شد
و در طول تاریخ نیز ادامه داشته است و در میان مسلمانان کاملاً رایج بوده و از طریق قرآن و روایات مشروعیت آن مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است.
تنها در قرن هشتم از سوی «ابن تیمیّه» مورد انکار قرار گرفت و پس از دو قرن بهوسیله «محمّد بن عبد الوهاب» دستپرورده انگلستان تشدید و تأکید شد
و بعد از آن پیروان وی تلاش کردند که آن را به صورت فرهنگی در جامعه اسلامی در آورند که البته موفق نشدند
و از این نکته غافل ماندهاند که بحث توسّل ریشه در تاریخ بشریت دارد و سرسلسلهجنبانان تاریخ بشریت؛
یعنی انبیا(علیهم السلام) پیوسته به پنج تن آل عبا متوسل میشدند.
آنچه پیش رو دارید، نگاهی اجمالی است به متوسل شدن برخی انبیا(علیهم السلام) به پنج تن آل عبا
و خصوصاً شخص حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) امید که مورد رضایت حضرت حق واقع شود.
معنا و انواع توسل
خداوند در قرآن میفرماید: ((وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهِ))؛[۱] «وسیلهای برای تقرّب به او بجویید!»
«راغب» میگوید: «الْوَسِیلَهُ التَّوَصُّلُ اِلَی الشَّیْءِ بِرَغْبَهٍ وَهِیَ اَخَصَّ مِنَ الْوَصِیلَهِ لَتَضَمُّنِهَا لَمَعْنَی الرَّغَبَهِ؛[۲]
وسیله رسیدن به چیزی با میل و رغبت است و این وسیله (با سین) از وصیله (با صاد) اخص است؛
چون در وسیله معنای رغبت و اشتیاق وجود دارد (ولی در وصیله مطلق رسیدن مراد است).»
و حقیقت ابتغای وسیله به سوی خدا،
مراعات راه خدا از سر آگاهی و عبادت و بندگی او است، و متوسّل کسی است که مشتاق رفتن به سوی خداوند است.[۳]
در «التحقیق» میخوانیم:
«وسیله ـ بر وزن فعیله ـ متصف به دو امر است: یکی رغبت و اشتیاق و دیگری تقرب و نزدیک شدن. میل و رغبت، گاهی ارادی است؛
مثل توسّل به انبیا و ائمه(علیهم السلام) و اولیا و مقرّبان درگاه خداوند و گاهی طبیعی است؛
مثل درجات ایمان، درجات معرفت، صفات پاکیزه درونی، اعمال خالص برای خداوند. و توسّل ـ بر وزن تفعُّل ـ دلالت بر مطاوعه و پذیرفتن اختیاری میکند.
وقتی گفته میشود:
«وَسَّلْتُ لَهُ إِلَی الله وَسِیلَهً فَتَوَسَّل بِهَا؛ یعنی آن چیز را در رفتن به سوی خدا و درخواست ـ قرب و خشنودی او وسیله قرار دادم
پس با اختیار خود آن وسیله را انتخاب و به آن تمسّک جسته است.»[۴]
متوسل شدن به اولیای الهی به دو صورت انجام می پذیرد:
۱. توسل به ذات آنان:
مثل اینکه بگوییم:
«اللَّهُمَّ اِنِّی اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم) اَنْ تَقْضِیَ حَاجَتِی؛ بار الها! من به پیامبرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) توسل میجویم که حاجت مرا روا فرما!»
۲. متوسل شدن به مقام و قرب آنان در درگاه الهی و حقوق آنها:
مثل اینکه بگوییم:
«اللَّهُمَّ اِنِّی اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِجَاهِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم) وَ حُرْمَتِهِ وَ حَقِّهِ اَنْ تَقْضِیَ حَاجَتِی؛
بار الها! من مقام و احترام محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را نزد تو وسیله خود قرار میدهم که حاجت مرا ادا فرمایی!»
از طرف وهابیها هر دو نوع توسّل ممنوع اعلام شده است.[۵]
در حالی که حالات انبیا و آیات و احادیث اسلامی و سیره مسلمانان برخلاف نظریه آنان گواهی میدهند و توسّل به اولیا به هر دو صورت را تجویز میکنند.
