مدیریت پدر در خانواده از منظر اسلام
مدیریت پدر در خانواده از منظر اسلام
مقدمه: یکی از مسائل مهم در خانواده «توزیع ساختار قدرت و مدیریت» است. خانواده، کانونی است که در آن چگونگی توزیع و نحوه اعمال قدرت در شکل گیری و رشد شخصیت فردی و اجتماعی فرزندان و نیز در احساس رضایت از زندگی و خوشبختیِ آنان اثر می گذارد. برخی پژوهشها[۱] نشان می دهد که در ۴۰ درصد از خانواده های تحت مشاوره که خانواده های «مرزی» نامیده می شوند، مبارزه قدرت وجود دارد. به این جهت، ساختار قدرت و مدیریت کارآمد در خانواده و آموزش صحیحِ آن در استحکام و بالندگی خانواده نقشی اساسی خواهد داشت.
خانواده جامعه کوچکی است. از آموزه های قرآن و روایات برمی آید، همانطور که جامعه به حکومت و مدیریت نیاز دارد، خانواده نیز بی نیاز از حاکمیت و ولایت نیست و در اسلام، این مهم (غالباً) به پدر خانواده واگذار شده است؛ اما پدرسالاری مطلق، مادرسالاری بی ضابطه و نیز فرزندسالاری بی مهار مورد پذیرش و توصیه اسلام نمی باشد؛ بلکه قرآن و حدیث، کارآمدی خانواده را در گرو ولایت و مدیریت پدر مقتدر صالح و نیز پیروی سایر اعضای خانواده از وی می داند.
مبارزه قدرت در خانواده
آنچه امروزه در میان برخی از خانواده ها مشاهده می شود، مبارزه و مسابقه نفس گیر تصاحب قدرت در کانون خانواده است که سوغات زندگی صنعتی و سبک زندگی غربی بوده، با هدف فروپاشی خانواده، زنان و شوهران را به این عرصه کشانده است، به گونه ای که هریک از زن و شوهر می کوشد با استبداد رأی و تحکّم، اقتدار خود را به رخ دیگری بکشد. همین مسئله موجب ناسازگاریها و تنشهای بیهوده و دامنه دار در خانواده گردیده، نتیجه اش تربیت ناشایست فرزندان، ظهور مشکلات اخلاقی و در نهایت، خطر جدایی والدین از یکدیگر شده است.
وضعیت یاد شده در دنیای امروز شرایطی را به وجود آورده است که برای مهار زن و شوهر در خانواده، رفته رفته قوانین، جای اخلاق را می گیرد و در پی آن، هرچه انسان قانون می نویسد، حق به شمار می آید و آنچه دین و اخلاق می گوید، بی ارزش و فاقد اهمیت تلقی می گردد؛ چراکه در اندیشه غربی همه چیز بر مدار لذت و منفعت فردی می چرخد و تمام رفتارهای صادقانه و خیرخواهانه، سرکوب و تمسخر می شوند و آنچه معیار زندگی جمعی قرار می گیرد، قرارداد به جای اصول اخلاقی است. روابط جنسی، تجاری و اجتماعی افراد از معیارهای اخلاقی تهی و با ضوابط قانونی پر می شود و به نظر می رسد به زودی با دور شدن از دین و آموزه های الهی، مدیریت فاشیستی[۲] به شکل دموکراسی به کانون خانواده راه یابد و بنیان خانواده را یکباره متزلزل و نابود سازد،[۳] در صورتی که از نگاه ادیان آسمانی، به ویژه آیین نجات بخش اسلام، خانواده بسان سازمان اخلاق، مهد بالندگی و کانون رشد و تعالی است و باید میدان شکوفایی استعدادهای خدادادی باشد تا از این مسیر، هر یک از والدین و فرزندان به کمال انسانی و اخلاقی خود نایل شوند، نه آنکه پیوسته بر سر رسیدن به قدرت و حکومت در خانواده به نزاع بپردازند! با کمال تأسف امروزه شاهد اینگونه مشاجرات و دعواها در برخی از خانواده ها می باشیم.
