احترام به سادات و نسل کوثر

0 3,514

مقدمه: از مسائلی که به نوعی در قرآن مطرح و روایات فراوانی به آن سفارش کرده و علما و بزرگان به آن اهمیّت داده اند، احترام به سادات و ذرّیه پیامبر اکرم (ص) و اولاد ائمه اطهار(س) است. این احترام در ادامه محبّت و مودّت به ذوی القربی است که باعث رشد و بالندگی احترام کنندگان می شود و هیچ منّتی بر سادات نیست.

محبّت به ذوی القربی

پیامبر اکرم (ص) ۲۳ سال برای این امّت زحمات طاقت فرسایی کشید و هیچ پیامبری همچون ایشان اذیت نشد و به دستور پروردگار در مقابل این زحمات هیچ پاداشی جز محبّت و مودّت بستگانش نخواست، لذا قرآن کریم می فرماید: ]قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى[؛[۱]  «بگو من مزدی بر رسالت از شما نمی خواهم، جز دوستی بستگان.»

هر چند مصداق اصلی «قُربَی» اهل بیت عصمت و طهارت(  هستند؛ ولی با توسعه در مفهوم آن می توان ذریّه اهل بیت و سادات را مشمول آیه دانست. از این گذشته، احترام و مودّت به سادات در واقع احترام و اظهار مودّت به اهل بیت و پیامبر اکرم (ص) می باشد.

داخل در آل ابراهیم

قرآن کریم می فرماید: ]إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى  آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ[؛[۲] «به راستی خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید و آنها فرزندان (و دودمانی) بودند که (از نظر پاکی و…) همانند یکدیگر بودند.» در اینکه پیامبر اکرم (ص) از آل ابراهیم است، شکی نیست اولاد پیغمبر نیز از  آل ابراهیم هستند. حضرت صادق (ع) فرمود: «إِنَّ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ الله عَلَیْهِمْ  ذُرِّیَّتُهُ وَ اَهْلَ بَیْتِهِ الْاَئِمَّهُ الْاَوْصِیَاءَ وَ عِتْرَتَهُ اَصْحَابُ الْعَبَاء…؛ فرزندان و نسل محمد (ص) آل او هستند و امامانی که وصیّ پیامبرند اهل بیت پیامبرند. و  عترت او، اصحاب عبا هستند.»

در حدیث دیگر فرمود: «وَ لَا یَکُونُ الذُّرِّیَّهُ مِنَ الْقَوْمِ إِلَّا نَسْلَهُمْ مِنْ أَصْلَابِهِم؛[۳]  ذریّه هر قوم همان فرزندان او هستند که از نسل او به وجود آمده اند»

نسل کوثر

زمانی که پیامبر اکرم (ص) دو تن از فرزندان خود (عبد الله ـ  قاسم)  را از دست داد. دشمنان او به کنایه و شماتت لب گشودند و حضرت را «ابتر» (مقطوع النسل) خواندند. خدای متعال برای تسلای دل پیامبرش سوره کوثر را نازل کرد.

علامه طباطبایی معتقد است که با توجه به معنای آخرین آیه که دشمن پیامبر را ابتر معرفی می کند، فقط کثرت نسل پیامبر (ص) منظور خواهد بود.»[۴]

و «تفسیر نمونه» از فخر رازی نقل می کند که: «قول سوم این است که این سوره به عنوان ردّ  بر کسانی نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم (ص) خرده می گرفتند. بنابراین، معنی سوره این است که خداوند به او نسلی می دهد که در طول زمان باقی می ماند. ببین چه اندازه از اهل بیت را شهید کردند. در عین حال، جهان مملو از آنها است، این در حالی است که از بنی امیّه (که دشمانان اسلام بودند) شخص قابل ذکری در دنیا باقی نماند، سپس بنگر و ببین چقدر از علمای بزرگ در میان آنها است، مانند باقر و صادق و رضا( و نفس زکیه و… .»[۵]

به همین جهت خود حضرت زهرا (س) در آخرین لحظات عمر به امام علی (ع)  گفت: «… وَ أَقْرَأُ عَلَى وُلْدِیَ اَلسَّلَامُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ؛[۶] به فرزندان من تا قیامت سلام برسان.»