تمام انبیاء به پنج تن آل عبا(علیهم السلام) متوسل شدند
«معمر بن راشد» میگوید:
«از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود: روزی یک یهودی نزد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و پرسید:
آیا شما افضل هستید یا موسی، در حالیکه او “کلیم الله” است و خداوند بر او تورات را نازل فرمود
و عصایی به او داد که به وسیله آن دریا شکافته شد و ابر بر سر او سایه افکند؟
«پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود:
«اِنَّهُ یَکْرَهُ لِلْعَبْدِ اَنْ یُزَکِّیَ نَفْسَهُ وَلَکِنِّی اَقُولُ: اِنَّ آدَمَ(علیه السلام)
لَمّا أصَابَ الْخَطِیئَهَ کَانَتْ تَوْبَتَهُ إِلَى أنْ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّی أسْألُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
لَمَّا غَفَرْتَ لِی فَغَفَرَهَا اللهَ لَهُ؛
دوست ندارم بندهای از خود تعریف کند؛ ولی (چاره نیست جز اینکه) میگویم:
وقتی آدم(علیه السلام) مرتکب خطا (و ترک اولی) گردید، با این جملات توبه نمود:
خدایا! به حقّ محمد و آل محمّد از تو میخواهم که مرا بیامرزی! و خدا نیز او را آمرزید.»
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در ادامه این روایت چنین فرمود:
«وقتی نوح(علیه السلام) بر کشتی نشست و از غرق شدن ترسید، به خدا عرض کرد:
خداوندا! من از تو میخواهم که به حق محمد و آل محمد(علیهم السلام) مرا از غرق شدن نجات دهی!
خدا نیز او را نجات داد.
ابراهیم(علیه السلام) نیز آنگاه که در آتش انداخته شد، چنین گفت:
خداوندا! به حق محمد و آل محمد(علیهم السلام) از تو میخواهم که مرا از این آتش نجات دهی! و خداوند نیز آتش را برای او سرد و بیضرر قرار داد.
موسی(علیه السلام) نیز زمانی که عصای خویش را انداخت، ترس، قلب او را فرا گرفت و گفت:
خداوندا! به حقّ محمد و آل محمد(علیهم السلام) مرا (از این اژدها) در امان دار! خدا نیز به او فرمود: نترس! تو بر آن مسلّط خواهی بود.»
سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به آن یهودی فرمودند:
«اگر موسی در این زمان بود و به من و نبوّت من ایمان نمیآورد، ایمان و نبوّتش هیچ نفعی برای او نداشت.
ای یهودی! مهدی از ذرّیّه من است و آنگاه که خروج نماید، عیسی بن مریم(علیه السلام) برای نصرت او خواهد آمد
و مهدی را مقدّم خواهد داشت و پشت سر او نماز (جماعت) خواهد گزارد.»[۶]
در این حدیث، هر چند تنها چند نفر از انبیاء نام برده شده است؛
ولی از صدر و ذیل آن استشمام میشود که تمام انبیا در سختیها و گرفتاریها به پنج تن آل عبا متوسّل شدهاند؛
چرا که وقتی اعظم انبیا و پیامبران اولو العزم چنین سنّت و روشی داشتهاند، مابقی به طریق اولی و به تبع آن بزرگواران قطعاً این رویه را داشتهاند.
با توجه به این روایت و روایات دیگر که بعداً اشاره میشود، علامه امینی(رحمه الله) میفرماید:
«منقبت ششم [فاطمه(علیها السلام)]: تَوَسُّلُ الْاَنْبِیاءِ بِهَا وَ بِاَسْمَائِهَا شَأنَ اَبِیهَا وَ بَعْلَهَا وَ بَنِیهَا؛
انبیا(علیهم السلام) به حضرت فاطمه(علیها السلام) و نامهای او توسّل کردند،
همانگونه که به وجود و نام پدر و همسر و فرزندان زهراء(علیها السلام) توسّل نموده و تمسّک به او است که وسیله نجات انبیا و اوصیا و سایر افراد بشر از مشکلات بوده است.»[۷]
توسل حضرت آدم(علیه السلام) به پنج تن(علیهم السلام)
در ذیل آیه ((فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْه))؛[۸]
«پس حضرت آدم(علیه السلام) از حضرت حق کلماتی را دریافت کرد [و آن را وسیله قبول توبه خویش قرار داد]
پس خداوند توبه او را پذیرفت.» روایاتی در منابع فریقین نقل شده است که ما به چند نمونه از منابع اهل سنّت اشاره میکنیم:
۱. جمعی از حفّاظ اهل سنّت از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) نقل کردند که آن حضرت فرمود:
«سَاَلْتُ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله و سلم) عَنْ قَوْلِ الله:
((فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْه))
فقال: اِنَّ اللهَ اَهْبَطَ آدَمَ بِالْهِنْدِ وَ حَوَّاءَ بِجُدَّهَ… حَتَّی بَعَثَ اللهُ اِلَیْهِ جِبْرِیْلَ،
وَ قَالَ: یَا آدَمُ اَلَم اَخْلُقُکَ بِیَدِی؟ اَلَمْ اَنْفَخُ فِیْکَ مِنْ رُوحِی؟
اَلَمْ اُسْجِدُ لَکَ مَلَائِکَتِی؟ الَمْ اُزَوِّجْکَ حَوَاءَ اَمَتِی؟
قَالَ: بَلَی؛
از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) معنای آیه را پرسیدم، حضرت فرمود:
هنگامی که خدا آدم را در هند و حوا را در جدّه فرود آورد (حضرت آدم مدّتها گریه کرد) تا اینکه خدای متعال جبرئیل را بر او نازل کرد و فرمود:
ای آدم! آیا من تو را به دستِ (قدرتِ) خویش نیافریدم؟ آیا از روح خود در تو ندمیدم؟ و آیا ملائکه را به سجده کردن تو فرمان ندادم؟
آیا حوّا، کنیز خود را به تزویج تو در نیاوردم؟
حضرت آدم(علیه السلام) عرض کرد: بله.