ساختار قدرت در خانواده
منظور از «ساختار قدرت در خانواده»، الگوهای تصمیم گیری زن و شوهر در هزینه ها، خرید امکانات، تربیت فرزندان و غیره است[۴] که این ساختار در جامعه شناسی خانواده به طور کلی به دو دسته «اقتدار گرایانه» و «دموکراتیک» تقسیم می شود. تصمیم گیریهای اقتدارگرایانه به حاکمیت و محوریت یک نفر به عنوان رئیس یا ارشد در اخذ تصمیمات دلالت می کند که با زور و تحمیل نظرات همراه است و تصمیم گیریهای دموکراتیک به مشارکت و حضور فعال اعضای خانواده در فرایند تصمیمها اشاره دارد؛[۵] لیکن آنچه در قرآن و حدیث درباره سلسله مراتب و ساختار قدرت در خانواده وجود دارد، چیزی غیر از مدلهای یاد شده است؛ یعنی در خانواده اسلامی، مدیر نه اهل استبداد و زورگویی است و نه به تمام معنا تابع نظرات اعضای خانواده؛ بلکه در کنار همفکری با اهل خانواده در چالشها، حق ولایت و اعمال قدرت در اختلافها و تصمیم نهایی با اوست، البته پدر باید در مدیریت خود از اصول «معاشرت معروف»[۶]، «عدالت»[۷] و «مشورت»[۸] پیروی کند تا زمینه استبداد و اجرای قوانین خودساخته از سوی وی برچیده شود و آرامش و سلامت بر محیط خانواده حاکم گردد.
بر همین اساس، امام خمینی(قده) به صراحت می فرماید: «اگر مردی با زن خویش بدرفتاری کرد، در حکومت اسلام او را منع می کنند؛ اگر قبول نکرد، تعزیر می کنند و اگر قبول نکرد، مجتهد، زن وی را طلاق می دهد.»[۹]
افزون بر موارد مزبور، اسلام کوشیده است از طریق تلفیق قدرت با ویژگیهای اخلاقی همچون فروتنی، مهرورزی و گذشت، رابطه زن و شوهر را تا جایی که امکان دارد، تلطیف نموده، از تبدیل شدن آن به رابطه ای زورمندانه جلوگیری کند.[۱۰]
خاستگاه نیاز به مدیریت در خانواده
از آنجا که «خانواده، نهادی اخلاقی و سازمانی طبیعی جهت تعالی و کمال انسان»[۱۱] است، نمی شود بدون مدیر و سرپرست باشد؛ چون نهاد خانواده مانند تمام نهادهایی که روابط انسانی بر آن حاکم است، نیازمند الگویی برای تنظیم روابط است و بدون وجود یک نظام مشخص راهبری، تأمین اهداف و مصالح زناشویی و تربیت فرزند غیرممکن می نماید.
از طرف دیگر، وجود چالشهای پیش روی خانواده ها در عرصه های گوناگون زندگی ایجاب می کند که مرکزیتی برای تصمیم گیریها در خانواده در نظر گرفته شود تا با شناخت کامل و اقتدار تمام از مشکلات، گره گشایی گردد.
علاوه بر دو دلیل مزبور، علت سومی نیز برای ضرورت مدیریت یک فرد در مناسبات خانواده وجود دارد که عبارت است از «دوام و استحکام بنیان خانواده»؛ به این معنا که اگر مسئول و مدیر خانواده به طور مشخص معیّن نگردد، اختلاف و کشمکشهای روزمره موجب قهر، نارضایتی و جدایی زوجین می گردد؛ اما اعطای مدیریت خانواده به فردی معیّن و تمکین طرف مقابل، زمینه های اختلاف و تنازع را از بین می برد و با ایجاد انسجام و رضایت میان زوجین، دوام و استحکام بنیان خانواده را تضمین می کند. تأمّل در پرونده های طلاق و اختلافات خانوادگی، شاهد خوبی برای اثبات این مدعاست.
شهید مطهری) در تبیین خاستگاه نیاز به مدیریت در خانواده به نظریه «پیوند فطری» اشاره می کند و می نویسد: «نقش سرپرستی مرد در خانواده عامل مهمی برای استحکام خانواده است که با تفاوتهای طبیعی زن و مرد، به ویژه میل(فطری) مرد به تسلط بر جسم زن و میل(فطری) زن به تکیه بر مرد و حمایت شدن از سوی او انطباق دارد و در جهت ارضای نیازهای عاطفی متقابل عمل می کند.»[۱۲]
نویسنده کتاب «روح زن» نیز با نگاه روانشناسی به طبیعت زنان می گوید: «زن طوری آفریده شده است که باید وابسته به یک مرد باشد و فقط برای او طنّازی و عشوه گری کند. به همین دلیل، اگر تکیه گاهش را نیابد و به تجمل و جلوه گری خود ادامه دهد، دوام نخواهد آورد و نابود می شود؛ چراکه زن همچون بوته نیلوفری است که طالب چوب خشک یا دیوار صافی است تا آن را از گل و سبزه بپوشاند؛ اگر چنین چوب و دیواری را نیابد، خشک و نابود خواهد شد.»[۱۳]