در روایات نیز نمادهای فراوانی از تأکید بر احترام سادات به عنوان فرزندان پیامبر (ص) و نسل کوثر مشاهده می شود که به نمونه هایی اشاره می کنیم:

۱. احترام سادات زمینه ساز شفاعت

پیامبر اکرم (ص) فرمود: «أَرْبَعَهٌ أَنَا لَهُمْ شَفِیعٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ الْمُکَرِّمُ لِذُرِّیَّتِی مِنْ بَعْدِی وَ الْقَاضِی لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ وَ السَّاعِی لَهُمْ فِی أُمُورِهِمْ عِنْدَ اضْطِرارِحِم وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ؛[۷] من در روز قیامت چهار طایفه را شفاعت می کنم: کسی که فرزندان مرا گرامی داشته و احترام می کند. کسی که حاجتهای آنها را روا کند. کسی که در کارهای آنها هنگام درماندگی شان تلاش نماید.  و کسی که آنها را با دل و زبان دوست بدارد.»

اما اگر کسی به سادات آزار و اذیّت برساند، از شفاعت محروم می شود.

در ذیل آیه شریفه ]عَسى  أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً[؛[۸] «امید است پروردگارت تو را به مقام ستوده برساند!» رسول خدا (ص) فرمود: «إِذَا قُمْتُ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ تَشَفَّعْتُ فِی أَصْحَابِ الْکَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِی فَیُشَفِّعُنِی اللَّهُ فِیهِمْ وَ اللَّهِ لَا تَشَفَّعْتُ فِیمَنْ آذَى ذُرِّیَّتِی؛[۹] وقتی در مقام محمود قرار گرفتم، برای کسانی که از امتم گناه انجام داده اند، شفاعت می کنم و خدا نیز شفاعتم درباره آنان را می پذیرد،  به خدا قسم! درباره کسانی که ذریّه ام را اذیت کرده اند، شفاعت نمی کنم.»

زن صالحه علویه ای با چهار دخترش در سالی که در شهر قم، جنگ شدیدی پیش آمده بود، از آن شهر خارج شده، خود را به بلخ می رسانند. فصل زمستان و هوای بسیار سرد،  در آنجا پناهی نمی یابند. به خانه یکی از بزرگان شهر بلخ که به ایمان و درستکاری معروف بود، مراجعه می کنند و او را از حال خود با خبر می سازند. او در جواب می گوید: از کجا معلوم که تو علویّه هستی؟ شاهدی با خود بیار که به این امر گواهی دهد! علویّه از نزد او غمناک و گریان بیرون رفت. اتفاقاً در آن مجلس یک نفر مجوسی بود، وقتی این زن بی پناه را دید و رفتار آن بزرگ را با او مشاهده کرد،  دلش به حال او سوخت، فوراً به دنبال آنها بیرون آمد و ایشان را به منزل خود برد و آنچه مورد نیاز آنها بود، فراهم نمود. مجوسی همان شب در عالم خواب مشاهده کرد که قیامت بر پا شده است و در کنار حوض کوثر امیرالمؤمنین (ع) را دید که به دوستانش آب می دهد، وی از آن حضرت تقاضای آب کرد، امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: تو معتقد بر دین ما نیستی تا تو را آب دهم، رسول خدا (ص) که آنجا حضور داشتند، به حضرت علی (ع) فرمودند: «یَا عَلِیّ! اِشقِهِ إِنَّ لَهُ عَلَیْکَ یَداً، قَدْ آوَی اِبْنَتَکَ فُلَانَهَ وَ بَنَاتِهَا؛[۱۰] علی جان، به او آب بده؛ زیرا حقِّ بر تو دارد،  او دخترت فلانی و دخترهایش را پناه داد (و به آنها احسان نمود).»

۲. زیارت سادات همچون زیارت حسنین’