خطاب آمد: «فَمَا هَذَا البُکَاءُ؟ قَالَ: وَ مَا یَمْنَعُنِی مِنَ الْبُکَاءِ؟ وَ قَدْ اُخْرِجْتُ مِنْ جَوَارِ الرَّحْمَانِ،
قَالَ: فَعَلَیْکَ بِهَؤُلَاءِ الْکَلِمَاتِ، فَاِنَّ اللهَ قَابِلُ تَوْبَتَکَ وَ غَافَرُ ذَنْبِکَ؛
قُلْ: «اللَّهُمَّ اِنِّی اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،
سُبْحَانَکَ لَا اِلَهَ اِلَّا اَنْتَ، عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْلِی اِنَّکَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»
فَهَؤُلَاءِ الْکَلِمَاتُ الَّتِی تَلَقَّی آدَمُ؛[۹]
این گریه مداوم تو چیست؟ عرض کرد: خدایا! چرا گریه نکنم، در حالی که از جوار رحمت تو رانده شدهام؟
خداوند فرمود: این کلمات را فرا گیر که به وسیله آن، خدا توبه تو را قبول میکند و گناهت را میبخشد.
بگو: به راستی تو را به حق محمد و آل محمد(علیهم السلام) میخوانم،
پاک و منزهی تو، نیست خدایی جز تو، بد کردم و به خود ستم روا داشتم
پس مرا ببخش که تو بسیار بخشنده و مهربان هستی.»
در اینجا حضرت آدم(علیه السلام) به محمّد و آل محمّد(علیهم السلام) متوسل شد، آنگاه خداوند او را بخشید.
جالب این است که خود پروردگار به آدم دستور میدهد که به محمّد و آل محمّد(علیهم السلام) متوسّل شود.
۲. در این روایت صریحاً اسم پنج تن آل عبا(علیهم السلام) آورده شده است:
ابن عباس نقل کرده است که: وقتی خداوند حضرت آدم(علیه السلام) را آفرید او عطسه کرد.
خدا به او الهام کرد که بگوید: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمیِنَ» و خدا در جواب او فرمود: «یَرْحَمُکَ رَبُّکَ»
سپس هنگامی که ملائکه بر آدم سجده کردند، عُجب در (ذهن) او راه یافت.
پس عرض کرد: پروردگارا! آیا مخلوقی محبوبتر از من نزد خودت آفریدهای؟ جواب داده نشد.
این سؤال را سه بار تکرار کرد و در هر نوبت بیجواب ماند.
آنگاه از جانب خدای عزیز و جلیل خطاب آمد: بلی ای آدم! (مخلوقاتی از تو محبوبتر دارم که) اگر آنان نبودند، تو را نیز نمیآفریدم.
عرض کرد: پروردگارا! آنان را به من نشان بده.
در آن هنگام خدا به فرشتگان حاجب (درگاه الهی) وحی کرد که پردهها را کنار بزنید!