مدیریت پدر و خانواده کارآمد
یافته های علمی حکایت از آن دارد که بین ساختار قدرت پدرمحور در خانواده، با تمام مؤلفه های کارآمدی خانواده ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد؛ یعنی هر اندازه ساختار قدرت خانواده به سمت پدرمحوری ارتقا یابد، دوام ازدواجها، رضایتمندی و خوش بینیها، نقشها و مرزها، مدیریتهای مالی صحیح، فرزندپروریها، واقع بینی و اعتمادها، مسئولیت پذیریها، جهت گیریهای مذهبی و صمیمیت و همدلی افزایش می یابد.[۱۴]
علت افزایش نمره این مؤلفه ها آن است که مدیریت و ولایت پدر در کانون خانواده، موجب پرورش فرزندان رشدیافته می گردد؛ چون «در خانواده ای که پدر نقش مادر و مادر نقش پدر را ایفا می کند، فرزندانی بیمار تربیت می شوند. مادری که سعی دارد اقتدار پدر را جبران کند، گاهی نه پدر و نه مادر است و نیز اگر پدری نقش یک مادر مهربان را به خود بگیرد؛ هم نقش مادری را تضعیف می کند و هم جایگاه پدری را در نظام روانشناختی فرزند متزلزل می سازد. بنابراین، چنین کودکانی؛ چه دختر و چه پسر، در نقش جنسی خود ضعیف عمل می کنند.»[۱۵]
در خانواده هایی که پدر غایب است یا نقش ضعیفی دارد، پسرها احتمالاً با بزرگ ترین آسیبها مواجه هستند؛ زیرا یا بیش از اندازه توسط مادر حمایت می شوند و یا این تصور برایشان پیش می آید که زن بر تمام امور و اجتماع مسلط است و مرد هیچ نیست.[۱۶] از این رو، به منظور پرورش صحیح فرزندان، تفکیک دو نقش اجرایی و احساسی– عاطفی (مرد در نقش رهبری اجرایی و زن در نقش رهبری عاطفی) جهت کارآمدی خانواده، ضرورت دارد.
دلایل اثبات مدیریت پدر
با نگاه به آموزه های دینی در کنار تأملات عقلی، به این نتیجه می رسیم که جایگاه تصمیم گیری در خانواده از آن پدر می باشد. در نتیجه بیش تر تصمیمهای مهم در زندگی خانوادگی باید به وسیله وی اتخاذ گردد. دلایل این ادّعا به شرح ذیل است:
۱. آیات قرآن کریم:
از میان آیات، دو آیه را که به طور مستقیم به رابطه حقوقی زن و مرد پرداخته اند و دلیل محکمی برای اثبات مدیریت پدر در خانواده هستند، ذکر می کنیم:
الف) آیه قیومیت مرد بر زن: ]الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبیلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبیراً[[۱۷]؛ «مردان سرپرست زنانند، به سبب آنکه خداوند برخى را بر برخى دیگر (مردان را بر زنان در نیروى فکرى و روانى و جسمى) برترى بخشیده (و از این رو ولایت امر جامعه را در رتبه نبوت و امامت و ولایت انتصابى از جانب معصوم، از آن مردان قرار داده است) و نیز مردان سرپرست همسران خویش اند، به خاطر آنکه از اموالشان (براى زنان) خرج مى کنند، پس زنان شایسته مطیع و فرمانبرند و به پاس آنکه خداوند (حقوق آنها را) نگهداشته، آنها هم (در غیاب شوهر حقوق و اسرار و اموال او را) نگه دارنده اند و زنانى که از نافرمانى آنها (نسبت به مسائل معاشرت) مى ترسید (نخست) آنها را موعظه کنید و (بعد) در خوابگاه از آنها دورى نمایید و (اگر سود نبخشید، در محدوده دستور شرع) آنها را بزنید، پس اگر از شما اطاعت نمودند، دیگر بر (آزار) آنها راهى نجویید که همانا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.»
از مجموع سخنان مفسران و اهل لغت و با تدبر در معنای واژه «قوّامون» چنین بر می آید که معنای قیومیت بر دیگری عبارت است از: «تکفّل شئون او به همراه اشراف و تدبیر وی»[۱۸] که از آن به سرپرستی و مدیریت یاد می شود. همانطور که صاحب تفسیر «آلاء الرحمن» در معنای «قوّام بودن مرد» آورده است: «رئیسُها و کبیرُها و الحاکمُ علیها و مؤدِّبُها».[۱۹]
اکثر مفسران فریقین در معنا و دلالت آیه فوق معتقدند: این آیه شریفه اداره شئون زناشویی و تدبیر امور زن در چارچوب حقوق و تکالیف زناشویی را به مردان واگذار نموده است.[۲۰] این همان سرپرستی و ولایت مرد بر همسر و فرزندان در خانواده است.