زیارت مؤمنان پاداش و ثواب دارد؛ ولی به زیارت سادات تأکید ویژه ای شده است. رسول خدا (ص) فرمود: «فَمَنْ زَارَنِی بَعْدَ وَفَاتِی فَکَأَنَّمَا زَارَنِی فِی حَیَاتِی وَ مَنْ زَارَ فَاطِمَهَ (س) فَکَأَنَّمَا زَارَنِی وَ مَنْ زَارَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ (ع) فَکَأَنَّمَا زَارَ فَاطِمَهَ (س) وَ مَنْ زَارَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ’ فَکَأَنَّمَا زَارَ عَلِیّاً (ع) وَ مَنْ زَارَ ذُرِّیَّتَهُمَا فَکَأَنَّمَا زَارَهُمَا؛[۱۱] هر کس مرا پس از وفاتم زیارت کند، گویی مرا در زندگی ام زیارت کرده است،  هر کس فاطمه (س) را زیارت کند،  گویی مرا در زندگی ام زیارت کرده است و هر کس علی بن ابی طالب (ع) را زیارت کند،  گویی فاطمه (س) را زیارت کرده است و هر کس حسن وحسین’ را زیارت کند، گویی علی (ع) را زیارت کرده است و هر کس ذرّیّه و فرزندان حسن و حسین’  را زیارت کند، گویی خود آن دو بزرگوار را زیارت کرده است.»

نگاه به چهره سادات

لازمه زیارت سادات، دیدن چهره آنهاست، پس نگاه به چهره آنان پاداش عبادت را دارد. رسول خدا (ص) فرمود: «النَّظَرُ إِلَى ذُرِّیَّتِنَا عِبَادَهٌ؛[۱۲] نگاه کردن به (چهره) ذریه ما عبادت است.»

امام رضا (ع) می فرماید: «قَالَ  النَّبِیُّ (ص): النَّظَرُ إِلَى ذُرِّیَّتِنَا عِبَادَهٌ، فَقِیلَ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! النَّظرُ إِلَى الْأَئِمَّهِ مِنْکُمْ عِبَادَهٌ أَمِ النَّظَرُ إِلَى جَمِیعِ ذُرِّیَّهِ النَّبِیِّ (ص)؟ فَقَالَ: بَلِ النَّظَرُ إِلَى جَمِیعِ ذُرِّیَّهِ النَّبِیِّ (ص) عِبَادَهٌ مَا لَمْ یُفَارِقُوا مِنْهَاجَهُ وَ لَمْ یَتَلَوَّثُوا بِالْمَعَاصِی؛[۱۳] رسول خدا (ص) فرمود: نگاه به (چهره) فرزندان، عبادت است. گفته  شد: ای رسول خدا (ص)! نظر و نگاه به امامانی از شما عبادت است و یا نگاه به (چهره) تمامی ذریه و نسل شما؟ فرمود: بلکه نگاه به تمامی ذریه پیامبر (ص) عبادت است تا وقتی که از روش پیامبر (ص) جدا نشده و آلوده به معاصی نشده باشند.»

۳. هم درجه پدران خویش

پیامبر(ص) فرمود: «إِنَّ اللهَ یَرْفَعُ دَرَجَهِ ذُرِیَّهِ الْمُؤْمِنِ فِی دَرَجَتِهِ وَ اِنْ کَانُوا دُونَهُ لِتَقَرُّبِهِمْ عَنْهُ؛[۱۴] به راستی خداوند درجه ذرّیّه مؤمن را همانند درجه مؤمن بالا می برد ـ  گرچه درجه آنها پایین تر باشد … و این به جهت تقرّب و نزدیکی آنان به مؤمن است.»

اطلاق این روایت به عنوان یک قاعده کلّی اقتضا می کند که سادات مؤمن ـ  که درجه پایین تری دارند ـ به اجدادشان ملحق می شوند.

شاید از همین باب است آنچه از امام حسن عسکری و امام صادق’ نقل شده است که فرمودند: «إنَّ فَاطِمَهَ لِعَظِمَتِهَا عَلَی اللهِ حَرَّمَ  اللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَى النَّارِ؛[۱۵] خداوند به خاطر عظمت و احترام فاطمه (زهرا (س)) آتش را بر ذرّیّه  آن حضرت حرام نموده است.»؛ یعنی آن ذریه ای که شرایط شفاعت را داشته باشد و عنایت حضرت زهرا (س) او را از آتش نجات دهد،  و یا ممکن است مراد ذرّیه بلاواسطه آن حضرت باشد، چنان که در روایتی از حضرت صادق (ع) رسیده است که از رسول خدا (ص) سؤال شد آیا فاطمه «… حَرَّمَ  اللهُ  ذُرِّیَّتَهَا عَلَی النَّارِ» قَالَ: نَعَمْ عَنَی بِذَلِکَ الْحَسَن وَ الْحُسَیْن وَ زَیْنَبَ وَ  اُمِّ کُلْثُومَ؛[۱۶] ذریه اش بر آتش حرام شده است؟  فرمود: بله، مقصود به این (حُرمت بر آتش) حسن و حسین و زینب و امّ کلثوم (فرزندان بلاواسطه او) هستند.» وگرنه به صورت مطلق نمی توان گفت که هیچ سیّدی جهنّم نمی رود، هر چند کافر و مشرک باشد،  مگر ابو لهب سیّد و از فرزندان هاشم نبود؟ با این حال، صریح قرآن است که او داخل آتش جهنّم می شود: ]سَیَصْلَی نَاراً ذَاتَ لَهَب[؛[۱۷]

