مختصری از زندگینامه حضرت یحیی (ع)
مختصری از زندگینامه حضرت یحیی (ع)
در ماه محرم الحرام، جریانهای مهمی در طول تاریخ بشر رخ داده است که برخی از آنها در قرآن کریم مطرح شده است. از جمله دعای حضرت زکریا (ع) برای فرزنددار شدن در سنین پیری، و بشارت فرزنددار شدن به او از سوی خدای مهربان که در روز اول این ماه واقع شده[۱] و پنج سال بعد از این بشارت، ولادت فرزندش، حضرت یحیی (ع) در نهم همین ماه اتفاق افتاده است.[۲]
مهم تر از همه، شهادت مظلومانه حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران باوفای ایشان است که در دهم این ماه (روز عاشورا) واقع شده است.[۳]
در این مقاله، ضمن اشاره به آیات مربوط به حضرت زکریا و فرزندش یحیی، جریان شهادت یحیی (ع) و شباهتش به سید الشهدا (ع) مورد بررسی مختصری قرار خواهد گرفت.
معرفی حضرت زکریا (ع)
قبل از بیان دعای حضرت زکریا (ع)، بهتر است ابتدا ایشان را بشناسیم. وی یکی از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل بود که نسبش با چند واسطه به حضرت هارون (ع) برادر حضرت موسی (ع) می رسد.[۴] نام شریف او در قرآن هفت بار ذکر شده است.[۵]
او سومین فرد موسوم به «زکریا» است که از بنی اسرائیل به مقام رفیع نبوت نائل شده است و مردم را به خداپرستی، تقوا، پاکدامنی و شریعت حضرت موسی (ع) دعوت می کرده است.[۶]
در قرآن چیزی جز دعایش برای طلب فرزند و اجابت آن از سوی خدای مهربان، بیان نشده است؛ ولی در روایات عامّه و خاصّه آمده است که گروهی از کفّار قوم او (بنی اسرائیل) مخالفش بودند و ضدّ او فعالیت می کردند، تا اینکه تصمیم به قتل او گرفتند. زکریا (ع) فرار کرد و به درختی پناه برد. آن درخت به قدرت خدا شکافته شد و زکریا (ع) وارد گشته، درخت دوباره التیام یافت؛ اما شیطان ملعون آنها را به آن درخت راهنمایی کرد و دستور داد که درخت را با ارّه ببرند. بدین ترتیب آن حضرت را همراه درخت دو نیم کرده، به شهادت رساندند و سپس در بیت المقدس دفن شد.[۷]
دعای حضرت زکریا (ع)
از تواریخ، اخبار اسلامی و گفتار مفسران استفاده می شود که: شخصی به نام «قاقود بن قبیل» دو دختر به نامهای «حَنّه» و «اشیاع» داشت که اولی با «عمران بن هشم»[۸] از اولاد حضرت سلیمان بن داود’ – از شخصیتهای برجسته بنی اسرائیل و احتمالاً پیامبر هم بود – ازدواج کرد، و دومی با حضرت زکریا (ع)، و هر دو خواهر در آغاز نازا بودند.
سالها بر عمر حضرت زکریا (ع) گذشت و برف پیری بر سر و رویش نشست؛ اما هنوز فرزندی نداشت. او در آرزوی فرزندی بود که بتواند برنامه های الهی او را تعقیب و کارهای تبلیغی نیمه تمامش را ادامه دهد تا فرصت طلبان بعد از او بر معبد بنی اسرائیل و اموال و هدایای آن که باید صرف راه خدا می شد، پنجه نیفکنند.
هنگامی که «حنّه» به لطف خدا صاحب فرزند شایسته ای همچون مریم (س) شد، حضرت زکریا (ع) اخلاص و سایر ویژگیهای مریم (س) را دید، آرزو کرد که او نیز صاحب فرزندی پاک و باتقوا همچون مریم (س) شود. در این هنگام با صمیم قلب به درگاه خدا روی آورد و تقاضای فرزند صالح کرد و با دعایی که توأم با نهایت ادب و اخلاص بود، خدا را خواند.[۹]
در قرآن کریم، مضمون دعای حضرت زکریا (ع) برای درخواست فرزند، در سه سوره آمده است:
۱. در سوره آل عمران، پس از اشاره به برخی از امتیازات حضرت مریم (س) و حاضر شدن غذاهای بهشتی برای وی و آگاه شدن حضرت زکریا (ع) از این کرامتهای الهی، می فرماید: هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ[؛[۱۰] «در آنجا بود که زکریا (با مشاهده آن همه شایستگی در مریم) پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: خدایا! از طرف خود، فرزند پاکیزه ای (نیز) به من عطا فرما که تو دعا را می شنوی.»