لازم است بدانیم که خدای متعال در این آیه زنان را در قبال جایگاه بالاتر مردان در خانواده، به دو گروه مطیع و نافرمان تقسیم نموده و به مردان، شیوه و مراحل برخورد با همسر نافرمان را ارائه می دهد؛ یعنی موعظه، دوری نمودن و در نهایت تنبیه، نشان از جایگاه بالاتر مرد نسبت به همسرش دارد، در حالی که طبق آیه ۱۲۸ همین سوره، اگر شوهر نسبت به وظایف خود در قبال زن کوتاهی کند، زن اجازه ندارد که با شوهرش برخورد داشته و او را تنبیه نماید؛ بلکه این امر به عهده حاکم شرع است که نسبت به مرد جایگاه بالاتری دارد.
البته این مطالب، به معنای پایین بودن جایگاه زنان و سلب اختیار از آنان نیست. علامه طباطبایی) ذیل آیه مورد نظر، تلویحاَ نگرش بسیار منفی فمینیستها به «مدیریت پدر» را نقد می کند و یادآور می شود که: «معناى قیّومیت مرد این نیست که استقلال زن را در حفظ حقوق فردى و اجتماعى او و دفاع از منافعش سلب کند، پس زن هم استقلال و آزادى خود را دارد و هم مى تواند حقوق فردى و اجتماعى خود را حفظ کند و هم مى تواند از آن دفاع نماید و هم مى تواند براى رسیدن به این هدفهایش و مقدمات آن متوسل شود.»[۲۱]
ب) آیه درجه: خدای متعال می فرماید: ]وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَهٌ وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیم[[۲۲]؛ «و براى آنها بر عهده مردان (در سنت فطرت و حکم شریعت) حقوقى شایسته است (چون حق استمتاع و نفقه و حسن معاشرت و ارث) مانند حقوقى که (براى مردان) بر عهده آنهاست (مثل حق طلاق، استمتاع، حسن معاشرت، و انتخاب همسر دیگر، منع از سفر، ولایت بر اولاد، ارث و غیره) و مردان را (به شهادت اختلاف کمّ و کیف حقوق) بر آنها برترى است و خداوند مقتدر و حکیم مصلحت دان (در تکوین و تشریع) است.»
بنا بر گزارش لغت شناسان از مفهوم و معنای «درجه»، معلوم می شود که در آن تفوّق و علوّ اخذ شده است[۲۳] و این برتری در درجه و رتبه حقوقی مرد بر زن را اثبات می کند، البته به عقیده اکثر مفسران، منظور از درجه در اینجا، وجوب اطاعت زنان از همسران خود و قوّامیت مرد است، نه بیش تر از آن.[۲۴]
ج) آیه «أَهْلیکُمْ»: ]یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ[[۲۵] ؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتشی نگهدارید که هیزمش مردو و سنگها است.»
شواهد متعددی وجود دارد که نشان می دهد مخاطب این آیه، مردان هستند و در نتیجه، بر اساس آیه فوق، مردان نسبت به زنان مسئولیت دارند و این مسئولیت از جایگاه بالاتر مردان در خانواده حکایت دارد.
شاهد نخست، واژه «أَهْلیکُمْ» است که جمع کلمه «اهل» می باشد و منظور از آن، همسران و فرزندان یک مرد است. بنابراین، مخاطب آیه، مردان هستند.
شاهد بعدی، سیاق آیات است. در آیات قبل، خدای متعال پس از تأدیب همسران پیامبر(ص)، خطاب را متوجه عموم مؤمنان نموده و به آنان فرمان می دهد که به تعلیم و تربیت زنان خود بپردازند.
شاهد دیگر روایاتی است که ذیل این آیه مطرح گردیده و از مردانی گفته است که پس از نزول آیه مذکور، از سنگینی مسئولیت خانواده گریه کردند، یا نگران هدایت خانواده خود بوده و از کیفیت این وظیفه سؤال نمودند، در حالی که در هیچ یک از روایات، زنان چنین مسئولیتی را احساس نکرده و سخنی نگفته اند.[۲۶]
۲. روایات:
بررسی روایات وارده از پیشوایان معصوم( نیز این مسئله را تأیید می کند که سلسله مراتب مدیریتی در خانواده لازم است و پدر باید دارای نوعی تسلّط بر امور خانواده باشد و اطاعت زن از او حق وی شمرده شده است که این همان بازتاب قوّامیّت مرد در خانواده می باشد. به چند مورد از این روایات اشاره می کنیم:
الف) امام باقر(ع) فرمود: «جَاءَتِ امْرَأَهٌ إِلَى النَّبِیِّ(ص) فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا حَقُ الزَّوْجِ عَلَى الْمَرْأَهِ؟ فَقَالَ لَهَا: أَنْ تُطِیعَهُ وَ لَا تَعْصِیَهُ وَ لَا تَصَدَّقَ مِنْ بَیْتِهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ لَا تَصُومَ تَطَوُّعاً إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ لَا تَمْنَعَهُ نَفْسَهَا وَ إِنْ کَانَتْ عَلَى ظَهْرِ قَتَبٍ وَ لَا تَخْرُجَ مِنْ بَیْتِهَا إِلَّا بِإِذْنِه ؛[۲۷] زنی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! حق شوهر بر زن چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه از شوهر فرمان ببرد و از وی نافرمانی نکند و از خانه شوهر چیزی جز بی اجازه او صدقه ندهد و جز با اجازه شوهر روزه مستحبی نگیرد و از تمکین برای شوهر سرنپیچد؛ گرچه بر پشت مرکب سوار باشد و از خانه شوهر جز با اجازه او بیرون نرود.»