«سیّد علی محمد باب،  طبق آنچه معروفیت داشته، سید بوده است. آیا می توان ادّعا کرد او با آن کفر گوییهایش جهنّم نمی رود؟ او به دروغ ادّعای بابیّت امام زمان (ع) کرد و بعد ادّعای امام زمانی کرد و تا ادّعای پیغمبری و الوهیت پیش رفت و این همه انسانها را به گمراهی و فساد کشید و تمام ضروریات دین را زیر پا گذاشت، باز می شود ادّعا کرد که او به جهنّم نمی رود؟ و آیا این سخن با منطق قرآن که آتش را برای مشرکان و کافران می داند، و با سنّت قطعی سازگار است؟

۴. مجازات عدم احترام

رسول خدا (ص) فرمود: «مَنْ رَأی اَوْلَادِی وَ لَا یَقُومُ قِیَاماً تَامّاً اِبْتَلَاهُ الله تَعَالَی بِبَلَاءٍ لَا دَوَاءَ لَهُ؛[۱۸] هر که فرزندان مرا ببیند و (به احترام آنان)  کامل به پا  نخیزد، خدای متعال او را به بلایی [مثل پا درد و…] گرفتار می کند که دوایی نداشته باشد.»

۵. دعای مستجاب سادات متّقی

از کتاب «جنه النعیم صحیفه الرضا (ع)» نقل شده است که رسول خدا (ص) فرمود: «دُعَاهُ اَطْفَالُ ذُرِّیَّتِی مُسْتَجَابٌ مَا لَمْ یُقَارِنُوا الذُّنُوب؛[۱۹] دعای اطفال فرزندان من مستجاب است، مادامی که مرتکب گناهان نشده اند.»

۶. جزای احسان به سادات

رسول خدا (ص) فرمود: «أَکْرِمُوا أَوْلَادِی وَ حَسِّنُوا آدَابِی؛[۲۰] فرزندان مرا گرامی بدارید و آداب و سنتهایم را خوب یاد بگیرید!»

و فرمود: «مَنْ أَکْرَمَ أَوْلَادِی فَقَدْ أَکْرَمَنِی؛[۲۱] هر کس فرزندان مرا اکرام کند، همانا خودم را مورد تکریم قرار داده است.»

«ابن جوزی» قصّه ای را از «عبد الله بن مبارک» نقل کرده است که: «او زیاد به خانه خدا مشرف می شد. یک سال برای سفر حج آماده شد و پولی فراهم کرد تا وسایل لازم را تهیّه کند،  در بین راه به زن سیّده ای برخورد کرد که در مضیقه شدید مالی بود، به حدّی که به حال اضطرار افتاده بود، عبدالله به او احسان کرد و اندوخته خود را به او بخشید و از سفر حج صرف نظر کرد.

وقتی حاجیان از سفر حج برگشتند، با او که ملاقات می کردند و می گفتند: عبد الله! خدا حجّ تو را قبول کند، به یاد داری تو را در فلان محل دیدیم، عبد الله از گفتار آنها تعجّب می کرد و در این فکر بود که این چه سرّی است. شب در عالم رؤیا رسول خدا (ص) را در خواب دید. آن حضرت فرمود: «إِنَّکَ أَغَثْتَ مَلْهُوفَهً مِنْ وُلْدِی فَسَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَخْلُقَ عَلَى صُورَتِکَ مَلَکاً یَحُجُّ عَنْکَ کُلَّ عَامٍ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَه؛[۲۲] (عبد الله تعجب نکن!) به راستی تو درمانده ای از فرزندان مرا کمک نمودی (به جبران این احسانت)  من از خدا خواستم فرشته ای را به شکل تو بیافریند که همه ساله تا روز قیامت از طرف تو اعمال حج را انجام دهد.»