۲. در اوایل سوره مریم (س) می فرماید: ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا * إِذْ نادى رَبَّهُ نِداءً خَفِیًّا * قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا * وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائی وَ کانَتِ امْرَأَتی عاقِراً فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا * یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا[؛[۱۱] «(این) یادی است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده اش زکریا، در آن هنگام که پرودرگارش را در خلوتگاه (عبادت) پنهان خواند، گفت: پروردگارا! استخوانم سست شده، و شعله پیری تمام سرم را فرا گرفته، و من هرگز در دعای تو، از اجابت محروم نبوده ام! و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسداری از آیین تو ار نگاه ندارند)! و (از طرفی) همسرم نازا و عقیم است. تو از نزد خود جانشینی به من ببخش که وارث من و دودمان یعقوب باشد، و او را مورد رضایت قرار ده!»
۳. در سوره انبیاء، پس از اشاره به داستان چند تن از پیامبران، می فرماید: وَ زَکَرِیَّا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثینَ[؛[۱۲] «و زکریا را (به یاد آور!) در آن هنگام که پروردگارش را خواند (و عرض کرد): پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندی به من عطا کن)؛ و تو بهترین وارثانی.»
در هر سه مورد فوق که از زبان حضرت زکریا (ع) نقل شده است، آن حضرت از خدای مهربان درخواست می کند که در سنّ پیری، خداوند فرزندی به او عنایت فرماید.
اجابت دعای زکریا (ع)
خدای مهربان دعای حضرت زکریا (ع) را قبول کرد، و این بشارت به وسیله فرشتگان به وی ابلاغ شد. این مطلب نیز همانند دعای او در همان سه سوره مذکور، به دنبال ذکر دعایش بیان شده است.
۱. در سوره آل عمران، می فرماید: فَنادَتْهُ الْمَلائِکَهُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى مُصَدِّقاً بِکَلِمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحینَ؛[۱۳] «و هنگامی که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند که: خدا تو را به «یحیی» بشارت می دهد؛ (کسی) که کلمه خدا [مسیح] را تصدیق می کند و رهبر خواهد بود و از هوسهای سرکش بر کنار، و پیامبری از صالحان است.»
در این آیه، علاوه بر بشارت فرزند، نام و پنج صفت از اوصاف شایسته او نیز بیان شده است.
حضرت زکریا (ع) از شنیدن این بشارت شگفت زده شد، پس عرض کرد: قالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لی غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ وَ امْرَأَتی عاقِرٌ؛ «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد، در حالی که پیری به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟!» خدا در پاسخ او فرمود: ]قالَ کَذلِکَ اللَّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ[؛[۱۴] «بدین گونه خداوند هر کاری را بخواهد انجام می دهد.»
۲. در سوره مریم، پس از نقل دعای با اخلاص و سوز و گداز حضرت زکریا (ع)، می فرماید: یا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا[؛[۱۵] «ای زکریا! ما تو را بشارت به پسری می دهیم که نامش “یحیی” است و پیش از این، هم نامی برای او قرار نداده ایم.»
۳. در سوره انبیاء نیز می فرماید: فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیى وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعینَ؛[۱۶] «ما دعای او (زکریا) را پذیرفتیم، و یحیی را به او بخشیدیم و همسر او (که نا زا بود) برایش آماده (بارداری) کردیم؛ چراکه آنان (خاندانی بودند که) همواره در کارهای خیر به سرعت اقدام می کردند و در حال بیم و امید ما را می خواندند و پیوسته برای ما (خاضع و) خاشع بودند.»
در این آیه، پس از بیان قبولی دعای حضرت زکریا (ع)، به سه مورد از صفات برجسته این خانواده اشاره شده است: سرعت در کارهای خیر، دعا با بیم و امید و خشوع برای خدا.
زمان دعای حضرت زکریا (ع) و قبول آن
در مورد اینکه حضرت زکریا (ع) چه روزی دعا کرد و در چه روزی بشارت قبولی آن داده شد؟ در قرآن چیزی بیان نشده است؛ ولی از حدیث «ریّان بن شبیب» استفاده می شود که هر دو در روز اول ماه محرم الحرام بوده است، و با توجه به اشتمال این حدیث به نکات مهم، اصل حدیث را به تفصیل می آوریم:
«شیخ صدوق) با سند معتبر از ریّان بن شبیب روایت کرده که می گوید: روز اول محرم بود. محضر مبارک امام رضا (ع) شرفیاب شدم. آن حضرت فرمودند: ای فرزند شبیب! آیا روزه هستی؟ عرض کردم: نه. فرمود: «إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی دَعَا فِیهِ زَکَرِیَّا (ع) رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ: ]رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ[[۱۷] فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِکَهَ فَنَادَتْ زَکَرِیَّا ]وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى[۱۸] ؛ امروز، همان روزی است که زکریا (ع) در آن دعا کرد و عرض کرد: “خدایا! از طرف خود، فرزند پاکیزه ای به من عطا فرما، که تو دعا را می شنوی.” خدا دعایش را قبول کرد و به فرشتگان دستور داد که زکریا را، در حالی که او در محراب ایستاده و مشغول نماز بود، صدا زدند که خدا تو را به یحیی بشارت می دهد.
