آیا صحیح است که پیامبر از اهل کتاب نمیخواست که اسلام بیاورند و از آنها اقامه کتاب آسمانیشان را میطلبید
طبق آیه ۶۸ سوره مائده، پیامبر از اهل کتاب نمیخواست که اسلام بیاورند و از آنها اقامه کتاب آسمانی خودشان را میطلبید. آیا این مطلب درست است؟
«قُلْ یَأَهْلَ الْکِتَابِ لَسْتُمْ عَلىَ شىءٍ حَتىَ تُقِیمُواْ التَّوْرَئهَ وَ الْانجِیلَ وَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ وَ لَیزیدَنَّ کَثِیرًا مِّنهم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیَانًا وَ کُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلىَ الْقَوْمِ الْکَافِرِین»
اى اهل کتاب! شما هیچ آیین صحیحى ندارید، مگر اینکه تورات و انجیل و آنچه را از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، برپا دارید. ولى آنچه بر تو از سوى پروردگارت نازل شده، (نه تنها مایه بیدارى آنها نمىگردد، بلکه) بر طغیان و کفر بسیارى از آنها مىافزاید. بنا بر این، از این قوم کافر، (و مخالفت آنها،) غمگین مباش! (۱)
ادیان آسمانی همه از طرف خداوند آمده و با هم تنافی نداشته و در همه آنها بر موضوعات اصلی و مهمی مانند توحید، نبوت و معاد تاکید شده است.
یک مسلمان واقعی کسی است که در کنار اعتقاد به نبوت پیامبر اکرم(ص) و ایمان به آسمانی بودن قرآن کریم، به نبوت سایر پیامبران از جمله حضرت موسی و حضرت عیسی نیز معتقد بوده و کتب آسمانی آنها (انجیل و تورات واقعی) را باور داشته باشد.
یک یهودی و مسیحی واقعی نیز باید چنین باشد.
این بدین جهت است که ادیان الهی در موضوعات و مسائل کلی و اصلی، تنافی با هم ندارند و یک مسیر را دنبال می کنند.
نکته:
دعوت یهود و نصاری به اسلام و قبول احکام اسلامی، قبلا و به دفعات انجام شده ولی آنها نپذیرفته و از قبول حق و حقیقت سر باز زده اند.
این آیه اشاره به این دارد که آنها علاوه بر این که دعوت حق رسول خدا(ص) را نپذیرفته و به دین اسلام در نیامده اند، حتی حاضر نیستند بر اساس معیارها و ارزش های کتاب های آسمانی خودشان (تورات و انجیل) عمل نمایند.
بلکه قصد آنها مخالفت با رسول خدا(ص) و با تعالیم الهی است، از اینرو می فرماید:
"وَ لَیزیدَنَّ کَثِیرًا مِّنهم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیَانًا وَ کُفْرًا"؛ ولى آنچه بر تو از سوى پروردگارت نازل شده، (نه تنها مایه بیدارى آنها نمىگردد، بلکه) بر طغیان و کفر بسیارى از آنها مىافزاید.
چند نکته از تفسیر المیزان:
۱. بیشتر افعال و کارهاى بزرگ محتاج به پایه و اساسى از معنویات و بنیادى از نفسانیات است، آرى کارهاى بزرگ از هر کسى ساخته نیست، نفسى بردبار و همتى بلند و عزمى آهنین لازم دارد، کما اینکه رستگارى در آخرت و موفقیت در ایفاى وظائف عبودیت هم محتاج است به دلى پارسا و پرهیزگار.
۲. "لَسْتُمْ عَلى شَیْءٍ"
این جمله کنایهای ست از اینکه اهل کتاب جا پاى محکمى که بتوانند بر آن تکیه کرده و تورات و انجیل و سایر کتب آسمانى را بپا داشته و از انقراض آنها جلوگیرى بعمل آورند، ندارند، و این اشاره است به اینکه دین خداوند و فرامین او بار بس سنگینى است که آدمى به خودى خود از اقامه آن عاجز است، مگر اینکه بر اساسى ثابت تکیه داشته باشد، و گرنه کسى از روى هوا و هوس نفسانى نمىتواند دین خدا را اقامه کند.