۷. جبران کاستیهای سادات

امیر مؤمنان حضرت علی (ع)  نقل کرده است، که رسول خدا (ص) فرمود: «أَیُّمَا رَجُلٍ صَنَعَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ وُلْدِی صَنِیعَهً فَلَمْ یُکَافِئْهُ عَلَیْهَا فَأَنَا الْمُکَافِئُ لَهُ عَلَیْهَا؛[۲۳] هر کسی به یکی از فرزندان من احسانی روا دارد و او برایش جبران نکند، من به او پاداش می دهم (و احسان او را جبران می کنم).»

احترام به سادات در سیره بزرگان

خالی از لطف نیست که نمونه هایی از احترام به سادات در سیره علما را بیان کنیم که خود می تواند نشانگر اهمیت این امر،  و مشوق بیش تر دیگران باشد:

۱. ملّا علی معصومی همدانی)

یکی از روحانیون می گفت: روزی به خدمت مرحوم آیت الله آخوند ملّا علی معصومی همدانی رسیدم،  در حالی که ایشان در بستر بیماری خوابیده بود. وقتی که وارد شدم، فرمود: بیا و در بالای مجلس بنشین! عرض کردم: آقا! فرقی نمی کند،  اینجا در خدمت شما هستم. فرمود: بیا و بالا بنشین. من تا حالا پای خود را به طرف جایی که شال سید یا عمّامه سید بوده دراز نکرده ام، حالا بیایم و پایم را به طرف شما دراز کنم؟»[۲۴]

۲. شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی))

مرحوم حاج حسنعلی که به حق عرشی خاک نشین و دارای کرامات عدیده ای بود، راز موفقیّت خویش را این گونه بیان می کند:  «بدان که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیده ام،  به برکت بیداری شبها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است؛ ولی اصل و روح همه این اعمال، خدمت به ذراری [و فرزندان] ارجمند رسول خدا (ص) [سادات] است.»[۲۵]

ایشان در وصیتهای خویش به فرزندش می نویسد: «پسرم! تو را به این چیزها وصیت و سفارش می کنم:

اوّل آنکه نمازهای یومیّه خویش را در اوّل وقت آنها به جای آوری!

دوم آنکه در انجام حوایج مردم، هر قدر که می توانی بکوشی…!

سوم آنکه سادات را بسیار گرامی و محترم شماری… .»[۲۶]

تذکر دو نکته

۱. اینکه شایع است می گویند: هیچ سیدی به جهنّم نمی رود؛  با کلیّات دستورات دینی سازگاری ندارد؛ زیرا خداوند آتش را برای مشرکان،  کافران و معاندان قرار داده است و فرق نمی کند که سید هاشمی و قریشی باشد و یا غلام حبشی و چنانچه اشاره شد، به هیچ وجهی پذیرفتنی نیست که امثال سید علی محمد باب با آن همه بدعت و اضلال دیگران به جهنّم رود، اگر امثال او به جهنّم نروند، پس چه کسی باید به جهنّم برود؟

روزی امام رضا (ع) در مجلس مأمون با عدّه ای از حاضران گفتگو می کرد، برادرش «زید بن موسی» نیز در گوشه ای از مجلس عدّه ای را دور خود جمع کرده،  برای آنان از فضیلت سادات و اولاد پیغمبر (ص) صحبت می کرد. و با افتخار می گفت: «ما خانواده چنین هست،  خانواده چنان هستیم!» در این هنگام امام رضا (ع) با صدای بلند او را صدا کرده، تمام اهل مجلس را متوجه ساخت و آنگاه به زید فرمود: «ای زید! سخن نقّالان کوفه تو را مغرور کرده که می گویند: خداوند ذریه فاطمه (س) را از آتش جهنّم مصونیت بخشیده است؟! به خدا قسم! آنچه شنیده ای مقصود فرزندان بی واسطه فاطمه (س)، یعنی حسن و حسین و دو خواهر ایشان است و آیا تو [با پدرت] موسی بن جعفر’ یکسانی؟ او خدا را اطاعت می کرد، روزها روزه می گرفت، شبها به عبادت می پرداخت و تو هم از فرمان خدا سرپیچی می کنی، با این حال هر دوی شما اهل سعادت و بهشت خواهید شد [او با عمل و شما بدون عمل]؟! علی بن حسین (ع) می فرمود: «نیکوکار ما اهل بیت پیامبر (ص) دو برابر اجر دارد و بدکار ما دو برابر عذاب خواهد داشت.»[۲۷]

۲. لازم است مردم سادات را احترام کنند؛ ولی سادات نباید به گونه ای رفتار کنند که نشان دهد از مردم توقع احترام دارند. و نباید سیادت وسیله ای برای تحمیل احترام به دیگران شود. به بیان دیگر: سیادت شغل به حساب نیاید.