بعد فرمود: «فَمَنْ صَامَ هَذَا الْیَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ کَمَا اسْتَجَابَ اللَّهُ لِزَکَرِیَّا؛ کسی که در این روز، روزه بگیرد و خدا را بخواند، خدای متعال دعایش را مستجاب فرماید، همان گونه که دعای زکریا را مستجاب نمود.»
سپس فرمود: ای فرزند شبیب! محرّم، ماهی است که مردم زمان جاهلیت نیز احترام آن را نگه می داشتند و ظلم و جنگ را در آن ماه روا نمی دانستند؛ ولی این امّت، حرمت این ماه و حرمت پیامبر خود را رعایت نکردند و در این ماه حرام، اولاد پیامبر (ص) را کشتند، زنانشان را اسیر و اموالشان را غارت کردند. خداوند هرگز آن ظالمان را نیامرزد!
سپس فرمود: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَهَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُونَ وَ لَقَدْ بَکَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِکَهِ أَرْبَعَهُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَلَمْ یُؤْذَنْ لَهُمْ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ یَقُومَ الْقَائِمُ (ع) فَیَکُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْن ؛ ای پسر شبیب! اگر بر چیزی گریه می کنی، بر حسین بن علی بن ابی طالب( گریه کن؛ زیرا که او همانند گوسفند ذبح (سر بریده) شد، و همراه او هجده نفر از خاندانش کشته شدند که در روی زمین نظیر نداشتند. زمینها و آسمانهای هفتگانه به خاطر شهادت او گریه کردند. چهار هزار نفر از فرشتگان برای یاری او به زمین آمدند؛ ولی اجازه جهاد به آنان داده نشد. آنها اکنون در کنار قبر او با حالت غم و حزن و غبارآلود هستند تا وقتی که قائم (امام دوازدهم (ع)) قیام کند و آنها از یاران او خواهند بود، و شعارشان “یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْن” می باشد.»
بعد فرمود: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ( أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّیَ الْحُسَیْنُ (ع) أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَر؛ ای پسر شبیب! پدرم (امام کاظم) از پدرش (امام صادق) و او از جدّش (امام سجاد)( برای من نقل کرد: هنگامی که جدّم حسین (ع) کشته شد، از آسمان خون و خاک سرخ بارید.»
«یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ بَکَیْتَ عَلَى الْحُسَیْنِ حَتَّى تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَى خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیراً؛ ای فرزند شبیب! اگر بر حسین (ع) گریه کنی، به حدّی که اشک بر گونه هایت جاری گردد، خدای مهربان تمام گناهانت را می آمرزد؛ کوچک باشد یا بزرگ، کم باشد یا زیاد.»
«یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَیْکَ فَزُرِ الْحُسَیْنَ (ع) ؛ ای پسر شبیب! اگر دوست داری که هنگام ملاقات خدا هیچ گناهی با تو نباشد، حسین (ع) را زیارت کن.»
«یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِیَّهَ فِی الْجَنَّهِ مَعَ النَّبِیِّ (ص) فَالْعَنْ قَتَلَهَ الْحُسَیْن ؛ ای فرزند شبیب! اگر دوست داری همراه پیامبر (ص) در غرفه های بهشتی ساکن شوی، بر قاتلان حسین لعنت فرست.»
«یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ یَکُونَ لَکَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ’ فَقُلْ مَتَى ذَکَرْتَهُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً؛ ای پسر شبیب! اگر دوست داری پاداش تو نیز مثل پاداش کسانی باشد که همراه حسین بن علی’ شهید شدند، هرگاه او را یاد کردی، بگو: ای کاش من هم با آنان بودم، تا به رستگاری بزرگ نایل می شدم.»
«یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ؛ ای فرزند شبیب! اگر دوست داری در درجات بالای بهشتی با ما باشی، در غم ما محزون و در شادی ما شاد باش! بر تو باد ولایت ما (ولایت و امامت ما را قبول کن و هرگز منحرف نشو)! اگر کسی سنگی را هم دوست داشته باشد، خدای سبحان او را با همان سنگ محشور خواهد کرد.»[۱۹] کنایه از اینکه اگر شما ما را دوست داشته باشید، ولایت ما را بپذیرید و از ما اطاعت کنید، خدا شما را با ما محشور خواهد فرمود.
ولادت حضرت یحیی (ع)
پس از بشارت اجابت دعای حضرت زکریا (ع)، او مشتاقانه در انتظار ولادت فرزندش «یحیی» بود، تا اینکه بعد از پنج سال، در نهم محرم، این مولد مبارک قدم به جهان گذاشت.[۲۰]
از امام باقر (ع) روایت شده است: «إِنَّمَا وُلِدَ یَحْیَى بَعْدَ الْبِشَارَهِ لَهُ مِنَ اللَّهِ بِخَمْسِ سِنِینَ؛[۲۱] یحیی (ع) پنج سال بعد از بشارت الهی متولد شد.»