۳. بنا بر مطالبی که گفته شد معناى این آیه چنین مىشود: شما فاقد پایگاهى هستید که براى اقامه دینى که خدا به سویتان فرستاده ناگزیر از اعتماد بر آن هستید، و تقوا و توبه پى در پى و اعتماد به رکن او نیز ندارید، آرى شما سر در راه اطاعت خداوند ندارید، بلکه سر پیچ و متجاوز از حدود خدایید.
وسیله اقامه دین صحیح که همان دین فطرت است بازگشت به سوى خدا و حفظ ارتباط به حضرت او و قطع رابطه نکردن با اوست.(۲)
چند نکته از تفسیر نمونه:
۱. در کتب پیشین (تورات و انجیل) بشارت هاى متعددى درباره آخرین کتاب یعنى قرآن آمده است، یهود و نصاری مدعی هستند تورات و انجیل را قبول دارند، اگر در این ادعا صادق هستند باید این بشارتها را نیز بپذیرند، و هنگامى که آن نشانهها را در قرآن یافتند، در برابر آن سر تعظیم فرود آورند.
۲. بدیهى است محتویات این آیه اختصاص به قوم یهود ندارد، مسلمانان نیز اگر تنها به ادعاى اسلام قناعت کنند، و اصول تعلیمات انبیاء و مخصوصا کتاب آسمانى خود را بر پا ندارند، هیچگونه موقعیت و ارزشى نه در پیشگاه خدا، و نه در زندگى فردى و اجتماعى نخواهند داشت، و همیشه زبون و زیر دست و شکستخورده خواهند بود.
۳. در آیه بعد مجددا این حقیقت را مورد تاکید قرار داده، مىگوید: تمام اقوام و ملتها و پیروان همه مذاهب بدون استثناء اعم از مسلمانان و یهودیان و صابئان (پیروان یحیى یا نوح یا ابراهیم) و مسیحیان در صورتى اهل نجات خواهند بود، و از آینده خود وحشتى و از گذشته غمى نخواهند داشت که ایمان به خدا و روز جزا داشته باشند و عمل صالح انجام دهند: «ِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»
این آیه در واقع پاسخ دندان شکنى است به کسانى که نجات را در پناه ملیت خاصى مىدانند و میل دارند میان دستورات انبیاء تبعیض قائل شوند، و دعوت هاى مذهبى را با تعصب قومى بیامیزند.(۳)
پیامها:
۱. اهل کتاب باید به همهى کتب آسمانى ایمان داشته باشند. «تُقِیمُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ»
۲. ادّعاى ایمان کافى نیست، قیام و اقدام عملى لازم است. «حَتَّى تُقِیمُوا»
۳. قوانین آسمانى باید محور عمل باشد و بر کرسى قدرت بنشیند. «تُقِیمُوا»
۴. شخصیّت و ارزش افراد، به میزان تعهّدات مذهبى آنان بستگى دارد. «لَسْتُمْ عَلى شَیْءٍ حَتَّى تُقِیمُوا»
۵. در تبلیغ، ابتدا به معتقداتِ درست دیگران احترام بگذاریم، سپس راه خود را نشان دهیم. «تُقِیمُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ …»
۶. طغیان، زمینه و مقدّمهى کفر است. «طُغْیاناً وَ کُفْراً»
۷. طغیان و کفر، قابل کم و زیاد شدن است. «لَیَزِیدَنَّ …»
۸. گروه کمى از اهل کتاب، در خط صحیح هستند. «لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ»
۹. غصّه خوردن براى افراد لجوج و کافران روا نیست. «فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ»(4)
___________
(۱) مائده، ۶۸.
(۲) ترجمه المیزان، ج6، ص ۹۴.
(۳) تفسیر نمونه، ج5، ص ۲۵.
(۴) تفسیر نور، ج3، ص ۱۳۲.
منبع : پرسمان قرآن