این روایت از نظر سندی صحیح و موثّق است و از نظر دلالت، اصل وجوب اطاعت زن از شوهر و لزوم عدم نافرمانی وی را اثبات می کند.
ب) امام صادق(ع) فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْسَنَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ زَوْجَتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ مَلَّکَهُ نَاصِیَتَهَا وَ جَعَلَهُ الْقَیِّمَ عَلَیْهَا؛[۲۸] خداوند رحمت کند بنده ای را که رابطه اش با همسرش نیکو باشد؛ چراکه خداوند موی جلوی پیشانی آن زن را در اختیار این مرد گذاشته (کنایه از اینکه اختیار زن را در دست مرد قرار داده) و او را قیّم بر زن قرار داده است.»
این روایت نیز به اعتبار قوّامیت مرد تصریح نموده و ترغیب به نیکو رفتار کردن با زن و… کنایه از اقتدار مرد و سلطه و تفوّق اوست.
ج) امام باقر(ع) فرمود: «خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) یَوْمَ النَّحْرِ إِلَى ظَهْرِ الْمَدِینَهِ – عَلَى جَمَلٍ عَارِیَ الْجِسْمِ فَمَرَّ بِالنِّسَاءِ فَوَقَفَ عَلَیْهِنَّ ثُمَّ قَالَ یَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ تَصَدَّقْنَ وَ أَطِعْنَ أَزْوَاجَکُنَّ فَإِنَ أَکْثَرَکُنَّ فِی النَّار؛[۲۹] رسول خدا(ص) روز عید قربان سوار بر شتری برهنه به بیرون از مدینه رفتند. در این بین به گروهی از زنان رسیدند. نزد آنان ایستادند، آنگاه فرمودند: ای جماعت زنان! صدقه بدهید و از شوهرانتان اطاعت کنید! چراکه بیش تر شما (در صورت نافرمانی) در آتش هستید!»
در این روایت، تکلیفی بر عهده زنان گذاشته شده که ترک آن موجب استحقاق عقوبت اخروی است و زبان روایت با جمله «أَطِعْنَ أَزْوَاجَکُنّ» امر است که دلالت و ظهور در وجوب اطاعت زن از مرد دارد و چون به مورد خاصی مختص نشده، اطلاق دارد.
روایات فراوان دیگری نیز وجود دارد که صریح و یا ضمنی به ولایت و سرپرستی مرد در خانه و خانواده دلالت دارند. از جمله روایات[۳۰]: «نهی از اطاعت زنان و مدیریت آنان»، «مسئولیت مردان در قبال همسر»، «اجازه زن از مرد در مواردی»، «بطلان نذر زن بدون اجازه شوهر»، «توصیف زنان خوب و بد»، «پاداش یا عقاب در قبال همسر»، «نهی زنان از نافرمانی مردان و دستور به اطاعت از شوهر» و… که هر یک از آنها به روشنی حکایت از آن دارد که نافرمانی از شوهر در کنار برخی از محرمات الهی، مخالفت با خواست خدا محسوب می شود و این، نشانگر ولایت و مدیریت پدران در خانواده است.
عوامل اقتدار و مدیریت پدر
پس از اثبات مدیریت و ولایت پدر در کانون خانواده از نگاه قرآن و روایات، سؤال مهم این است که: چه عواملی اقتدار و مدیریت وی در خانواده را اثبات می کند؟ و چرا فقط پدران باید مدیریت کانون خانواده را به دست بگیرند و چرا برای مادران از این موقعیت سهمی نیست؟
در پاسخ به این پرسشها نظریات متعددی ارائه شده است که هر کدام از منظری خاص به تبیین مسئله پرداخته اند. برخی با نگاه زیست شناسانه، قدرت بدنی و تواناییهای جسمی پدران را منشأ سلطه و اقتدار آنها دانسته اند. برخی دیگر با پیروی از نظریات روان شناختی، مهارتهای ذهنی و ویژگیهای مسئولیت پذیری را عامل اقتدار پدر در خانواده تلقّی نموده اند و گروهی دیگر از دریچه نظریات جامعه شناسی، مسئولیت اقتصادی را علّت اقتدار و مدیریت مردان می دانند.[۳۱]
با تأمّل در نوع احکام و توصیه های اسلام، درمی یابیم که عوامل زیستی، روانشناختی و جامعه شناختیِ یادشده مورد تأیید اسلام نیز می باشد. به عنوان نمونه، در قرآن کریم آمده است: ]الرّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ بِمَآ أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ[[۳۲].