معرفی حضرت یحیی (ع)
نام «یحیی» در قرآن پنج بار ذکر شده است و حدود هفده صفت خوب برای او در قرآن آمده.[۲۲] همان طور که گذشت، حضرت یحیی (ع) به صورت معجزه آسا و خارق العاده متولد شد. از همان کودکی مشغول عبادت بود و عمر خود را به زهد و انقطاع از دنیا گذراند و هیچ یک از لذایذ دنیا او را به خود مشغول نساخت، لذا خدای تعالی در کودکی به او حکمت و نبوّت عطا کرد.
او معاصر حضرت عیسی (ع) بود که نبوّت او را تصدیق کرد و در میان قوم خود سیّد و شریف بود، به گونه ای که دلهای همه به سوی او توجه پیدا کرده بود و مردم دور او جمع شده، او آنان را موعظه و به توبه و انابه و تقوا و پرهیزکاری دعوت می کرد تا آن روز که به شهادت رسید.[۲۳]
شهادت حضرت یحیی (ع)
جریان شهادت حضرت یحیی (ع) در «انجیل» و دیگر منابع معروف مسیحی و در روایات اسلامی با عبارات مختلف و مضامین متفاوت نقل شده است و همه آنها در این جهت متفقند که آن حضرت قربانی نهی از منکر و جلوگیری از روابط نامشروع یکی از طاغوتهای زمان با یکی از محارم خویش شد.
خلاصه جریان، چنین نقل شده است که: پادشاه هوس باز فلسطین، به نام «هیرودیس» با زن شاه قبلی – که طبق نقلی برادرش بود – ازدواج کرد. وقتی زن پیر شد، خواست دختر خود را که از شوهر گذشته داشت (در واقع برادرزاده و ربیبه شاه بود) به ازدواج شاه درآورد. زمانی که این خبر به گوش حضرت یحیی (ع) رسید، فرمود: این ازدواج مخالف دستورات «تورات» است و من برای مبارزه با چنین کاری قیام خواهم کرد.
لذا آن زن و دخترش کینه آن حضرت را به دل گرفتند و منتظر فرصت بودند که انتقام بگیرند و مانع را از سر راه این ازدواج نامشروع بردارند! تا اینکه روزی آن زن دخترش را آرایش کرد و راه نفوذ در دل شاه را به او یاد داد و پیش شاه فرستاد. شاه که شیفته او شد و دیوانه وار به وی عشق ورزید، گفت: هر چه بخواهی، انجام می دهم.
دختر گفت: فقط سر یحیی (ع) را می خواهم. شاه تسلیم خواسته او شد، تا اینکه سر بریده آن پیامبر معصوم را در طشت طلا نزد آن زن بدکاره حاضر ساختند. در همان حال، سر بریده حضرت یحیی (ع) به سخن آمد و به شاه گفت: از خدا بترس! این زن بر تو حلال نیست.[۲۴]
شباهت یحیی و عیسی (ع)
حضرت یحیی و عیسی مسیح با هم شباهتها و قدر مشترکهایی دارند که به چند مورد اشاره می شود:
۱. زهد فوق العاده نسبت به دنیا و لذایذ آن؛
۲. به خاطر شرایط خاص زندگی، مجبور به سفرهای متعدد برای تبلیغ دین الهی بودند، لذا ازدواج نکردند؛
۳. هر دو به صورت اعجازآمیز متولد شدند؛
۴. کودکی هر دو خارق العاده بود؛ یکی در کودکی به نبوّت رسید و دیگری در گهواره سخن گفت و خبر از نبوّت خود و اعطای کتاب آسمانی داد؛
۵. نسبت خویشاوندی با همدیگر داشتند؛ زیرا (همان طور که گذشت) مادر مریم (س) خواهر مادر یحیی بود، لذا یحیی پسرخاله مادر عیسی و عیسی نیز نوه خاله یحیی بود.[۲۵]
شباهت حضرت یحیی و امام حسین علیه السلام
حضرت یحیی (ع) با امام حسین (ع) نیز شباهتها و مشترکاتی دارند، لذا امام حسین (ع) از مظلومیت آن پیامبر شهید بسیار یاد می کرد، همچنان که از امام سجاد (ع) روایت شده است که فرمود: «در سفر کربلا همراه پدرم (امام حسین (ع)) بودم. در هر منزلی که نزول و یا از آن کوچ می کردیم، یادی از حضرت یحیی (ع) و شهادت او می نمود. روزی فرمود: «وَ مِنْ هَوَانِ الدُّنْیَا عَلَى اللَّهِ أَنَّ رَأْسَ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا’ أُهْدِیَ إِلَى بَغِیٍّ مِنْ بَغَایَا بَنِی إِسْرَائِیل ؛[۲۶] از علایم بی ارزشی و پستی دنیا نزد خدا این است که سر یحیی بن زکریا’، به سوی فرد زناکاری از زناکاران بنی اسرائیل هدیه برده شد.»