گویند: سیّدی نزد یکی از مراجع برای درخواست کمک رفت، آقا پرسید: شغل شما چیست؟ در پاسخ گفت: سیّدم!! پس از این مسئله به شدت پرهیز شود و اینکه سیادت وسیله برتری جویی، باج گیری و تحمیل احترامها و جلب کمکهای دیگران نشود.

___________________________________________

[۱]. شوری / ۲۳.

[۲]. آل عمران / ۳۳.

[۳]. تفسیر الصافی، فیض کاشانی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، بی‌تا، ج ۱،‌ ص ۳۲۹.

[۴]. المیزان فی تفسیر القرآن، علامه سید محمدحسین طباطبایی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ دوم، ۱۳۹۷ ق، ج ۲۰، ص ۵۲۲.

[۵]. تفسیر فخر رازی، ج ۳۲، ص ۱۲۴، به نقل از تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ نهم، ۱۳۷۰ ش، ج ۲۷، ص۳۷۶.

[۶]. اَلقَطَرَهَ من بحار مناقب النبی و العتره، سید احمد مستنبط، نگارش، قم، چاپ اول، ۱۴۱۸ ق، ص ۵۲۷.

[۷]. بحار الانوار، ج ۹۳، ص ۲۲۰ ـ‌ ۲۲۵.

[۸]. إسراء / ۷۹.

[۹]. بحار الانوار، ج ۸، ص ۳۷، ح ۱۲؛ القطره، ج ۱، ص ۵۳۱؛ أمالی الصدوق، انتشارات کتابخانه اسلامیه، اول، ۱۳۶۲ ش،‌ص ۲۹۴، مجلس ۴۹.

[۱۰]. بحار الانوار، ج ۹۶، ص ۲۲۵؛ القطره، مستنبط، ج ۱، ص۸۴۶.

[۱۱]. بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۸۵؛‌ القطره، ج ۱، ص ۱۲۸؛ بشاره‌ المصطفی، ص ۱۳۹.

[۱۲]. بحار الانوار، ج ۱، ص ۵۲۸.

[۱۳]. بحار الانوار، ج ۹۶، ص ۲۱۸، ح ۲؛ القطره، ج ۱، ص۵۲۸؛ ر.ک: امالی صدوق، ص ۳۶۹،‌ح ۲، مجلس۴۹.

[۱۴]. القطره، ج ۲، ص ۱۸۶.

[۱۵]. القطره، ج ۱، ص ۸۴۱.

[۱۶]. بحار الانوار، ج ۹۳، ص ۲۲۲، ح ۱۵.

[۱۷]. مسدّ / ۳.

[۱۸]. القطره، ص ۱۶۸.

[۱۹]. ثمرات الحیاه، ج ۲، ص ۷۹۴ ـ ۷۹۳؛ مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، مؤسسه آل البیت(، اول، ۱۴۰۸ ق، ج ۵، ص ۲۸۱، المجتبی من الدعاء المجتبی، علی بن طاووس، دار الذخائر، قم، اول، ۱۴۱۱ ق، ص ۲۰.

[۲۰]. مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۷۶.

[۲۱]. همان.

[۲۲]. تذکره الخواص، سبط ابن الجوزی، به نقل از بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۲۳۵، ح ۳۴،‌ ص ۲۲۵، ح ۲۵.

[۲۳]. وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، مؤسسه آل‏البیت(، قم، اول، ۱۴۰۹ ق، ج ۱۶، ص ۳۳۴.

[۲۴]. نکته‌ها و سرگذشتهای خواندنی، سید جواد حسینی، نشر پیام حجّت(ع)، قم، اول، ۱۳۹۲ ش،‌ ص ۶۹ ـ ۷۰.

[۲۵]. نشان از بی‌نشانها، علی مقدادی اصفهانی، انتشارات آداب، مشهد مقدس، اول، ص ۳۱.

[۲۶]. نشان از بی‌نشانها، ص ۳۱.

[۲۷]. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۴۲.

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.