چون حجابها برداشته شد، از پشت پرده غیب پنج شبح ظاهر شد که در پیشگاه عرش ایستاده بودند،
پس آدم عرض کرد: پروردگارا! اینان کیستند؟
«قال: یَا آدَمُ! هَذَا مُحَمَّدٌ نَبِیِّی، وَ هَذَا عَلِیٌّ اَمِیْرَ الْمُؤْمِنِین ابنُ عَمِّ نَبِیّی وَ وَصِیُّهُ،
وَ هَذِهِ فَاطِمَهُ اِبْنَهُ نَبِیِّی وَ هَذَانِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ اِبْنَا عَلِیٍّ وَ وُلدا نَبِیّی، ثُمَّ قَالَ:
یَا آدَمُ، هُمْ وُلْدُکَ، فَفَرِحَ بِذَلِکَ، فَلَمَّا اقْتَرَفَ الْخَطِیئَهَ،
قَالَ: یَا رَبِّ اَسْألُکَ بِحَقِّ مُحَمِّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ لَمَّا غَفَرْتَ لِی، فَغَفَرَ اللهُ لَهُ بِهَذَا؛
خطاب آمد: ای آدم! این محمد پیامبر من، و این علی امیرالمؤمنین پسر عم او و وصی او است.
این فاطمه دختر نبی من، و این دو حسن و حسین پسران علی و فرزندان پیامبر من هستند.
ای آدم! اینها فرزندان تو (در عالم دنیا) هستند. آدم از این خبر خوشحال شد و هنگامی که مرتکب خطا شد، عرض کرد:
پروردگارا! از تو مسئلت دارم که به حقّ محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین از خطای من درگذر! پس دعایش مستجاب شد.»
در ادامه این روایت این چنینن آمده:
«فَهَذَا الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ((فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ))
فَلَمَّا هَبَطَ إِلَى الْأَرْضِ، صَاغَ خَاتَماً فَنَقَشَ عَلَیْهِ
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ» وَ یُکَنَّى آدَمُ بِأَبِی مُحَمَّدٍ؛[۱۰]
و این است معنای آیه شریفه که خدا میفرماید: پس آدم کلماتی را از پروردگارش دریافت کرد که به وسیله آن کلمات، توبه او قبول شد.
وقتی آدم هبوط کرد، انگشتری برای خود ساخت که نقش آن “محمد رسول الله و علیٌ امیرالمؤمنین” بود. و کنیه آدم “ابو محمد” شد.»
تمام روایت را نقل کردیم؛ چون؛ اولاً: از منابع اهل سنّت است و منکرین نمیتوانند آن را قبول نکنند.
ثانیاً: نکات دقیقی دارد که باید به آن توجّه شود: مثل توسّل آدم به پنج تن، وصی و امیرمؤمنین بودن علی(علیه السلام) …
ثالثاً: حضرت آدم به اشباح پنج تن متوسل شد،
قبل از اینکه آنان به دنیا آمده باشند، لذا جای این بهانه اصلاً باقی نمیماند که به پنج تن تا وقتی زنده هستند میشود متوسل شد؛
زیرا آدم به اشباح آنان تمسّک کرد، پس در حال زنده بودن و یا بعد از رحلت و شهادت به ارواح آنان به طریق اولی میتوان متوسل شد.
۳. «حافظ نجّار» از ابن عباس روایت میکند:
«سَاَلْتُ رَسُولَ الله عَنِ الْکَلِمَات الَّتِی تَلقِّیهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتَابَ عَلَیْهِ
قَالَ: سَاَلَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَه وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ اِلَّا تُبْتُ عَلَیَّ فَتَابَ عَلَیْهِ؛[۱۱]
درباره کلماتی که آدم(علیه السلام) از پروردگارش دریافت کرد و به وسیله آن توبه او قبول شد، سؤال کردم،
حضرت فرمود: آدم با این کلمات از خدا درخواست کرد که توبه او را بپذیرد: به حقّ محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین توبه مرا قبول کن! پس توبه او پذیرفته شد.»
این روایت نیز میرساند که حضرت آدم(علیه السلام) اشباح پنج تن آل عبا(علیهم السلام) را واسطه قرار داده و به وسیله آنها از خدای متعال خواسته است که توبه او را بپذیرد.
مرحوم علامه امینی حدیث اشباح و توبه حضرت آدم(علیه السلام) را به طرق مختلف از اهل سنّت نقل کرده است.
از جمله از «انس بن مالک» نقل نموده، منتهی کسانی در روایت اضافه شدهاند که قابل قبول نیستند،
و همین طور از دیلمی در «مسند الفردوس» و از سیوطی در «الدر المنثور»
ج ۱، ص ۶۰ و از نجّار و ابن مغازلی در «مناقب» و «ینابیع الموده» ص ۲۳۹ و ابو الفتح محمد بن علی نطنزی در «خصائص» و… نقل نموده است.[۱۲]
۴. ابو هریره با همه تعصّبی که دارد، روایت ذیل را نقل کرده است که حاوی نکات مهمّی میباشد:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
هنگامی که خدای متعال آدم ابو البشر را آفرید و از روح خود در او دمید.