این مسئله در دنیاى امروز بیش از هر زمان روشن است که اگر هیئتى (حتى یک هیئت دو نفرى) مأمور انجام کارى شوند، حتماً باید یکى از آنها «رئیس» و دیگرى معاون یا عضو باشد. در غیر این صورت، در کار آنها هرج و مرج پدید مى آید. سرپرستى مرد در خانواده نیز از همین قبیل است؛ زیرا خصوصیاتى در مردان موجود است که در زنان نیست. مانند: ترجیح قدرت تفکر او بر نیروى عاطفه و احساسات (به عکس زن که از نیروى سرشار عواطف بهره مند است) و داشتن بنیه و نیروى جسمى بیش تر که با اولى بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومى بتواند از حریم خانواده خود دفاع نماید.
علاوه بر این، تعهد مرد در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداخت هزینه هاى زندگى و مهریه و تأمین زندگى آبرومندانه همسر و فرزندان، این حق را به او مى دهد که وظیفه سرپرستى به عهده وی باشد. البته ممکن است زنانى در جهات فوق بر شوهران خود امتیاز داشته باشند؛ ولى قوانین نوع و کلى را در نظر مى گیرد و شکى نیست که از نظر کلى، مردان نسبت به زنان براى این کار آمادگى بیش ترى دارند؛ اگرچه زنان نیز وظایفى مى توانند به عهده گیرند که هم مرد نمی تواند آنها را به آن سان که زنان انجام می دهند، بر عهده گیرد و هم اهمیت آن مورد تردید نیست.[۳۳]
ناگفته پیداست که سپردن این وظیفه به مردان، نه دلیلی بر بالاتر بودن شخصیت انسانى آنهاست و نه سبب امتیاز آنها در جهان دیگر؛ زیرا این مهم تنها به تقوا و پرهیزگارى بستگى دارد، همانطور که شخصیت انسانى یک معاون از یک رئیس ممکن است در جنبه هاى مختلفى بیش تر باشد؛ اما رئیس براى سرپرستى کارى که به او محول شده، از معاون خود شایسته تر است.[۳۴]
بر این پایه از نگاه قرآن، تفاوت جسمى و روحى مرد و زن از یک سو و وجوب نفقه زن بر مرد از سوى دیگر، زمینه ساز اعطاى حق مدیریت خانواده به مرد و وجوب اطاعت زن از مرد در اداره امور خانوادگى است؛ اما باید توجه داشت که بى تردید، ریاست مرد بر زن، مطلق نیست؛ بلکه محدود به مقرّرات شرعى و اخلاقى و مقید به شرایطی است، از جمله رعایت حقوق متقابل زن و وظایف مشترکى که هر یک از مرد و زن در تحکیم بنیاد خانواده بر عهده دارند.
قرآن کریم می فرماید: ]وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِى عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَهٌ[[۳۵]؛ «و براى زنان بر عهده مردان حقوقى شایسته است، مانند حقوقى که [براى مردان ] بر عهده آنهاست و مردان بر آنها [از نظر ریاست خانوادگى ] برترى دارند.»
گفتنى است که رعایت حق ریاست شوهر آنقدر اهمیت دارد که بر پایه شمارى از روایات، یکى از عوامل بهشتى شدن زن شمرده شده است . مانند آنجا که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «إذا عَرَفَتِ المَرأَهُ رَبَّها وآمَنَت بِهِ وَ بِرَسولِهِ، وَ عَرَفَت فَضلَ أهلِ بَیتِ نَبِیِّها وَ صَلَّت خَمساً وَ صامَت شَهرَ رَمضانَ وَ أحصَنَت فَرجَها وَ أطاعَت زَوجَها دَخَلَت مِن أیِّ أبوابِ الجَنَّهِ شاءَت؛[۳۶] هرگاه زن، پروردگارش را بشناسد و به او و پیامبرش ایمان بیاورد و به برترى خاندان پیامبرش معتقد باشد و پنج نوبت نماز بخواند و ماه رمضان را روزه بگیرد و دامنش را [از گناهان] حفظ کند و از شوهرش فرمان ببرد، (در روز قیامت) از هر در بهشت که خواست، وارد آن مى شود.»