شاید امام حسین (ع) می خواست بدین وسیله به مردم بفهماند که شرایط قیام و مبارزه من نیز شبیه مبارزه حضرت یحیی (ع) است؛ چراکه یکی از اهداف قیام حضرت نیز مبارزه با اعمال ننگین طاغوت زمان (یزید) بود.
یکی از اصحاب امام صادق (ع) می گوید: حضرت خطاب به من فرمود: «زُورُوا الْحُسَیْنَ (ع) وَ لَا تَجْفُوهُ فَإِنَّهُ سَیِّدُ شَبَابِ الشُّهَدَاءِ أَوْ سَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ شَبِیهُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا’ وَ عَلَیْهِمَا بَکَتِ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ؛[۲۷] امام حسین (ع) را زیارت کنید و بر او جفا نکنید؛ زیرا او سرور جوانان شهید و سرور جوانان اهل بهشت است، و شبیه یحیی بن زکریا’ می باشد، و آسمان و زمین بر آنان گریه کرد.»
شیخ جعفر شوشتری) در کتاب «الخصائص الحسینیه» ضمن مقایسه امام حسین (ع) با چند نفر از پیامبران (مثل حضرت آدم، ادریس، نوح، ابراهیم، یوسف، صالح، هود، ایوب، موسی و سلیمان() ایشان را با حضرت یحیی (ع) نیز مقایسه کرده و مواردی از جهات شباهت این امام شهید را به آن پیامبر شهید، بیان کرده است[۲۸] که در اینجا به چند جهت اشاره می شود:
۱. از جهت بشارت قبلی
در مورد هر دو، پیش از ولادت از طرف خدا بشارت داده شد؛ بشارت ولادت حضرت یحیی (ع) گذشت،[۲۹] و بشارت ولادت امام حسین (ع) همراه با خبر شهادتش، قبل از ولادت به وسیله جبرئیل به جدّش داده شده است: امام صادق (ع) فرمود: «أَتَى جَبْرَئِیلُ (ع) إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَالَ لَهُ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدُ! أَلا أُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ تَقْتُلُهُ أُمَّتُکَ مِنْ بَعْدِک ؛ جبرئیل خدمت رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: سلام بر تو ای محمد! آیا بر تو بشارت دهم به ولادت پسری که بعد از تو امّتت او را خواهند کشت؟»
در ادامه حدیث دارد که پیامبر (ص) قبول نکرد و فرمود: «لَا حَاجَهَ لِی فِیهِ» تا اینکه جبرئیل به آسمان رفت و پس از سه بار رفت و آمد، عرض کرد: «إِنَّ رَبَّکَ جَاعِلٌ الْوَصِیَّهَ فِی عَقِبِه؛ خدا امامت را در نسل او قرار می دهد.» اینجا بود که آن حضرت قبول کرد و سپس این خبر را به دخترش فاطمه (س) ابلاغ فرمود.[۳۰]
۲. از جهت مدت حمل
هر دو شش ماه مدت حملشان بوده است.
در روایتی طولانی که «سعد بن عبدالله اشعری قمی» روایت کرده است، وی ضمن سؤالات بسیاری از امام زمان (ع) در محضر امام حسن عسکری (ع)، از تفسیر «کهیعص» پرسید که حضرت در همان زمان کودکی، پس از تطبیق این حروف به امام حسین (ع) فرمود: «وَ کَانَ حَمَلَ یَحْیَى سِتَّهَ أَشْهُرٍ، وَ حَمَلَ الْحُسَیْنَ (ع) کَذَلِکَ؛[۳۱] مدت حمل یحیی شش ماه بود و حمل امام حسین نیز همان گونه بود.»
۳. از جهت تعیین نام
نام مقدس هر دو از طرف خدا تعیین شد و بدون سابقه بوده؛ یعنی پیش از آنها کسی به این نامها نامیده نشده بود.
در مورد حضرت یحیی (ع) قرآن به صراحت می فرماید: ]یا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا[[۳۲]. در تفسیر این آیه از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: «وَ کَذَلِکَ الْحُسَیْنُ (ع) لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیٌّ وَ لَمْ تَبْکِ السَّمَاءُ إِلَّا عَلَیْهِمَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً قِیلَ لَهُ وَ مَا بُکَاؤُهَا قَالَ کَانَتْ تَطْلُعُ حَمْرَاءَ وَ تَغِیبُ حَمْرَاءَ وَ کَانَ قَاتِلُ یَحْیَى (ع) وَلَدَ زِناً وَ قَاتِلُ الْحُسَیْنِ (ع) وَلَدَ زِناً؛[۳۳] حسین (ع) نیز چنین بود که کسی قبل از او همنام وی نشده بود، و آسمان برای کسی گریه نکرده، جز برای آن دو معصوم که برای هر کدام چهل روز گریه کرد. سؤال شد: گریه آسمان چگونه بود؟ فرمود: هنگام طلوع و غروب سرخ می گشت. و قاتل یحیی (ع) زنازاده بود و قاتل حسین (ع) نیز زنازاده.»
