شیوه ‏های تبلیغی حضرت موسی (ع)

0 371

شیوه ‏های تبلیغی حضرت موسی (ع)

مقدمه: اگر انسانهای روی زمین افراد منطقی و پیراسته از انگیزه های باطل بودند، فطرت و سرشت خداجویی که در آنها وجود دارد، همه را به  سوی پرستش خدا هدایت می کرد و برهان و نصیحت و اندرز پیامبران الهی در رسیدن آنها به کمال کافی بود و پیامبران در تبلیغ خود بر این اهرمها تکیه کرده و به امور دیگر نیاز نداشتند؛ اما در میان مردم، اکثریت قابل توجهی وجود داشته که در برابر فطرت و سرشت خدادادی و براهین و منطق پیامبران شکست می خوردند، ولی تسلیم حق نمی شدند و حتی دست به کارشکنی و سنگ اندازی نیز می زدند. از این جهت باید پیامبران الهی از روح نیرومند و ارادۀ قوی و صبر و استقامت فراوان بهره مند باشند تا در مقابل توطئه های دشمن احساس عجز نکرده و بتوانند رسالت خویش را عملی سازند.

شاید بتوان سیر کلی دعوت هریک از انبیاء الهی، سه مرحلۀ «تعلیم و پند و اندرز»، «انذار و گوشزد کردن عذابها» و «مجازات و پاک‏سازی» را در بر داشته و آنان در مواقع مورد نیاز، عملکرد خاصی داشته‏اند؛ در این میان حضرت موسی (ع) نیز از این قاعده مستثنا نبوده و در مسیر تبلیغ دین از همۀ مراحل دعوت، بهره جُسته و شیوه‏های تبلیغی مختلفی را در جذب و هدایت مردم به کار گرفته است؛ در اینجا به برخی از شیوه ‏های تبلیغی آن حضرت اشاره می‏شود:

حضرت موسی (ع) از پیامبران اولوالعزم و از نسل یعقوب و از تبار بنی اسرائیل است. نام او در قرآن ۱۳۶ مرتبه ذکرشده است؛ سیرۀ او تقریباً در ۳۴ سوره بیان شده[۱] و داستان زندگی او ازجمله داستانهای پرفراز و نشیب قرآن کریم است.

از نگاه قرآن کریم، زندگانی حضرت موسی (ع) به پنج برهۀ زمانی تقسیم می شود:

۱. تولد حضرت و پرورش در دامان فرعون؛

۲. فرار از مصر به مدین و زندگی در کنار شعیب (ع)؛

۳. دوره بازگشت به  مصر و بعثت و درگیری با فرعون؛

۴. نجات بنی اسرائیل و غرق شدن فرعونیان و ورود به صحرای سینا؛

۵. همراهی و پیشوایی بنی‏اسرائیل.

حال با توجه به این مراحل پنج‏گانه، برخی روشهای تبلیغی حضرت موسی (ع) (در دو محور پیش‏نیاز تبلیغ و روشهای تبلیغی) ارائه می‏شود؛ با این امید که قابل استفاده باشد؛ چراکه روشهای تبلیغی حضرت موسی (ع) منحصر به زمان خاصی نیست و هدف قرآن کریم از بیان داستان زندگی ایشان، ارائۀ راهکار برای ادامه‏ دهندگان این راه پرخطر و پر دلهره هست.

الف. پیش نیازهای تبلیغ

هر مبلّغی برای رساندن پیام خود و برخورد با ناهنجاریهای جامعه، پیش نیازهایی لازم دارد تا بتواند در رسیدن به هدف موفق باشد. حضرت موسی (ع) نیز قبل از رسالت و پیامبری، مدت زیادی در راه به دست‏آوردن این پیش‏ نیازها تلاش کرده که در پرتو عنایت ویژه الهی توانسته به بهترین‏وجه این تجارب را به دست آورد؛ در اینجا به مواردی از آنها اشاره می‏شود:

۱. علم و آگاهی

مبلّغ قبل از ورود به عرصۀ تبلیغ باید از علم و آگاهی برخوردار باشد. شناخت هنجارها از ناهنجارها شرط اصلی در تبلیغ و دعوت است به گونه ای که اگر مبلّغ شناخت نداشته باشد، یا شناخت درست نداشته باشد، به‏جای برخورد با منکر و ناپسند با معروف و شایسته برخورد می کند. حضرت موسی (ع) هم قبل از نبوت به علم و آگاهی از جانب خداوند مزین و مجهز شده است:

]وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوَی آتَینَاهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ[؛[۲] «و چون به رشد و کمال رسید، به او حکمت و دانش عطا کردیم و نیکوکاران را چنین پاداش می‏دهیم.»