همچنین آن حضرت فرمود: «إنَّهُ لَیسَ مِنِ امرَأَهٍ أطاعَت وأدَّت حَقَّ زَوجِها، وتَذکُرُ حَسَنَهُ ولا تَخونُهُ فی نَفسِها ومالِهِ، إلّا کانَ بَینَها وبَینَ الشُّهَداءِ دَرَجَهٌ واحِدَهٌ فِی الجَنَّهِ، فَإِن کانَ زَوجُها مُؤمِنا حَسَنَ الخُلُقِ فَهِیَ زَوجَتُهُ فِی الجَنَّهِ، وإلّا زَوَّجَهَا اللّهُ مِنَ الشُّهَداءِ؛[۳۷] هیچ زنى نیست که فرمان شوهرش را اطاعت کند و حقوق او را به جا آورد و از خوبىهاى او یاد کند و در خود و اموال شوهرش به او خیانت نکند، مگر آنکه در بهشت میان او و شهیدان تنها یک درجه فاصله باشد. پس اگر شوهرش مؤمن و خوش اخلاق بوده، در بهشت نیز همسر اوست؛ وگرنه خداوند مردى از شهیدان را به همسرى او در مى آورد.»
نتیجه کلام آنکه؛ خانواده، یک واحد کوچک اجتماعى است و اداره آن مانند یک اجتماع بزرگ، نیازمند مدیریت و رهبرى واحد است؛ زیرا مدیریت جمعى اى که زن و مرد در آن مشترک باشند بى معناست و حتماَ خانواده به هرج و مرج، عدم تفاهم و درگیری می انجامد. از این رو یکى از مرد یا زن باید مدیر و دیگرى معاون و تحت نظارت او باشد. چون در خانواده هر دو جنس حضور دارند و تفاوتهای جنسیتی در بروز اختلاف نظر میان زن و شوهر بسیار مؤثر است و انتظار حل همه اختلافات زناشویی از طریق گفتگوی برابر، انتظار غیرواقع بینانه ای است، از این جهت قرآن کریم و روایات در این جا تصریح مى کنند که مدیریت خانواده با توجّه به دلایلی که گذشت به عهده پدر خانواده می باشد و این مقام و برتری ظاهری تنها برای حفظ انسجام و کارآمدی خانواده است و فضیلت واقعی را برای مرد به بار نمی آورد چرا که زن و مرد از حیث ارزشهای انسانی و الهی یکسان اند.[۳۸] و فضیلت حقیقی بر معیار تقوا و عمل صالح است.[۳۹]
نکته پایانی
برخی مردان جامعه امروزی بر اساس فساد اخلاق، ضعف علمی و دینی و نداشتن مهارتهای زندگی، با تصمیمهای خام و اقدامات نسنجیده، کانون خانواده را به پرتگاه تباهی و سقوط می کشانند. اینگونه افراد نباید مطالبی را که گفته شد، ابزاری برای زورگویی و اعمال سلطنت خویش تلقّی کنند؛ بلکه لازمه ولایت و مدیریت پدران در خانواده این است که اعضا از گوهر ایمان، سلامت اخلاق و هنر زندگی و نیز از تواناییهای مدیر خانواده برخوردار گردند تا بتوانند خانواده را به رشد و کمال ایمانی و اخلاقی برساند.
___________________________________________
[۱]. بررسی رابطه بین ساختار قدرت در خانواده با تعارضات زناشویی؛ پایاننامه کارشناسی ارشد، فاطمه سعیدیان، دانشگاه تربیت معلم، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۲]. فاشیسم؛ نام عمومی برای هر رژیمی است که اساس آن بر دیکتاتوری، ترور، تعصبات نژادی، سانسور، اختناق و… استوار باشد. (فرهنگ فارسی معین، واژه فاشیسم).
[۳]. برای کسب اطلاعات بیشتر ر.ک: جنگ عیه خانواده، ویلیام گاردنر، برگردان و تلخیص: معصومه محمدی، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، قم، زمستان ۱۳۸۷ش، ص۳۴۳.
[۴]. رابطه ساختار قدرت در خانواده با هوش هیجانی زنان، سید منوّر یزدی و فاطمه حسینی حسین آبادی، مطالعات جوانان، ش ۱۲، بهار ۱۳۸۷ش، صص ۱۵۷ – ۱۷۰.
[۵]. مدیریت خانواده در نظریههای جامعهشناسی در مقایسه با نظریه علامه طباطبایی)، هوشنگ ظهیری و سروش فتحی، پژوهشنامه قرآن و حدیث، ش ۸، زمستان ۱۳۸۹ش، صص ۹۹ – ۱۲۰.
[۶]. ]وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً[؛ «و با آنان به نیکى معاشرت کنید، و اگر از آنها کراهت دارید (باز هم با آنان بسازید؛ زیرا) بسا هست که شما چیزى را مکروه دارید و خدا در آن خیر فراوانى قرار مىدهد.» نساء/ ۱۹.
[۷]. ]فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَهً أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنى أَلاَّ تَعُولُوا[؛ «و اگر بترسید از اینکه مبادا عدالت نورزید، پس به یک زن یا کنیزى که خریدهاید، اکتفاء کنید. این کار نزدیکتر است به آنکه منحرف نشوید و ستم نکنید.» نساء/ ۳.