۴. از جهت تغذیه
هر کدام از آن دو معصوم در زمان شیرخوارگی، مدتی به صورت غیر متعارف و معجزه آسا تغذیه شده اند. در مورد حضرت یحیی (ع) از امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود: «لَمَّا وُلِدَ یَحْیَى (ع) رُفِعَ إِلَى السَّمَاءِ فَغُذِّیَ بِأَنْهَارِ الْجَنَّهِ حَتَّى فُطِمَ ثُمَ نَزَلَ إِلَى أَبِیهِ وَ کَانَ الْبَیْتُ یُضِی ءُ بِنُورِهِ؛[۳۴] وقتی که یحیی (ع) متولد گشت، به آسمان برده شد و از نهرهای بهشتی غذا داده شد تا زمانی که از شیر بی نیاز گردید، سپس نزد پدرش آمد، و [او چنان نورانی بود که] خانه با نور او روشن می شد.»
و در مورد امام حسین (ع) نیز در ضمن حدیثی از امام صادق (ع) آمده است: «کَانَ یُؤْتَى بِهِ النَّبِیَ (ص) فَیَضَعُ إِبْهَامَهُ فِی فِیهِ فَیَمَصُّ مِنْهَا مَا یَکْفِیهَا الْیَوْمَیْنِ وَ الثَّلَاثَ فَنَبَتَ لَحْمُ الْحُسَیْنِ (ع) مِنْ لَحْمِ رَسُولِ اللَّهِ وَ دَمِه ؛[۳۵] امام حسین (ع) را نزد پیامبر (ص) آورده، حضرت انگشت ابهام خود را به دهان حسین می گذاشت و او آن قدر می مکید که برای دو و سه روز او را کفایت می کرد. بدین وسیله گوشت حسین از گوشت و خون رسول خدا (ص) می رویید.»
۵. از جهت نورانیت
هر دو چنان نورانی بودند که خانه از نورشان روشن می گشت.
در مورد حضرت یحیی (ع) که در روایت امام باقر (ع) خواندیم؛ ولی در مورد امام حسین (ع) علامه مجلسی) از بعض کتابهای معتبر، از «طاووس یمانی» نقل کرده است که: «أَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ’ کَانَ إِذَا جَلَسَ فِی الْمَکَانِ الْمُظْلِمِ یَهْتَدِی إِلَیْهِ النَّاسُ بِبَیَاضِ جَبِینِهِ وَ نَحْرِهِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) کَانَ کَثِیراً مَا یُقَبِّلُ جَبِینَهُ وَ نَحْرَه ؛[۳۶] هرگاه حسین بن علی’ در مکان تاریک می نشست، مردم در اثر سفیدی (و نورانیّت) پیشانی و گلویش او را در تاریکی می شناختند، و رسول خدا (ص) پیشانی و گلوی حسین را بسیار می بوسید.»
۶. از جهت خباثت قاتل؛ قاتلان هر دو زنازاده بودند
دلیل این مطلب، در بیان جهت سوم و روایت امام صادق (ع) گذشت و در روایت دیگری از امام باقر (ع)، پس از بیان زنازاده بودن عاقر ناقه صالح (ع)، درباره قاتل حضرت یحیی، امام علی و سیدالشهدا( چنین آمده: «وَ إِنَّهُ لَمْ یَقْتُلِ الْأَنْبِیَاءَ وَ لَا أَوْلَادَ الْأَنْبِیَاءِ إِلَّا أَوْلَادُ الْبَغَایَا؛[۳۷] پیامبران و فرزندان پیامبران را نکشتند؛ مگر فرزندان زناکاران.»
۷. از جهت تأثیر شهادتشان در عالم تکوین
به گونه ای که برای شهادت مظلومانه هر دو شهید، آسمان و زمین گریه کردند. علامه مجلسی) در این باره، چهل و هشت حدیث نقل کرده است که به نقل یکی از آنها اکتفا می کنیم: از امام باقر (ع) روایت شده است که: «مَا بَکَتِ السَّمَاءُ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا إِلَّا عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ’ فَإِنَّهَا بَکَتْ عَلَیْهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً؛[۳۸] بعد از یحیی (ع) آسمان برای کسی گریه نکرد، جز برای حسین بن علی (درود خدا بر آنها) که چهل روز آسمان برای او (حسین (ع)) گریست.»
در روایت «ریّان بن شبیب» از امام رضا (ع) نیز گذشت که امام فرمود: «وَ لَقَدْ بَکَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِه… لَمَّا قُتِلَ جَدِّیَ الْحُسَیْنُ (ع) أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَر».
و در روایت امام صادق (ع) نیز گذشت که پس از تشبیه امام حسین به یحیی (ع) فرمود: «وَ عَلَیْهِمَا بَکَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ».