از مجموعه آیاتی که در مورد حضرت موسی (ع) آمده است، معلوم می شود که در معلومات حضرت موسی (ع) به همین بسنده نشده است؛ بلکه حتی هنگام اعطای نبوت با اعطای مقام نبوت، علم و آگاهی آن حضرت کامل تر و بهره ایشان بیش‏تر شده است و در مرحلۀ بعد نزول تورات و در مرحله‏ای دیگر همراهی معلمی دلسوز و مشفق، به عنوان مراحل رشد علمی ایشان می توان شمرد.

۲. بهره ‏بردن از تجربه دیگران

علاوه بر علم و آگاهی که مبلّغ نیاز دارد، لازم است از تجربیات دیگران استفاده کند. حضرت موسی (ع) نیز از تجربیات پیامبر هم‏عصر خویش، حضرت شعیب (ع) استفاده کرد؛ چرا که حضرت شعیب (ع) انواع روشها را به کار بسته و سابقه بسیار مفیدی در امر تبلیغ دین داشت. البته باید توجه داشت که مبلّغ نباید نزد هر شخصی برای یادگیری اموری که دین مردم به آن وابسته است، زانو بزند، بلکه همراهی و استفاده از انسانهای خود ساخته که هوای نفس را مهار کرده‏اند، می‏تواند در امر تأثیرگذاری تبلیغ، یار و مددکار باشد.

علامه طباطبایی) در «المیزان» وحی مربوط به حضرت موسی (ع) را به دو دستۀ «نبوّتی» و «رسالتی» تقسیم کرده و آیاتی را که در مورد معجزۀ عصای موسی (ع) است، از نوع دوم می داند.[۳] یعنی مثل اینکه با این آیات و نشانه ها حکم رسالت او داده شد که بتواند نشانه ای در برابر قوم خود ارائه کند.

۳. شروع از پیام اصلی

در هر تبلیغی نیاز است که آن تبلیغ پیامی را در برداشته باشد؛ یعنی برای آن، هدفی تعین شده باشد. خداوند در وحی به حضرت موسی (ع) شروع تبلیغ او را با یک پیام را متذکر می شود:

]فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ … یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ [؛[۴] «هنگامی که به سراغ آتش آمد ندا داده شد … ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان!»

در جای دیگر باز خداوند این پیام را متذکر می‏شود: إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِی[؛[۵] «من “اللّه” هستم؛ معبودی جز من نیست! مرا بپرست.»

این پیام توحید است که موسی (ع) در برخوردهای اولیه با فرعون آن را بیان می دارد. این اصلی‏ترین پیام همۀ انبیاء الهی بوده که آنها در برخورد با مردم بیان می‏کردند. حتی پیامبر اسلام (ص) نیز در ابتدای دعوت و تبلیغ خود این پیام بزرگ الهی را سرلوحۀ تبلیغ خود قرار داد و فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا؛[۶] ای مردم! بگویید “نیست خدایی جز الله”؛ تا رستگار شوید.»

۴. شناخت مخاطب و زمان

مخفی نیست که مبلّغ باید مخاطبان خود را بشناسد تا بتواند آنچه را که مقتضای حال است، ارائه کند؛ حضرت موسی (ع) مردم زمان خود را شناخته بود و می دانست که فرعونیان از چه راهی برای به انحراف کشیدن آنها استفاده می کند؛ بنابراین مجهز به معجزاتی می گردد که درست نقطۀ مقابل سحر باشد و هرگز آنها نتوانند حضرت را مغلوب کنند و این وسایل و معجزات چنان کارگر می افتد که ساحران در مقابل خدای موسی (ع) به سجده می‏افتند؛ چراکه آنها خوب می دانستند این کار موسی (ع) سحر نیست.

حال لازم است مبلّغ دینی مخاطب خود را به خوبی بشناسد و در مسیر جذب و هدایت آن، روش و راهکار مخصوص به مخاطب را به کار گیرد؛ البته در این مسیر بهترین ابزار، تجهیز متقن به علوم آل‏محمد (ص) و بهره‏مندی از سلاح ایمان، علم و عمل است.

