شناختن خداوند و فطرت چه رابطه ای بایکدیگر دارند؟

0 484

شناختن خداوند و فطرت چه رابطه ای بایکدیگر دارند؟

یکی از راه‌هایی که خداشناسان برای اثبات گفتار خویش بیان می‌کنند، راه دل است که از آن به «فطرت» تعبیر می‌کنند، این راه بسی نزدیک‌تر، مطمئن‌تر و پُربارتر از راه‌های دیگر است.

شناختن خداوند از راه فطرت:

مقصود از راه فطرت این است که یک شعور باطنی و کشش درونی، بشر را به سوی خدا رهبری می‌نماید، به طوری که بدون هیچ دلیل و استدلالی، خداخواه و خداجوی است. به هر حال به انگیزه‌ها و گرایش‌هایی که در عمق وجود انسان ریشه دارند، «فطرت» گفته می‌شود. علم دوستی، عدالت‌خواهی و آزادی‌طلبی، گرایش‌هایی فطری هستند؛ انسان خود را می‌یابد و می‌بیند که هستی او و وجود و بقایش به دست خودش نیست و می‌یابد که هستی او به هستی یک مبدأ بی‌نیاز وابسته است. پس با هستی خویش او را می‌یابد و به سویش توجه می‌کند.
خداوند در قرآن می‌فرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید»؛ اى مردم شما (همگى) نیازمند به خدا هستید و تنها خداوند است که بى ‏نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است!(۱)

معنای فطری بودن خداشناسی این است که روح انسان چنان آفریده شده است که خود به خود گرایش به طرف خدا دارد و خداجویی و خداشناسی در عمق ضمیر انسان نهفته است.

وقتی به تاریخ پیشینیان خود می‌نگریم، مشاهده می‌کنیم که حتی در دوره غارنشینی نیز زندگی انسان همراه با آثار هنری و زیبا آفرینی بوده است، کشفیات باستان‌ شناسی نشان می‌دهد که در دیواره‌های غارهای بسیار قدیمی، آثاری از نقش و نگار وجود دارد، این مطلب نشان‌دهنده‌ی آن است که انسان به سبب حس زیبایی که در فطرت و ضمیر ناخودآگاه خویش دارد، همواره و در تمام دوره‌های تاریخی به دنبال هنر و زیبا آفرینی بوده است و این نیاز اصیل و ریشه‌دار جای خود را به هیچ چیز دیگری نداده و همواره زیبایی‌ها مورد توجه او قرارگرفته است.

دین و پرستش در تاریخ:

یکی از پدیده‌هایی که همواره در طول تاریخ بشری وجود داشته و انسان نتوانسته است که برای همیشه آنرا رها سازد و به دست فراموشی بسپارد، «دین و پرستش» می‌باشد، به طوری که هیچ چیز دیگری جایگزین آن نشده و نتوانسته است خلأ ناشی از فقدان دین و پرستش را برای مدت زمان درازی پُر کند؛ زیرا میل و کششی که ریشه‌ی «فطرت» به انسان می‌دهد و در ساختمان وجودی او جریان می‌گیرد، حتی اگر انسان برای مدتی ندای آنرا در درون خفه سازد و از آن جدا افتد، به ناچار بعد از گذشت مدّت زمانی به آن بازمی‌گردد.

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش *** بازجوید روزگار وصل خویش

در تمام طول تاریخ، با وجود تلاش‌هایی که از طرف مخالفین و کسانی که منافع نامشروع آن‌ها با حاکمیت مذهب مورد تهدید بود، بر ضد دین و خدا و برای ریشه‌کن کردن آن به عمل آمده، انسان نتوانسته است از آن دل بِکند و آنرا برای همیشه به دست فراموشی بسپارد و گرچه در تشخیص دینِ حق از دینِ باطل به خطا افتاده و گاهی بُت را با خدا اشتباه گرفته و به پرستش ماه و آفتاب و ستارگان و حتی حیوانات پرداخته است، اما در هر صورت نتوانسته از پرستش و توجه به خالق برای همیشه روگردان شود، بلکه همواره نوعی دین و اعتقاد به خدای جهان ‌آفرین در میان بشر وجود داشته است. انبیای الهی مأموریت داشتند که با آموزش‌های خود اولاً این میل فطری را در انسان بیدار سازند و پرده‌های ضخیم نفسانی را از روی فطرتِ سلیم او کنار بزنند و با توجهدادن انسان به آیات و نشانه‌های خداوندی، او را به سوی فطرتِ اولیه‌اش هدایت نمایند و ثانیاً این گرایش درونی و این میل نیرومندِ معنوی را در مسیر و مجرای صحیح آن هدایت کنند و از انحراف آن به صورت بت‌پرستی، ستاره‌پرستی، گاو پرستی، ماده‌پرستی، گروه پرستی و غیره جلوگیری نمایند.