آدم به جانب راست عرش نظر افکند، آنجا پنج شبح غرقه در نور به حال سجده و رکوع مشاهده کرد، عرض کرد:
خدایا! قبل از آفریدن من کسی را از خاک خلق کردهای؟ خطاب آمد: نه، نیافریدهام. عرض کرد:
پس این پنج شبح که آنها را در هیئت و صورت همانند خود میبینم، چه کسانی هستند؟
خدای تعالی فرمود: این پنج تن از نسل تو هستند، اگر آنان نبودند، تو را نمیآفریدم،
نامهای آنان را از اسامی خود مشتق کردهام (و خود آنان را نام نهادهام) اگر این پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را میآفریدم و نه عرش و کرسی، نه آسمان و زمین و نه فرشتگان و انس و جن را.»
من محمودم و این محمد است. عالیام و این علی است. فاطرم و این فاطمه است.
(قدیم) الاحسانم، و این حسن است. و من محسنم و این حسین است.
به عزّتم سوگند! هر بشری به مقدار ذرّه بسیار کوچکی کینه و دشمنی هر یک از آنان را در دل داشته باشد، او را در آتش دوزخ میافکنم و باکی ندارم.
یا آدم! این پنج تن برگزیدگان من هستند و نجات و هلاک هر کس وابسته به (حُبّ و بغض) آنها است.
ای آدم! هر وقت از من حاجتی داشتی، به آنان متوسل شو! (ابو هریره) میگوید:
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در ادامه فرمود:
ما پنج تن کشتی نجاتیم، هر کس با ما باشد نجات یابد، و هر کس که از ما روگردان شود هلاک گردد، پس هر کس حاجتی از خدا میخواهد، به وسیله ما اهلبیت از خدا درخواست کند.»[۱۳]
این روایت را شیخ الاسلام حموینی در «فرائد» نقل کرده است.[۱۴]
مرحوم علامه امینی در «الغدیر» این حدیث را از ابو هریره و شیخ الاسلام حموینی و خطیب خوارزمی در «مناقب» ص ۲۵۲ و… نقل نموده است.[۱۵]
در این حدیث نکات مهمّی آمده است از جمله:
۱- به حضرت آدم(علیه السلام) دستور داده میشود که هر گاه حاجتی دارد، به این افراد متوسل شود، نه تنها در داستان توبه؛ بلکه در هر حاجتی؛
۲- پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دستور میدهد که هر کسی حاجتی دارد، باید به اهل بیت(علیهم السلام) متوسّل شود.
وهابیّون و تکفیریها این حدیث را بخوانند و این همه شیعه را به ناحق متهم به شرک نکنند؟
کرده خدا بهشت را خلق برای فاطمه
بوی بهشت نشنوی، جز به رضای فاطمه
باعث خِلْقَت وجود پنج نفر که علّتند
کرده خدا معرّفی جمله به نام فاطمه
فاطمه هست و باب او، فاطمه هست و شوهرش
فاطمه هست و آل او، آل عبای فاطمه
۵. «شیخ عبد الرحمن صفُوری» و «مولی محمد مبین» از امام صادق(علیه السلام) نقل کردهاند که آن حضرت فرمود:
«آدم و حوّا در کنار هم نشسته بودند که جبرئیل به نزدشان آمد و آنان را همراه خود به داخل قصری از طلا برد،
در آنجا تختی از یاقوت قرمز بود که با روی آن قبّهای از نور قرار داشت و در میان آن،
چهرهای غرق در نور بود که تاجی بر سر نهاده و دو گوشواره از لؤلؤ درگوشش، و گردنبندی از نور بر گردنش آویخته بود.
هر دو از نورانیت حیرتانگیز آن تمثال در شگفت شدند، به حدّی که حضرت آدم(علیه السلام) زیبایی همسرش حوا را فراموش کرد،
لذا از جبرئیل پرسید: این صورت کیست؟
جبرئیل گفت: این فاطمه(علیها السلام) است و تاج پدرش [و نمادی از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)]
و گردنبند [نمادی] از شوهرش، و دو گوشواره [نشانگر] حسن و حسین او است، پس آدم سر خویش را به سوی قبّه نور بلند کرد:
و در آنجا پنج اسم را با خط نوری نوشته دید: من محمود و این محمد است، من اعلی هستم و این علی است،
من فاطرم و این فاطمه است، من محسنم، و این حسن است، و احسان از من است و این حسین است،
پس جبرئیل گفت: ای آدم! این نامها را بخاطر بسپار که بعدها یقیناً به آنها نیازمند میشوی، (و آن اسماء مشکلگشای تو خواهند بود.)