۵. داشتن سعۀ صدر و شیوایی کلام

وقتی که خداوند موسی (ع) را مأمور هدایت قوم بنی اسرائیل کرد، آن حضرت از خدا می خواهد نیرو و توانی به او بدهد که بتواند جهالتهای بنی اسرائیل را نادیده گرفته و در راه خدا تحمّل کند: ]قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی  وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی  وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی [؛[۷] «(موسی) گفت: پروردگارا! سینه‏ام را گشاده کن و کار را برایم آسان گردان و گره از زبانم بگشای.»

علاوه بر سعۀ صدر در برخورد با مخالفان در ابتدای امر به نرمی گفتار مأمور می شوند: ]فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى [؛[۸] «اما به‏نرمی با او سخن بگویید؛ شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد.»

در آیه دیگری نیز تلویحاً این سفارش به حضرت موسی (ع) داده می شود: اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى  فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلَى أَنْ تَزَکَّى  وَ أَهْدِیَکَ إِلَى رَبِّکَ فَتَخْشَى [؛[۹] «به سوی فرعون برو که طغیان کرده است و به او بگو: آیا می خواهی پاکیزه شوی؟ و من تو را به سوی پروردگارت هدایت کنم تا از او بترسی (و گناه نکنی)؟»

این در برخورد با فرعونیان بود که لطافت بیان از سؤالی بودن کلام فهمیده می شود! اما در برخورد با قوم خود آنها را با کلماتی از قبیل «یَا قَوْمِ» و «رَبِّی وَ رَبِّکُمْ» استفاده می کند که به قوم خود می فهماند خود را تافتۀ جدا بافته از آنها ندانسته و خود را از آنها می داند و ابراز همراهی وهم‏نوعی و خود را از آنها دانستن، سبب پذیرفتن کلام و دعوت او خواهد شد.

ب. شیوه های تبلیغی حضرت موسی (ع)

بعد از بررسی پیش نیازهای تبلیغی، به بررسی روشهای تبلیغی حضرت موسی (ع) می پردازیم؛ دانستن و داشتن روش در همۀ کارها از مهم ترین لوازم کار است؛ یعنی کاری که بدون روش بخواهد پیش برود، هرگز به نتیجه دلخواه نخواهد رسید و سردرگمی هایی دارد که زحمت کار را دو چندان کرده و در آخر معلوم نیست نتیجه مطلوب را داشته باشد. حضرت موسی (ع) برای خود روشهای تبلیغی را برگزیده است که نمونه‏هایی از آن ارائه می‏شود:

۱. کار گروهی و جلب همکاری هارون (ع)

از جمله شیوه های مهم در تبلیغ هدف دار، بهره‏وری از نیروهای هم عقیده و تقسیم کار میان آنها برای رفع نواقص احتمالی است که می‏تواند امر تبلیغ را کارآمد و پویا نماید.

حضرت موسی (ع) با شناخت کامل از شرایط موجود، از خود تا قدرت و شوکت مخالفان و جهل و خرافه حاکم بر مردم، خواهان پشتیبانی و همراهی هارون (ع) شد و مقام نبوت را برای او از خدا خواستار شد: وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی ، هَارُونَ أَخِی، اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی ، وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی [؛[۱۰] «و وزیری از خاندانم برای من قرار ده؛ برادرم هارون را! با او پشتم را محکم کن و او را در کارم شریک ساز.»

هارون (ع) نیز شخصیتی خداجو و یکتاپرست بود که با گفتار شیوا و دلنشین و منطقی استوار، می توانست به خوبی از عهده حمایت از موسی (ع) برآید و ضمن دادن اطمینان بیش‏تر به موسی (ع) در مسیر دعوت، او را از مشورتها و چاره جویی هایی خود بهره مند سازد و در صورت کمبود، آنها را مرتفع سازد که این شیوایی گفتار را موسی (ع) نیز به آن تصریح دارد آنجا که می گوید: وَ أَخِی هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسَاناً فَأَرْسِلْهُ مَعِیَ رِدْءاً یُصَدِّقُنِی[؛[۱۱] «و برادرم هارون زبانش از من فصیح‏تر است؛ او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند.»