اگر دین و پرستش، در فطرت آدمی ریشه نداشت و امری عارضی و انحرافی بود، یا به ادعای برخی بی‌خبران حاصل جهل یا ترس بود، در این صورت با گذشت زمان به کلی از صحنه روزگار خارج می‌شد و با افزایش علم و از بین رفتن ترس، جای خود را به اصلی کامل‌تر از خود می‌داد؛ اما چون نیاز به دین و پرستش، از اعماق روح و از ضمیر ناخودآگاه و شعور باطنی انسان می‌جوشد، نه تنها هیچ چیز نخواهد توانست جایگزین آن شود، بلکه با افزایش آگاهی‌ها جا و مقام دین در زندگی انسان محکم‌تر شده و با بینش و آگاهی بیشتری همراه گردیده است.

گرایش مجدّد انسانِ غربی از عالَم لذّتجویی و بی‌بند و باری به عالَم دین‌داری و سر برآوردن دین و پرستش از زیر فشارهای شدید و سخت در جوامع کمونیستی که طلیعه‌ی آن در شرق و غرب، از هم‌اکنون به خوبی نمایان است، خود گواه روشنی بر این حقیقت است.

فطرت در قرآن:

قرآن کریم درباره فطری بودن دین می‌فرماید:

«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَالِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون، مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِیمُواْ الصَّلَوهَ وَ لَا تَکُونُواْ مِنَ الْمُشْرِکِین»؛ پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسان‌ها را بر آن آفریده، دگرگونى در آفرینش الهى نیست، این است آیین استوار، ولى اکثر مردم نمى‏دانند! این باید در حالى باشد که شما به‌سوی او بازگشت مى‏کنید و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزید، نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید.(۲)

کسی که پرده‌های غفلت و دنیاگرایی، فطرت او را فراگرفته است، با پیشامدهای سخت و ناگوار، ناگهان فطرتِ خوابیده‌اش بیدار شده، پرده‌ها کنار می‌روند و نور فطرت از پشت پرده‌های بی‌خبری می‌تابد و همین تابش نور است که او را به سوی خدای یکتا و بی‌نیاز رهنمون می‌گردد.

شخصی از امام صادق (ع) خواست که او را به آفریدگار جهان راهنمایی کند و حضرت در پاسخ چنین فرمود: «آیا هرگز سوار کشتی شده ایی؟» عرض کرد: آری. حضرت فرمود: «آیا اتفاق افتاده که کشتی شما بشکند و کشتی دیگری هم که تو را نجات دهد نبوده باشد و خودت هم شنا کردن بلد نباشی تا خود را نجات دهی (دست تو از همه وسایل ظاهری کوتاه باشد)؟» عرض کرد: آری. امام فرمود: «در آن حال که امید تو از همه چیز و همه جا بریده شده بود، آیا در اعماق جان خویش متوجّه کسی نبودی که بتواند تو را نجات دهد و از خطر برهاند؟» گفت: چرا! در درون خودم چنین احساس و توجهی را داشتم که قدرتی هست که می‌تواند مرا از خطر مرگ نجات دهد! امام صادق (ع) فرمود: «همان قدرتی که متوجّه آن بوده‌ای، همان خداوند است».(۳)


پی نوشت: شناختن خداوند شناختن خداوند شناختن خداوند شناختن خداوند شناختن خداوند شناختن خداوند
۱)سوره فاطر، آیه ۱۵.
۲) سوره روم، آیات ۳۰ و ۳۱.
۳) آنچه یک مسلمان باید بداند، احمد امیری پور، ص ۲۱ و  فطرت، استاد شهید مرتضی مطهری و تفسیر فاتحه الکتاب از امام حسن عسکرى علیه السلام، ص ۱۵

برهان

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.