چرا قوم حضرت صالح علیه السلام، ناقه ی او را که انتخاب خودشان بود کشتند؟!

0 56

ناقه صالح داراى ویژگى هایى بود که هر کدام مى توانست قلوب مردم را جذب کند و باعث ایمان آنان به حضرت صالح شود، از این رو مخالفان سعى داشتند این معجزه را نابود کنند. آن ناقه معجزه اى عجیب و حیوانى شگفت انگیز بود.
حضرت صالح فقط به آنها تذکر داد: اى مردم این شتر خداست که شما را در آن نشانه و معجزه اى است و خداوند آن را براى شما معجزه قرار داده است و دلیلى بر صدق نبوت و دعوت من است . او را به حال خود واگذارید تا در زمین خدا بچرد و گیاه و علف بخورد. آسیبى به او نرسانید که عذاب زودرس شما را فراخواهد گرفت (۱).
و در آیه شریفه دیگرى خطاب به صالح آمده است : ما ناقه را براى امتحان و آزمایش قوم مى فرستیم و به مردم خبر ده که آب شهر باید در میان آنها تقسیم شود، یک روز از براى ناقه و یک روز براى اهالى شهر باشد و هر کدام از آنان باید در نوبت خود حضور یابد و دیگرى مزاحم او نشود(۲).
هر روز که نوبت شتر بود و آب را مى خورد و به جاى آن به همه مردم شیر مى داد و هیچ کوچک و بزرگ و زن و مردى نبود که در آن روز از شیر آن شتر نخورد و چون روز دیگر مى شد مردم از آن آب استفاده مى کردند و شتر آب نمى خورد.
اما در این که سبب کشتن ناقه صالح چه بود، اختلاف نظر است. اما آنچه مسلم است ، با تمام تاءکیدهایى که حضرت صالح درباره مراقب از آن ناقه کرده بود، سرانجام آن را کشتند، چرا که وجود آن به عنوان نشانه اى الهى باعث بیدارى مردم و گرایش آنان به صالح مى شد؛ لذا گروهى از سرکشان قوم ثمود که نفوذ دعوت صالح را مزاحم منافع خویش مى دیدند، توطئه اى براى از بین بردن ناقه چیدند.
گروهى براى این کار ماءمور شدند و سرانجام یکى از آنان به ناقه حمله کرد و ضرباتى بر آن وارد کرد و آن را از پاى در آوردند(۳ ).
سپس با کمال بى شرمى نزد حضرت صالح آمدند و گفتند: اى صالح ! اگر تو فرستاده خدا هستى ، هر چه زودتر عذاب الهى را به سراغ ما بفرست (۴) اما حضرت صالح به آنان گفت : اى قوم من ! چرا پیش از تلاش و کوشش براى جلب نیکى ها، براى عذاب و بدى ها عجله دارید؟. چرا از درگاه الهى تقاضاى آمرزش گناهان نمى کنید تا مشمول رحمت او واقع شوید(۵).
صالح پس از سرکشى و عصیان قوم در از بین بردن ناقه به آنان اخطار کرد و گفت : سه روز تمام در خانه هاى خود از هر نعمتى مى خواهید بهره مند شوید و بدانید، پس از این سه روز عذاب و مجازات الهى فرا خواهد رسید!(۶).
در مورد چگونگی کشتن ناقه،از کعب نقل شده که: زنی به نام «مکاء» در میان قوم ثمود زندگی می‌کرد و داعیه حکمفرمایی داشت، وقتی که دید گروهی به حضرت صالح(علیه‌السلام) ایمان آورده‌اند و روز به روز بر جمعیت آن‌ها افزوده می‌شود، به مقام صالح(علیه‌السلام) حسادت ورزید، در آن عصر زنی به نام «قطام» معشوقه مردی بنام «قدار بن سالف» و زن دیگر به نام «قبال» معشوقه مردی به نام «مصدع» وجود داشتند. قدار و مصدع هر شب شراب می‌خوردند و با آن دو زن به عیش و نوش می‌پرداختند.
«ملکاء» به این دو زن گفت: هرگاه «قدار و مصدع» نزد شما آمدند، تا با شما همبستر شوند، از آنها اطاعت نکنید و به آن‌ها بگویید: ملکه ثمود، به خاطر ناقه و رونق گرفتن دعوت صالح(علیه‌السلام) اندوهگین است، ما تمکین نمی‌کنیم، مگر این‌که ناقه را به هلاکت برسانید.
آن دو زن بدکاره، سخن «ملکاء» را پذیرفتند، وقتی که «قدار و مصدع» سراغ آنها آمدند آن‌ها گفتند: ما تمکین نمی‌کنیم، تا وقتی که ناقه به هلاکت برسد.
آن دو نیز به کمک هفت نفر دیگر در کمین آن شتر نشستند، هنگامی که ناقه پس از آشامیدن آب، بازگشت و از کنار مصدع رد شد، مصدع تیری به ساق پای او زد، که قسمتی از عضله پای ناقه متلاشی گردید، سپس قدار از کمینگاه خارج شد و با شمشیر به ناقه حمله کرد و آن چنان بر پشت پای ناقه ضربت زد که عصب پای او قطع شد و ناقه بر زمین افتاد و فریاد جانسوزی سر داد که بر اثر آن، بچه‌اش وحشت زده گریخت، سپس قدار ضربت دیگری بر سینه ناقه زد آنگاه ناقه را نحر کرد و کشت.(۷)

منابع:
۱- هود / ۶۴.
۲- قمر / ۲۷ و ۲۸.
۳- اعراف / ۷۷.
۴- همان .
۵- نمل / ۴۶.
۶- هود / ۶۵.
۷- مجمع البیان: ج ۴، ص ۶۸۱ – بحارالانوار: ج ۱۱، ص ۳۹۲ – ریاحین الشریعه: ج ۵، ص ۲۸۶.

منبع : پرسمان قرآن

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.