۲. آغاز تبلیغ از منشأ تأثیر

یکی دیگر از روشهایی که حضرت موسی (ع) در پیاده کردن اصل توحید به کار گرفت، شناخت ریشۀ انحراف و فساد و شروع تبلیغ خود، از آن بود؛ چراکه اگر ریشۀ فساد مورد توجه قرار گیرد، شاخ و برگها تحت تأثیر آن قرار خواهند گرفت؛ بنابراین طبق آیات شریفه، خداوند، حضرت موسی (ع) را مأمور به دعوت از فرعون می کند، چراکه ادعای خدایی کرده بود و با همین ادعای خدایی و ربوبیّت، بنی اسرائیل را تحت سلطۀ خود قرار داده بود: ]اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى [؛[۱۲] «به سوی فرعون برو که او به سرکشى برخاسته است.»

شاید این روش اشاره به مثل معروف داشته باشد که «النَّاسُ عَلَی دِینِ مُلُوکِهِم»؛ چرا که اگر سردمداران، انسانهای صالح و شایسته باشند، مردم هم صالح و شایسته خواهند شد و در اینجا نیز ریشه انحراف، سرپرست جامعه (فرعون) بوده است.

۳. برخورد شجاعانه با تهدید ها

ازجمله جریاناتی که می تواند برنامۀ یک مبلّغ را تحت تأثیر قرار دهد، مانع از اثرگذاری مناسب شود، جریان تهدیدهاست. حضرت موسی (ع) هم از این گونه برخورد قوم خود در امان نبود، علاوه بر تهمتهایی که از جانب آنها به او می رسید، مورد تهدید نیز قرار می‏گرفت. هنگامی که خود او برای دعوت از فرعون رفته بود، فرعون او را تهدید می کند به اینکه اگر معبودی جز من برگزینی قطعاً تو را به زندان خواهم افکند.

حضرت موسی (ع) در جواب فرعون آیات الهی را یادآور می شود: قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکَ بِشَیْ‏ءٍ مُبین‏[؛[۱۳] «گفت: گر چه براى تو چیزى آشکار بیاورم؟»

او در آیه ای دیگر درخواست آزادی بنی اسرائیل را بدون هیچ ترس و واهمه ای بیان می دارد که: حَقِیقٌ عَلَى أَنْ لاَ أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ قَدْ جِئْتُکُمْ بِبَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرَائِیلَ [؛[۱۴] «شایسته است که بر خدا جز [سخن‏] حق نگویم. من در حقیقت دلیلى روشن از سوى پروردگارتان براى شما آورده‏ام، پس فرزندان اسرائیل را همراه من بفرست.»

علاوه بر این، با توجه به اینکه فرعون ندای ]أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى [[۱۵] سر داده بود، موسی (ع) در همان خطابات اولی ربوبیّت فرعون را زیر سؤال برده و حتی با ]حَقِیقٌ عَلَى[ شروع کرد که یعنی توی فرعون با این صفت ربوبیّت هیچ سنخیتی نداری.

۴. امید دادن به مردم و پرهیز یأس و نومیدی

ازآنجایی که قوم موسی (ع) در اقلیّت به سر می بردند و مواجهه با قدرتهای بزرگ کاری نیست که هر کس یا کسانی قادر به تحمّل آن باشهد و ممکن است به زودی دچار ضعف روحی و نومیدی شوند، وظیفۀ پیشوای دانا و کاردان و آینده نگر، پیش‏گیری از این آفت است. مؤمنین به آیین موسی (ع) هم کسانی بودند که در ترس از فرعون و قوم او بسر می بردند:

قرآن کریم به این روش اشاره کرده و می‏فرماید: ]فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّیَّهٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِمْ أَنْ یَفْتِنَهُمْ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ [؛[۱۶] «سرانجام، کسى به موسى ایمان نیاورد مگر فرزندانى از قوم وى، در حالى که بیم داشتند از آنکه مبادا فرعون و سران آنها ایشان را آزار رسانند، و در حقیقت، فرعون در آن سرزمین برترى‏جوى و از اسرافکاران بود.»

حضرت موسی (ع) هم با سخنان امیدوارکننده آنها را دلداری می داد: وَ قَالَ مُوسَى یَا قَوْمِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمِینَ [؛[۱۷] «موسی گفت: «ای قوم من! اگر شما به خدا ایمان آورده اید، بر او توکّل کنید اگر تسلیم فرمان او هستید.»

