آیا داشتن مهریه کم با داستان ازدواج حضرت موسی (ع) در تضاد نیست ؟

0 41

آیا داشتن مهریه کم با داستان ازدواج حضرت موسی (ع) در تضاد نیست ؟
در جریان ازدواج حضرت موسی (ع) ؛ حضرت شعیب (ع) که ۸تا ۱۰ سال کارکردن حضرت موسی (ع) را مهریه دخترش قرار داد ، بنظر نمی آید حقوق و دستمزد ده سال یا حتی ۸ سال کار کردن مبلغ کمی باشد .

این ازدواج – باتوجه به سرگذشت حضرت موسی (ع) و فرار آن حضرت (ع) از مصر و سرزمین خود به سوی مدین و آشنایی با حضرت شعیب (ع) و خانوده ی آن حضرت (ع) (۱)یک ازدواج معمولی نبود، بلکه مقدمه ای بود تا موسی(ع) در کنار پیر مدین، شعیب پیغمبر(ع) بماند و با کسب علم و معرفت در مکتب شعیب(ع) در سالیان دراز به مقام ارجمندی از علم و کمال نائل آید.
درست است که موسی(ع) در این مدت طولانی برای شعیب(ع) کار می کرد، ولی شعیب نیز تمام زندگی او و همسرش را تأمین می نمود و اگر هزینه زندگی موسی و همسرش را از مزد کار موسی(ع) کم کنیم، مبلغ زیادی باقی نخواهد ماند، نتیجتا مهر ساده و سبکی خواهد شد، بنابراین مهریه سنگین، مقدمه ای برای تکامل موسی(ع) در مکتب شعیب بوده و زندگی مادی و معنوی موسی(ع) را تأمین می کرده است (این که شعیب به موسی(،) گفت «و ما ارید ان اشق علیک…؛ من نمی خواهم کار سنگینی بر دوش تو بگذارم و انشاءالله مرا از صالحان خواهی یافت» بیانگر همین مطلب است که منظور سختگیری نبوده، بلکه صلاح و کمال موسی(ع) هدف بوده است).
لذا با احتساب هزینه زندگی حضرت موسی (ع) و خانواده ایشان – که از محل همین دستمزد تامین می شده است – بنظر نمی رسد باقیمانده این میزان ، مبلغ قابل توجهی باشد به انضمام اینکه این شرط در مهریه دختر شعیب (ع) از طرف حضرت شعیب(ع) برای آماده سازی و تکامل و آموزش حضرت موسی (ع) بوده است .
______________________________________
۱- در سرگذشت حضرت موسی(ع) و حضرت شعیب(ع)، در قرآن آمده: هنگامی که موسی(ع) به خاطر حفظ جان خود از خطر فرعونیان از مصر بیرون آمد و به سوی مدین حرکت کرد، در بیرون شهر مدین دید چوپانان کنار چاهی توقف کرده اند و به نوبت، از چاه برای گوسفندان خود آب بیرون می کشند، دید در کنار آنها دو بانوی با حجاب ایستاده اند و آنها نیز منتظر نوبت خود هستند تا به چاه نزدیک شوند و آب برای گوسفندان خود از چاه بکشند.
موسی(ع) نزد آنها رفت و آنان را کمک کرد و آب از چاه کشید و گوسفندان آنها را آب داد…
آن دو دختر، دختران شعیب پیغمبر(ع) بودند، چون شعیب پسر نداشت، دخترانش عهده دار چوپانی گوسفندان شده بودند.
سپس دختران شعیب(ع) نزد پدر رفتند وجریان را گفتند، شعیب(ع) یکی از آن دخترها را برای دعوت موسی(ع) به خانه اش فرستاد، موسی(ع) آن دعوت را پذیرفت و به خانه شعیب(ع) آمد.
شعیب(ع) به شخصیت معنوی موسی(ع) پی برد و علاقمند شد که او را داماد خود نماید، از این رو به موسی(ع) گفت: «انی ارید ان انکحک احدی ابنتی هاتین علی ان تأجرنی ثمانی حجج فان اتممت عشرا فمن عندک و ما ارید ان اشق علیک ستجدنی ان شاءالله من الصالحین؛ من می خواهم یکی از این دو دخترم (صفورا و لعیا) را به همسری تو درآورم، به این شرط که هشت سال برای من کار کنی و اگر ده سال کار کنی، محبتی از ناحیه تو است من نمی خواهم کار سنگینی بر دوشت بگذارم و انشاءالله مرا از افراد صالح خواهی یافت» (قصص، آیه ۲۷).
موسی(ع) پیشنهاد شعیب(ع) را پذیرفت.

منبع : پرسمان قران

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.