اسلام و قرآن از نگاه ویل دورانت
ویل دورانت یکی از بزرگترین و سرشناسترین فیلسوف شرق شناس و مورخ آمریکایی است وی ابتدا به فعالیت خبرنگاری پرداخت ولی بعد از مدت کوتاهی خود را شایسته این کار مهیج نیافت و به شغل آرام تدریس زبانهای لاتینی و فرانسوی و انگلیسی در ستن کالج شهر ساوث اورینج واقع درنیوجرزی مشغول شد. وی در سال ۱۹۰۹ به مدرسه دینی شهر ساوث اورینج رفت و بعد از گرفتن دکترای فلسفه به تدریس فلسفه در همان دانشگاه مشغول شد.
مهمترین اثر ویل دورانت ” تاریخ تمدن” است که شامل مجموعه ۱۱ جلدی میباشد و با همکاری آریل دورانت همسرش نوشته شده است. نکته حائز اهمیت آثار و نوشتههای وی این است که بر خلاف دیگر تاریخنگاران که تنها تمرکزشان روی وقایع تاریخی ۹و سیر تمدن بشری بود، ویل دورانت در آثار خود به عوامل تمدنساز در طول تاریخ نیز توجه میکند. در این باره از او نقلقولی بیان شده است که چنین است:”تمدن رودی است با دو ساحل ” این نقل قول بطور ضمنی به این مساله اشاره دارد که تاریخنگاران اغلب نهایت توجه و دقت خود را صرف رودخانهٔ در جریان تاریخ نمودهاند که معمولاً پرآشوب و پرهیاهوست و اجازهٔ برداشتها و تفاسیر صحیح را نمیدهد. در مقابل او دیدگاه دیگری را مطرح میکند که در آن حواشی تاریخ و تمدن (ساحلها) میتوانند به اندازهٔ خود متن تاریخ مهم باشند. به نظر او، همهٔ مردمانی که در طول تاریخ خانه و مجسمه ساختند شعر سراییدهاند هم در شکلگیری تمدن نقش داشتند. ویل دورانت در کتاب «درسهایی از تاریخ» که در سالهای آخر زندگی خود نوشت، میگوید که تاریخ ملتها را باید با توجه به پدیدههای علمی جدید نوشت.
ویل دورانت سالها از عمر خود را صرف شناخت اسلام و قرآن کرد و به این نتیجه رسید که: در قرآن، قانون و اخلاق یکی است. رفتار دینی در قرآن، شامل رفتار دنیوی هم میشود و همه امور آن از جانب خداوند و به طریق وحی آمده است. قرآن در جانهای ساده، عقایدی آسان و دور از ابهام پدید میآورد که از رسوم و تشریفات ناروا و از قید بت پرستی و کاهنی آزاد است. قرآن اصول نظم جمعی و وحدت اجتماعی را در بین مسلمانان استوار کرده است.
وی میگوید: قرآن شامل مقرراتی است که در برگیرنده: ادب، تندرستی، ازدواج، طلاق، رفتار با فرزندان و حیوانات و بردگان، تجارت، سیاست، ربا، دین، عقود، وصایا، امور صناعت، مال، جنگ و صلح و… است. ویل دورانت در کتاب معروف خود «تاریخ تمدن» درباره قرآن مینویسد: این کتاب آسمانی، اخلاق و فرهنگ مسلمانان را به برکت خویش ترقی بخشید و اصول نظم اجتماعی و وحدت جمعی را در میان آنها استوار کرد.
به علاوه به پیروی مقررات بهداشت، ترغیبشان کرد؛ عقولشان را از بسیاری اوهامها و خرافات و از ظلم و خشونت رهایی داد؛ مردم زبون را از حرمت و عزت نفس برخوردار کرد و در جامعه مسلمانان (اگر از رفتار برخی از خلفای دوران بعدی صرف نظر کنیم) اعتدال و تقوایی به وجود آورد که در هیچ یک از مناطق جهان که قلمرو انسان سفید پوست بوده، نظیر نداشته است.
قرآن به مردم تعلیم داد که بدون شکایت و ملالت، با مشکلات زندگی روبرو شوند، محدودیتهای آن را تحمل کنند؛ در عین حال آنها را به توسعه و پیشرفتی برانگیخت که از عجایب تاریخ بود.[۱]
منبع:
۱-تاریخ تمدن اثر ویل دورانت صفحه ۷۸
سلام
بسیارعالی بود. بهره مند شدم.
با تشکر