در زمانی دیگر از دعوت موسی (ع) که فرعون دستور قتل پسرهای قوم خود و زنده نگه داشتن دختران آنها را داد، رعب و وحشت عمیقی بر بنی اسرائیل سایه افکند، حضرتش با بیاناتی مؤثر و نافذ آنها را دلداری می دهد: قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ …[؛[۱۸] «موسی به قوم خود گفت: از خدا یاری جویید، و استقامت پیشه کنید، که زمین از آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار می کند؛ و سرانجام (نیک) برای پرهیزکاران است!»

۵. توجه دادن به قیامت

همیشه چنین نیست که با بشارت دادن بشود دلها را متوجه خداوند کرد. گاهی مواقع انذار و ترساندن از عذاب الهی و توجه دادن به قیامت تأثیر بهتری دارد. ازجمله شیوه‏های حضرت موسی (ع) مانند سایر انبیاء الهی جایی که دیگر نصیحت و پند و اندرز و دلایل و بینات فایده ای نداشت آنها را از عذاب الهی می ترساند: قَالَ لَهُمْ مُوسَى وَیْلَکُمْ لاَ تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ کَذِباً فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذَابٍ وَ قَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى [؛[۱۹] «موسی به آنان گفت: وای بر شما! دروغ بر خدا نبندید، که شما را با عذابی نابود می سازد! و هر کس که (بر خدا) دروغ ببندد، نومید (و شکست خورده) می شود!»

باز در مرحلۀ دیگر که خداوند دستور ورود به بیت المقدس را به آنها می دهد، آنها کاهلی می کنند و موسی (ع) و خدایش را به جنگ با عمالقه ارجاع می دهند و خود همان جا می نشینند و حضرت موسی (ع) آنها را چنین هشدار می دهد که: یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ [؛[۲۰] «ای قوم! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر داشته، وارد شوید! و به پشت سر خود بازنگردید (و عقب گرد نکنید) که زیانکار خواهید بود!»

۶. تبرّی

در مرحله ای دیگر از تبلیغ وقتی مبلّغ احساس کرد که بعضی قصه همکاری ندارند و سنگ اندازی هم می کنند، چاره ای جزء کناره گیری از آنها نیست تا اینکه شاید از این طریق به خود آیند. حضرت موسی (ع) نیز وقتی که احساس کرد که برخی قصد همکاری نداشته و سنگ اندازی می کنند از آنها ابراز برائت کرد:

]إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لاَ یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسَابِ [؛[۲۱] «موسی گفت: من به پروردگارم و پروردگار شما پناه می برم از هر متکبّری که به روز حساب ایمان نمی آورد!»

۷. هجرت

حضرت موسی (ع) در شیوه های تبلیغی خود از ابزار «هجرت» نیز بهره گرفت که این هم می تواند به منظور نجات بنی اسرائیل باشد و هم برای یافتن عرصۀ جدید دعوت و تبلیغ؛ آن حضرت  در طول زندگی هجرتهایی داشت؛ از جمله هجرت از مصر به مدین و از مدین به مصر و از مصر به صحرای سینا.

وقتی خداوند قوم موسی (ع) را در رنج و سختی دید و از طرفی فرعونیان نیز ایمان نیاوردند و قصد داشتند که قوم موسی (ع) را مورد آزار و اذیت قرار دهند، دستور به هجرت آنها داد:

]وَ أَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ [؛[۲۲] «و به موسی وحی کردیم که شبانه بندگانم را (از مصر) کوچ ده، زیرا شما مورد تعقیب هستید!»