بعد از آنکه آدم(علیه السلام) به زمین فرود آمد، بعد از ۳۰۰ سال اشک ریختن (به یاد آن نامهای مقدس افتاد)
و با آن اسماء مبارک دعایی ترتیب داد و به پیشگاه خدای متعال عرضه داشت:
پروردگارا! به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین، ای محمود! ای علی!
ای محسن! ای فاطر! از خطای من درگذر و توبه مرا قبول فرما!
در آن هنگام از جانب خدا به آدم(علیه السلام) وحی شد: [من تو را بخشیدم، و اگر] درخواست میکردی که گناهان تمام فرزندانت را بیامرزم، به راستی آنان را میبخشیدم.»[۱۶]
در این حدیث نیز برای توسّل نکاتی وجود دارد، از جمله:
۱- به آدم تذکر داده شد که این اسماء را به یاد داشته باشد؛ چرا که شدیداً برای توسل به آنها نیاز پیدا میکند: «فَإِنَّکَ تَحْتَاجُ إِلَیْهَا»؛
۲- پنج تن آنقدر مقام دارند که اگر واسطه و وسیله قرار گیرند، برای عفو تمام گناهکاران کافی هستند؛
۳- تمام پنج تن آل عبا به صورت نمادین در چهره حضرت زهرا(علیها السلام) ظاهر گشتند. «اقبال لاهوری» زیبا سروده است:
مریم از یک نسبت عیسی عزیز
از سه نسبت حضرت زهرا عزیز
نور چشم رحمهً للعالمین
آن امام اوّلین و آخرین
بانوی آن تاجدار «هل أتی»
مرتضی، مشکلگشا، شیر خدا
مادر آن مرکز پرگار عشق
مادر آن کاروانسالار عشق
آن یکی شمع شبستان حرم
حافظ جمعیّت خیر الامم
وان دگر مولای ابرار جهان
قوّت بازوی احرار جهان
در نوای زندگی سوز از حسین
اهل حق حرّیت آموز از حسین[۱۷]
توسل حضرت ابراهیم(علیه السلام) به پنج تن
«مُفضّل بن عمر» میگوید: از حضرت صادق(علیه السلام) درباره سخن خدا که میفرماید:
((وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ))؛[۱۸]
«[(به یاد آورید) هنگامی که پروردگار ابراهیم، او را (با دستوراتی) آزمود او به طور کامل از عهده آنها برآمد.]»
پرسیدم که مقصود خدا از این کلمات چیست؟ آن حضرت فرمود:
هِیَ الْکَلِمَاتُ الَّتِی تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتابَ عَلَیْهِ، وَ هُوَ أَنَّهُ قَالَ:
«أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ إِلَّا تُبْتَ عَلَیَّ» فَتَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ،
إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ قُلْتُ لَهُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا یَعْنِی عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ: ((فَأَتَمَّهُنَّ))
قَالَ: یَعْنِی أَتَمَّهُنَّ إِلَى الْقَائِمِ(علیه السلام) عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَهٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْن؛[۱۹]
این کلمات همان کلماتی است که حضرت آدم(علیه السلام) از خدای متعال فرا گرفت و چنین عرض کرد:
پروردگارا! به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین از تو درخواست میکنم که توبه مرا بپذیری!
پس توبهاش مورد قبول واقع گردید، به راستی که خدا، بسیار توبهپذیر و مهربان است. [مفضل میگوید:]
به امام صادق(علیه السلام) گفتم: یا ابن رسول الله! مقصود خدا از «فَاَتَمَّهُنَّ» در این آیه چیست؟
فرمود: یعنی نام ده امام دیگر را که نه نفر آن از اولاد حسین هستند، به پنج تن ملحق نمود.»
در این روایت علاوه بر پنج تن، ۱۰ امام دیگر نیز وسیله توسل به خداوند میباشند و حضرت ابراهیم(علیه السلام) این امتیاز را داشت که آنها را نیز همراه پنج تن واسطه قرار دهد.
به همین جهت ائمه(علیهم السلام) از جمله امام هادی(علیه السلام) فرمودند:
« نَحْنُ الْکَلِمَاتُ الَّتِی لَا تُدْرَکُ فَضَائِلُنَا وَ لَا تُسْتَقْصَى؛[۲۰] ماییم کلماتی که فضایل آن درک نشود و به کنه فهم آنها راهی نیست.»