[۸]. ]فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما[؛ «حال اگر پدر و مادر بخواهند روى توافق و مشورتشان (فرزند را قبل از موعد مقرر) از شیر بگیرند، بر آنها گناهى نیست.» بقره/ ۲۳۳.
[۹]. جایگاه زن در اندیشه امامخمینی)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)، تهران، ۱۳۷۵ش، ص۱۰۴.
[۱۰]. اسلام و جامعهشناسی خانواده، حسین بُستان، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم، چاپ اول، تابستان ۱۳۸۳ش، ص۱۵۸.
[۱۱]. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، علامه سید محمدحسین طباطبایی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۶۶.
[۱۲]. یادداشتهای استاد مطهری، مرتضی مطهری، نشر صدرا، تهران، ۱۳۸۲ش، ج۵، ص۱۵۱.
[۱۳]. روح زن، جینا لمبروزو، برگردان پری حسام شه رئیس، نشر دانش، تهران، ۱۳۶۹ش، ص۲۴.
[۱۴]. رابطه ساختار قدرت پدرمحور در خانواده اصلی فرد با کارآمدی خانواده، محمد زارعی توپخانه و همکاران، مطالعات اسلام و روانشناسی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، پاییز و زمستان ۱۳۹۲ش، ش ۱۳، صص ۱۳۵- ۱۵۰.
[۱۵]. همان.
[۱۶]. آدمسازی، ویرجینیا ستیر، ترجمه بهروز بیرشک، نشر رشد، تهران، ۱۳۹۱ش، ص۱۲۰
[۱۷]. نساء/ ۳۴.
[۱۸]. بررسی فقهی مدیریت در روابط زن و شوهر، امیر رحمانی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۱ش، ص۲۱۸.
[۱۹]. آلاءُ الرحمن فی تفسیر القرآن، محمد جواد بلاغی نجفی، بنیاد بعثت، قم، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۱۰۵.
[۲۰]. بررسی فقهی مدیریت در روابط زن و شوهر، ص۲۲۲.
[۲۱]. ترجمه تفسیر المیزان، علامه سید محمد حسین طباطبایی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۴، ص۵۴۴.
[۲۲]. بقره/ ۲۲۸.
[۲۳]. بررسی فقهی مدیریت در روابط زن و شوهر، ص۲۳۲.
[۲۴]. همان، ص۲۳۳.
[۲۵]. تحریم/ ۶.
[۲۶]. شواهد ذکر شده از مقاله دکتر عباس پسندیده و همکاران با عنوان: «الگوی سلسله مراتب قدرت در خانواده»، فصلنامه علوم حدیث، دار الحدیث، زمستان ۱۳۹۲ش، ش ۷۰ استفاده شده است.
[۲۷]. الکافی، محمدبن یعقوب کلینی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۵۰۷، بَابُ حَقِّ الزَّوْجِ عَلَى الْمَرْأَه، ح ۱.
[۲۸]. وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملى، مؤسسه آل البیت(، قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ق، ج۲۰، ص۱۷۰، ح ۲۵۳۳۴.
[۲۹]. همان، ص۱۷۵، ح ۲۵۳۵۲.
[۳۰]. برای مطالعه روایات مذکور ر.ک: مقاله دکتر عباس پسندیده و همکاران با عنوان: «الگوی سلسله مراتب قدرت در خانواده».
[۳۱]. اسلام و جامعهشناسی خانواده، حسین بُستان، صص ۱۵۰ – ۱۵۵.
[۳۲]. نساء/ ۳۴.
[۳۳]. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، انتشارات مدرسه امام امیرالمومنین%، ج۳، ص۳۷۰.
[۳۴]. همان، ص۳۷۱.
[۳۵]. بقره/ ۲۲۸.
[۳۶]. الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، دارصعب و دارالتعارف، بیروت، چاپ چهارم، ۱۴۰۱ق، ج۵، ص۵۵۵، ح ۳؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق (ابن بابویه)، تحقیق: علی اکبر غفاری، مؤسسه نشر اسلامی، قم، چاپ دوم، ج۳، ص۴۴۱، ح ۴۵۳۱.
[۳۷]. کنز العمّال، علی بن حسام الدین متقی هندی، تصحیح: صفوه النساء، مکتبه الاسلامیه، بیروت، چاپ اول، ۱۳۹۷ق، ج۱۶، ص۳۳۸، ح ۴۴۸۰۴.
[۳۸] . آل عمران: ۱۹۵؛ [أَنِّی لا أُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى …[ّ. نساء: ۱۲۴؛ ]وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیرا[. نحل: ۹۷؛ ]مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ[.
[۳۹] . حجرات: ۱۳؛ ]یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیر
علی ملکوتی نیا