و یحیی (ع) گفت: از خدا بترس، این زن بر تو حلال نیست.[۳۹] سر مقدس امام حسین (ع) نیز بارها بر سر نیزه قرآن می خواند[۴۰] و در موارد متعددی نیز سخن می گفت.[۴۱]
البته جهات دیگری نیز در شباهت این دو معصوم نقل شده است که به جهت اختصار اشاره نمی کنیم.[۴۲]
بزرگ ترین مصیبت عالم
مرحوم شوشتری، پس از بیان تشابه این دو معصوم مظلوم، می گوید: «مصیبت امام حسین مظلوم (ع) از یحیای مظلوم (ع) هم سخت تر بود.» و در این جهت نیز مواردی را نام برده که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
۱. یحیی را با دست گرفتند و با اذیت و آزار، سرش را در طشت بریدند؛ اما بدنش سالم بود؛ ولی امام حسین (ع) را هزاران زخم تیر، شمشیر و نیزه زدند که از حرکت افتاد، پس سرش را از قفا بریدند و بدن مجروحش را زیر سم اسبان پایمال کردند، آن گاه سر مقدسش را بر نیزه زدند و در شهرها گرداندند و بر لب و دندانش چوب خیزران زدند!
۲. سر بریده یحیی (ع) را از یک خانه به خانه ای دیگر هدیه بردند و امام حسین (ع) به آن تأسف می خورد و گریه می کرد؛ اما سر بریده حضرت سیدالشهدا (ع) را بارها از این شهر به آن شهر و از این خانه به آن خانه هدیه بردند!
۳. وقتی سر یحیی (ع) را پیش شاه جنایت کار بردند، حالش متغیّر و دگرگون شد؛ ولی هنگامی که سر فرزند زهرا (س) را مقابل یزید جنایت کار گذاشتند، نه تنها هیچ ناراحت نشد؛ بلکه از خوشحالی خندید و این خنده و شماتت، از تمام آن زخمها که بر آن جناب زده بودند، نزد اهل بیتش سخت تر و بالاتر بود.
۴. وقتی حضرت یحیی (ع) را از مسجدش بیرون کشیده و به قتلگاه بردند، اهل و عیال و اطفالی نداشت که ناراحت شوند و یا اسیر دست دشمن گردند؛ ولی هنگامی که فرزند رسول خدا (ص) را در قتلگاه کربلا سر بریدند، گروهی از زنان و کودکان بی کس او در خیمه ها منتظرش بودند، ناله و فریاد واویلا و واثکلاه سر می دادند و در معرض اسارت به دست دشمنان بی رحم بودند.[۴۳]
«السَّلَامُ عَلَی الحُسَینِ وَ عَلَی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ وَ عَلَی اَولَادِ الحُسَینِ وَ عَلَی اَصحَابِ الحُسَین.»
______________________________________________________________________
[۱]. مسار الشیعه، شیخ مفید، (ضمن مجموع نفیسه)، مکتبه بصیرتی، قم، چاپ ۱۳۹۶ق، ص۲۴؛ توضیح المقاصد، شیخ بهایی (ضمن مجموعه نفیسه)، مکتبه بصیرتی، قم، چاپ ۱۳۹۶ق، ص۲؛ بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۱۴، ص۱۶۴، باب ۱۵، ح ۲.
[۲]. توضیح المقاصد، شیخ بهایی، ص۳؛ بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۷۶ (حدیث حکم بن عتیبه از امام باقر%).
[۳]. مسار الشیعه، ص۲۴ و صدها منبع دیگر.
[۴]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، حسن بن فضل طبرسی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۷۷۶.
[۵]. سورههای: آل عمران / ۳۷ و ۳۸؛ انعام / ۸۵؛ مریم / ۲ و ۷؛ انبیاء / ۸۹.
[۶]. تاریخ انبیا؛ از آدم تا خاتم، حسین عمادزاده اصفهانی، کتابفروشی اسلامی، تهران، چاپ سوم، ۱۳۴۷ش، ص۷۱۳.
[۷]. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبایی، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق، ج۱۴، ص۲۸؛ بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۸۱، باب ۱۵، ح ۲۲؛ تاریخ انبیا، صص ۷۱۳ – ۷۱۶.
[۸]. عمران بن هشم یا عمران بن ماثان که شوهر حنّه و پدر مریم بود، غیر از عمران پدر حضرت موسی بود و میان آنها ۱۸۰۰ سال فاصله است. لازم به ذکر است که در تاریخ، سه نفر به نام عمران مشهور بوده اند: عمران بن یصهر بن قاهت بن لاوی بن یعقوب که پدر حضرت موسی بود. دوم عمران بن ماثان (یا هشم) بن امون، از اولاد حضرت سلیمان که پدر حضرت مریم بود و سوم، عمران بن عبدالمطّلب (مشهور به ابوطالب) که پدر حضرت علی بود. (ر.ک: تاریخ انبیا، صص ۷۱۰ – ۷۱۳؛ مجمع البیان، ج۲، صص ۷۳۵ ـ ۷۳۷).