علامه امینی(رحمه الله) میفرماید:
«چهارده معصوم(علیهم السلام) را از این جهت «کلمه» نامیدهاند که نامهای آنان در عرش نوشته شده است،
و همچنین به ملاحظه آن کلمهای است که دوبار بر شانه آنان نقش بسته است؛
یک بار در رحم مادر، و بار دوم بعد از ولادت.
هنگامی که نطفه امام منعقد میشود ـ بعد از دمیدن روح ـ بر دوش او نوشته میشود:
((وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم))؛[۲۱]
«[از روی راستی و عدالت کلمه پروردگارت به اتمام رسید، تبدیل و تغییر در کلمات خداوند راهی ندارد]»
وقتی که امام(علیه السلام) از مادر متولد میشود، آنگاه نیز بر شانه راستش آیه مذکور نقش میبندد.»[۲۲]
توسّل حضرت نوح(علیه السلام)
علامه مجلسی(رحمه الله) در اینباره این روایت را نقل میکند:
«وَ إِنَّ نُوحاً لَمَّا رَکِبَ السَّفِینَهَ وَ خَافَ الْغَرَقَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنَ الْغَرَقِ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنْه؛[۲۳]
و نوح وقتی که بر کشتی سوار شد و از غرق شدن ترسید، به خدا عرض کرد:
خداوندا! من از تو میخواهم که به حق محمد و آل محمد مرا از غرق شدن نجات دهی! خدا نیز او را نجات داد.»
حضرت موسی(علیه السلام) به ۵تن آل عبا متوسل شد
صاحب کتاب شریف «بحار الانوار» روایت دیگری را چنین نقل میکند:
«وَ إِنَّ مُوسَى لَمَّا أَلْقَى عَصَاهُ وَ أَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَهً قَالَ:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا آمَنْتَنِی فَقَالَ لَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلَى؛[۲۴]
و بهراستی موسی وقتی که عصای خویش را انداخت، ترس قلب او را فرا گرفت و در آن حال گفت:
خداوندا! به حق محمد و آل محمد مرا (از این اژدها) دار! خدا نیز به موسی فرمود: نترس! تو بر آن مسلّط خواهی بود.»
متوسل شدن حضرت یوسف (علیه السلام) به پنج تن
امام صادق(علیه السلام) فرموده است: وقتی یوسف(علیه السلام) توسط برادرانش در چاه انداخته شد، جبرئیل نزد او آمد و به وی گفت:
خداوند امر نموده که (برای نجات از چاه) این جملات را بگویی:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّ (فَإِنَّ) لَکَ الْحَمْدَ کُلَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْحَنَّانُ الْمَنَّانُ
بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ اجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَسِبُ فَدَعَا رَبَّهُ فَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الْجُبِّ فَرَجاً
وَ مِنْ کَیْدِ المَرْأَهِ مَخْرَجاً وَ أَعْطَاهُ مُلْکَ مِصْرَ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبْ؛[۲۵]
خدایا! تو را میخوانم، پس به راستی ستایش از آن تو است، خدایی غیر تو نیست آفریننده آسمانها و زمین،
صاحب جلالت و بزرگی، و درود بفرست بر محمد و آل محمد (و به حق آنها) در گرفتاریم گشایشی و راه فراری قرار ده!
و رزق من گردان از جایی که گمان دارم و از جایی که گمان ندارم.
پس پروردگار را خواند و خدا نیز برای او از چاه راه نجات قرار داد، و از حیله زنان (مصر) راه فرار مقرّر فرمود و سلطنت مصر را از جایی که گمان نمیبرد، به او داد.»
_____________________________________________________________________________________
منابع
[۱]. مائده / ۳۵.
[۲]. مفردات، راغب اصفهانی، نشر دار القلم، بیروت، ۱۴۱۲ ق، ص۸۷۱
[۳]. همان.
[۴]. التحقیق، علّامه مصطفوی، مرکز نشر آثار العلامه المصطفوی، تهران، اوّل، ۱۳۸۵ ش.، ج۱۳، ص۱۱۸.
[۵]. آیین وهابیت، استاد جعفر سبحانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، پنجم، ۱۳۷۲ ش، ص۱۴۵ ـ ۱۴۶.