۸. مبارزه با انحرافها و خرافه ها

از مهم ترین آفات و خطرات برای هر مکتب، انحراف مردم پس از دست‏یابی به پیروزی است. بعد از هلاکت فرعون، بنی اسرائیل وارث زمین و عهده دار حکومت شدند. در یکی از هجرتها در ادامۀ مسیر حرکت شبانه، بر قومی بت پرست گذر می کنند. باقی مانده های فرهنگ شرک و بت پرستی در ذهن و دل این مردم موجب شد این کار در نظرشان پسندیده جلوه کند و از موسی (ع) بخواهند بتی را به عنوان معبود برای آنها قرار دهد: قَالُوا یَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَهٌ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ [؛[۲۳] «به موسی گفتند: تو هم برای ما معبودی قرار ده، همان گونه که آنها معبودان (و خدایانی) دارند! [موسی] گفت: شما جمعیّتی جاهل و نادان هستید.» و در ادامه در آیه دیگری چنین نقل می کند: قَالَ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِیکُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ  وَ إِذْ أَنْجَیْنَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَ فِی ذٰلِکُمْ بَلاَءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ [؛[۲۴] «(به خاطر بیاورید) زمانی را که از (چنگال) فرعونیان نجاتتان بخشیدیم! آنها که پیوسته شما را شکنجه می دادند، پسرانتان را می کشتند، و زنانتان را (برای خدمتگاری) زنده می گذاشتند؛ و در این، آزمایش بزرگی از سوی خدا برای شما بود.»

از دیگر انحرافاتی که قوم موسی (ع) به آن مبتلا شد، قضیۀ پرستش گوساله بود که به سرکردگی سامری این اتفاق افتاد. در پایان میقات حضرت موسی (ع) خداوند او را مطلع می کند که ما قوم تو را در غیاب تو امتحان کردیم و سامری آنها را گمراه کرد.[۲۵]

وقتی موسی (ع) نزد قوم خود برگشت، با ناراحتی و حالت خشمناک گفت: چه جانشینان بدی برای من بودید آیا در امر خدای خود شتاب کردید[۲۶]، حتی به این هم اکتفا نکرد بلکه:

]وَ أَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ[؛[۲۷] «سپس الواح را افکند، و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیت) به سوی خود کشید.»

این واکنش که خبر از حال درون موسی (ع) و التهاب و بی قراری در برابر بت پرستی و انحراف آنها می‏داد، باعث شد که قوم او حساب خود را داشته باشند، جایی که موسی (ع) در راه خدا نسبت به برادر خود هیچ گذشت و تسامحی ندارد، پس با آنها چه خواهد کرد؟ اگر موسی (ع) در این قضیه چنین برخورد تندی را اعمال نمی کرد، هرگز نمی توانست با نصیحت و اندرز آنها را هدایت کند.

بعد از برخورد با برادر خود هارون (ع)، سراغ عامل اصلی انحراف رفته و بعد از جویا شدن علت این کار او را به مجازاتی بدتر از مرگ محکوم می کند. موسی (ع) به او گفت: از میان ما برو تو در زندگی دچار بیماری می شوی که هر کس نزدیک تو آمد به او بگویی نزدیک مشو و برای تو میعادی است در آخرت که تخلف نخواهد شد. بدین وسیله موسی (ع) او را از جامعه انسانی طرد و منزوی ساخت و او را به عنوان موجودی نجس و آلوده معرفی کرد.[۲۸]

_____________________________________________

[۱]. منشور جاوید، جعفر سبحانی، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، ۱۳۸۳ش، ج۱۲، ص۲۵.

[۲]. قصص‏ / ۱۴.

[۳]. المیزان فی تفسیر القران، سیدمحمدحسین طباطبایى، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق، ج۱۴، ص۱۴۳.

[۴]. قصص‏/ ۳۰.

[۵]. طه / ۱۴.

[۶]. بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۲۰۲.

[۷]. طه/ ۲۵-۲۷.

[۸]. طه / ۴۴.

[۹]. نازعات / ۱۷-۱۹.

[۱۰]. طه / ۲۹-۳۲.

[۱۱]. قصص‏ / ۳۴.

[۱۲]. طه / ۲۴.

[۱۳]. شعراء /۳۰.

[۱۴]. أعراف / ۱۰۵.

[۱۵]. نازعات / ۲۴.

[۱۶]. یونس / ۸۳.

[۱۷]. یونس / ۸۴.

[۱۸]. أعراف / ۱۲۹-۱۲۸.

[۱۹]. طه / ۶۱.

[۲۰]. مائده / ۲۱.

[۲۱]. غافر /۲۷.

[۲۲]. شعراء /۵۲.

[۲۳]. أعراف / ۱۳۸.

.[۲۴] أعراف / ۱۴۱.

[۲۵]. طه / ۸۵.

[۲۶]. اعراف / ۱۵۰.

[۲۷]. أعراف / ۱۵۰.

[۲۸]. طه / ۹۷.

محسن ملاحسینی قطرمی

پیامبر

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.