[۹]. ر.ک: مجمع البیان، ج۲، صص ۳۷۳ ـ ۷۴۲؛ تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهل و دوم، ۱۳۸۵ش، ج۲، صص ۶۰۹ ـ ۶۲۱.
[۱۰]. آل عمران / ۳۸.
[۱۱]. مریم / ۲ ـ ۶.
[۱۲]. انبیاء / ۸۹.
[۱۳]. آل عمران / ۳۹.
[۱۴]. آل عمران / ۴۰.
[۱۵]. مریم / ۷.
[۱۶]. انبیباء / ۹۰.
[۱۷]. آل عمران / ۳۸.
[۱۸]. همان / ۳۹.
[۱۹]. عیون اخبار الرضا%، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، نشر جهان، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۸ق، ج۱، صص۲۹۹ – ۳۰۰، باب ۲۸، ح ۵۸.
[۲۰]. توضیح المقاصد، شیخ بهایی، ص۳.
[۲۱]. بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۷۶.
[۲۲]. به سورههای: آل عمران / ۳۹؛ انعام / ۸۵ ـ ۸۷؛ مریم / ۶ ـ ۱۵ و انبیاء / ۹۰ مراجعه شود.
[۲۳]. المیزان، طباطبایی، ج۱۴، صص ۲۸ – ۲۹.
[۲۴]. ر.ک: بحار الانوار، ج۱۴، صص ۱۸۰ ـ ۱۸۲، باب ۱۵، ح۲۰، ۲۱ و ۲۴؛ المیزان، ج۱۴، صص ۲۹ ـ ۳۲؛ تفسیر منهج الصادقین، فتح الله کاشانی، کتابفروشی محمدحسن علمی، تهران، چاپ ۱۳۳۶ش، ج۵، صص ۳۸۸ – ۳۸۹؛ تفسیر نمونه، ج۱۳، صص ۴۱ ـ ۴۳.
[۲۵]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج۱۳، صص ۳۳ – ۴۵.
[۲۶]. الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، شیخ مفید، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۲؛ تفسیر نور الثقلین، عبد علی حویزی، اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۳۲۴، ح ۲۸؛ بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۷۵.
[۲۷]. بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۶۸، ح ۷.
[۲۸]. ر.ک: اشک روان بر امیر کاروان، ترجمه «الخصائص الحسینیه»، شیخ جعفر شوشتری با ترجمه محمدحسین شهرستانی، دار الکتاب، قم، چاپ بیست و سوم، ۱۳۹۰ش، صص ۴۲۳ ـ ۴۵۰.
[۲۹]. ر.ک: آل عمران/ ۳۹، مریم/ ۸.
[۳۰]. بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۳۳، باب ۳۰، ح ۱۸.
[۳۱]. الاحتجاج علی اهل اللجاج، احمد بن علی طبرسی، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۴۶۴. لازم به ذکر است که مجموع حدیث از ص۴۶۱ تا ص۴۶۶ میباشد و قسمتی از آن در بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۲۳ نیز نقل شده است.
[۳۲]. مریم/ ۷.
[۳۳]. بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۷۵؛ نور الثقلین، حویزی، ج۳، ص۳۲۴، ح ۲۷. برای اطلاع از جریان نامگذاری امام حسن و امام حسین’ به بحار الانوار، ج۴۳، صص ۲۳۸ – ۲۳۹، باب ۱۱، ح ۳ و ۴ مراجعه شود.
[۳۴]. بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۸۰، باب ۱۵، ح ۱۷.
[۳۵]. همان، ج۴۴، ص۲۳۳، باب ۳۰، ح ۱۷.
[۳۶]. همان، ج۴۴، صص ۱۸۷ – ۱۸۸، باب ۲۵، ذیل ح ۱۶.
[۳۷]. همان، ج۱۴، ص۱۸۲، باب ۱۵، ح ۲۵.
[۳۸]. همان، ج۴۵، ص۲۱۱، باب ۴۰، ح ۲۳، مجموع آن چهل و هشت حدیث را در همان باب ۴۰ از ص۲۰۱ تا ص۲۱۹ ملاحظه نمایید.
[۳۹]. همان، ج۱۴، صص ۳۵۷ – ۳۵۸.
[۴۰]. آیات مورد تلاوت سر بریده حضرت سیدالشهدا در کوفه و شام را در مقاله «کلام وحی از زبان مفسرون»، ماهنامه مبلغان، شماره ۱۸۴ مطالعه فرمایید.
[۴۱]. ر.ک: موسوعه کلمات الامام الحسین، معهد تحقیقات باقر العلوم، دار المعروف، قم، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش، صص ۵۱۵ ـ ۵۲۳.
[۴۲]. ر.ک: اشک روان بر امیر کاروان، صص ۴۳۹ ـ ۴۴۱.
[۴۳]. ر.ک: همان، صص ۴۴۱ ـ ۴۴۳.