[۶]. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق / ۱۹۸۳م، ج۲۶، ص۳۱۹ ـ ۳۲۰؛ ادامه حدیث:
«وَ إِنَّ نُوحاً لَمَّا رَکِبَ هِیَ السَّفِینَهَ وَ خَافَ الْغَرَقَ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنَ الْغَرَقِ فَنْجَاهُ اللَّهُ عَنْهُ وَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَمَّا أُلْقِیَ فِی النَّارِ قَالَ:
اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنْهَا فَجَعَلَهَا اللَّهُ عَلَیْهِ بَرْداً وَ سَلَاماً
وَ إِنَّ مُوسَى لَمَّا أَلْقَى عَصَاهُ وَ أَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَهً قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
لَمَّا آمَنْتَنِی فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلَى یَا یَهُودِیُّ إِنَّ مُوسَى لَوْ أَدْرَکَنِی
ثُمَّ لَمْ یُؤْمِنْ بِی وَ بِنُبُوَّتِی مَا نَفَعَهُ إِیمَانُهُ شَیْئاً وَ لَا نَفَعَتْهُ النُّبُوَّهُ یَا یَهُودِیُّ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی الْمَهْدِیُّ
إِذَا خَرَجَ نَزَلَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ(علیه السلام) لِنُصْرَتِهِ فَقَدَّمَهُ وَ صَلَّى خَلْفَهُ.»
[۷]. فاطمه زهرا(علیها السلام)، علامه امینی، با تعلیقات محمد امینی، انتشارات استقلال، تهران، اوّل، ۱۳۷۶ ش، ص۳۳۹.
[۸]. بقره / ۳۷.
[۹]. الدرّ المنثور، جلال الدین سیوطی، المطبعه المیمنه، مصر، اوّل، ۱۳۱۴ ق، ج۱، ص۶۰؛ کنز العمّال، علاء الدین متقی هندی، مؤسسه الرساله، بیروت، اوّل، ۱۴۰۹ ق، ج۲، ص۳۵۸، ح ۴۲۳۷.
[۱۰]. ارجحُ المطالب، عبید الله الامر تسری، بی تا، لاهور، چاپ اوّل، بی تا، ص۳۲۰؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص۱۷۵. متوسل
[۱۱]. الدرّ المنثور، سیوطی، ج۱، ص۶۰ ـ ۶۱؛ مناقب ابن مغازلی شافعی،
تحقیق: محمد باقر بهبودی، المطبعه الاسلامیه، تهران، ۱۳۹۴ ق، ص۶۳؛ ینابیع الموده، سلیمان قندوزی حنفی، بی تا، اسلامبول، چاپ اول، ۱۳۰۲ ق.، ص۹۷، ۲۳۸و ۲۳۹. متوسل
[۱۲]. الغدیر، عبدالحسین امینی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۶ ش، ج۷، ص۲۹۹ ـ ۳۰۱.
[۱۳]. ارجح المطالب، ص۴۶۱. متوسل
[۱۴]. فرائد السمطین، ابو اسحاق ابراهیم حَمَوینی جُوینی، مؤسسه المحمودی، بیروت، اول، ۱۳۹۸ ق، (۲ جلد)، ج۱، ص۳۶ ـ ۳۷، ح ۱.
[۱۵]. الغدیر، عبد الحسین امینی، ج۲، ص۳۰۰ ـ ۳۰۱. متوسل
[۱۶]. نزهه المجالس، عبد الرحمن صفوری بغدادی، مصطفی البابی الحلبی، مصر، ۱۳۷۲ ق.، دو جزء در یک جلد، ج۲، ص۲۳۰.
[۱۷]. دیوان اشعار، محمد اقبال لاهوری، نشر داریوش، مشهد، ۱۳۹۰ ش، ص۱۰۳. متوسل
[۱۸]. بقره / ۱۲۴.
[۱۹]. ینابیع المودّه، ص۹۷؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص۱۷۶؛ معانی الاخبار، صدوق، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۳۶۱ ش، اول، ص۱۲۶. متوسل
[۲۰]. بحار الانوار، ج۴، ص۱۵۱؛ ج۲۴، ص۱۷۴، و ج۵۰، ص۱۶۶؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۰۴.
[۲۱]. انعام / ۱۱۵. متوسل
[۲۲]. فاطمه زهرا(علیها السلام)، ص۸۷.
[۲۳]. بحار الانوار، ج۲۶، ص۳۱۹. متوسل
[۲۴]. همان، ص۳۲۰.
[۲۵]. همان، ج۱۲، ص۲۴۷ ـ۲۴۸؛ تفسیر قمی، ابوالحسن علی بن ابراهیم قمی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، اول، ۱۴۱۲ ق، ج۱، ص۳۵۵. متوس
سید جواد حسینی