حدیث اریکه ; پیشگویی پیامبر اکرم (ص)
حدیث اریکه ; پیشگویی پیامبر اکرم (ص)
پیشگویی پیامبر اکرم (ص)
حدیث اریکه از احادیث صحیحی است که در مجامع روایی اهل سنت نقل گردیده است. محتوای این خبر، حکم به گمراهى کسى است که بین قرآن و سنّت را فرق گذارد، یا اینکه در احتجاج میان کتاب خدا و حدیث رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) تفاوت قائل شود، یا این که دیگران را به کافى بودن قرآن و ترک حدیث فراخواند، احادیثى فراوان از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) است، که در آن احادیث وقوع چنین حادثهاى را در امّت خویش خبر داده و در احادیثى اصحاب را، از این دعوت پرهیز داده است؛ این روایت در کتب روایی همچون سنن ابی داود، سنن ترمذی، سنن ابن ماجه، سنن الکبری بیهقی، سنن دارقطنی، سنن دارمی، معجم الاوسط و معجم الکبیر طبرانی، مستدرک حاکم نیشابوری، مسند احمد، مسند حمیدی، مسند ابی یعلی، تاریخ بغداد و…، با طرق مختلف از خالد بن ولید، عرباض بن ساریه سلمی، مقدام بن معدیکرب کندی، جابر بن عبدالله انصاری، ابوهریره، ابورافع نقل گردیده که ما به بیان آن میپردازیم.
از عرباض بن ساریه السلمى نقل شده پیامبر به منبر رفت و خطبهاى ایراد نموده و فرمودند: «آیا کسى از شما، در حالىکه بر جایگاه خویش تکیه زده، فکر مىکند که خداوند چیزى را بر شما حرام نکرده، مگر آنکه در قرآن گفته باشد؟ او گمان مىکند، حرام همان است که در قرآن موجود مىباشد، و خارج از آن حرامى نیست؟ آگاه باشید که به خدا سوگند، من شما را وعظ کردهام، امر و نهى نمودهام. آنچه من گفتم در وجوب یا در حرمت، مانند آنهاست که در قرآن مىباشد.»[۱] شبیه همین روایت از خالد بن ولید نقل شده است.[۲]
از مقدام بن معدیکرب از چند طریق از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند که آن حضرت فرمودند: «آگاه باشید که خداوند براى من، قرآن، کتاب خود و به همراه آن حقایق فراوان دیگرى مانند آن را، فرستاده است. آگاه باشید، به زودى شخصى که شکمش سیر است، در حالىکه به تخت و تکیهگاه خویش تکیه کرده، مىگوید: بر شما باد به قرآن، هر چه در آن حلال بیابید، حلال بدارید، و هر چه در آن حرام یافتید، حرام بدارید. (و به نقل مسند احمد): نزدیک است که یکى از شما (صحابه) مرا تکذیب کند! حدیث مرا برایش نقل کنند، و او در حالىکه تکیه بر جایگاه خویش کرده، بگوید: بین ما و شما، قرآن، کتاب خدا هست، هر چه در آن حرام باشد، حرام مىداریم، و هر چه حلال باشد، حلالش خواهیم دانست! (نه، این سخن درست نیست) بدانید آنچه پیامبر حرام کرده است، مانند آن است که خدا حرام کرده باشد.»[۳]
از جابر بن عبدالله آمده است که گفت: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: «چه بسا مردی درحالىکه بر تخت خود تکیه زده است، مرا تکذیب کند، و حدیثى از من به او برسد، پس بگوید: از اینها برای ما نخوانید، قرآن بخوانید.»[۴]
از ابوهریره به نقل از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که فرمود: مبادا از میان شما کسى را بشناسم، که حدیثى از من برایش گفته شود، و او در حالى که بر تخت خویش تکیه زده است، بگوید: قرآن بخوان! (حدیث مخوان!) هر سخن نیکویى که گفته شود، من گفته ام.»[۵]
و از ابورافع هم نقل شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «نکند فردى در میان شما باشد، درحالىکه بر جایگاه خویش تکیه زده، چیزى از اوامر یا نواهى مرا برایش بیاورند، و آن وقت او بگوید: نه، من این را نمىدانم (و قبول ندارم)، من دستور و حکمى را که در قرآن کریم بیابم، عمل مىکنم.»[۶] ترمذی بعد از نقل این روایت، حکم به نیکو بودن حدیث نموده و البانی نیز آنرا تائید نموده است. حاکم نیشابوری هم در مستدرک صحیحین، این حدیث را صحیح خوانده است، و آن را همراه چند شاهد دانسته است.
آنچه در همه این روایات، ملاحظه مىشود، این است که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) در تمامى آنها متذکّر مىشوند، که آن شخص مخالف (با روایات)، صاحب اریکهاى است که بر آن تکیه زده است. مناسبترین شخصى که تخت برایش تهیه مىشود، همان حاکم یا خلیفه است که بر مردم حکم مىراند، و در امورشان فرمانروایى مىکند و با توجه به عبارت: «نزدیک است»، در کلام رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مىنگریم که دلالت بر نزدیک بودن زمان تحقّق آن عمل دارد، مىبینیم از میان کسانىکه حدیث را منع نموده و با آن مخالفت کردند، هیچ کس از خلیفه اول به زمان رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نزدیکتر نیست، همانکه پس از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) بر اریکه حکومت نشست و با حدیث، همان کارى را کرد که پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از آن خبر داده بود!
در روایت ذهبى آمده است: «صدّیق مردم را پس از وفات پیامبرشان جمع کرد و گفت: شما از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) احادیثى را نقل مىکنید که در آن اختلاف وجود دارد و مردمان بعد از شما اختلافشان بیشتر خواهد بود، بنابراین از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) چیزى نقل نکنید، و هر که از شما سؤال کرد، بگویید: بین ما و شما کتاب خداست، حلالش را حلال، و حرامش را حرام بدانید.»[۷]
از این مطالب مىفهمیم که ابوبکر همان کسى است که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از آمدنش و تکیه زدنش بر تخت خویش خبر داده است، و همان کسى است که در رویارویى با حدیث میگوید: «بین ما و شما کتاب خداست!»
برای کسیکه در الفاظ مختلف این حدیث شریف تأمّل کند، روشن است که سخن پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) ناظر به کسی است که بر مردم حکم مىراند و دیگران، امر و نهی او را گوش میکنند و سخنش در میان مردم نافذ است، آنگاه مردم را از حدیث رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) بازداشته و آنان را فقط به قرآن رجوع میدهد. این حدیث با متنهای مختلفش صراحت دارد، در اینکه آن شخصی که بر اریکه خویش تکیه زده است، و مانع حدیث مىشود و میگوید: «بین ما و شما کتاب خداست.» یک شخص واحد است، نه یک عدّه!
ذهبی که سعی کرده است، حدیث اریکه را از کارى که ابوبکر در منع حدیث کرد، منصرف نماید، مىگوید: «ابوبکر جلوی سنت را نگرفت و نگفت: «حسبنا کتاب الله. کتاب خدا ما را بس است.» آنچنان که خوارج گفتند.»[۸]
لکن آن عبارتی که پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) مردم را از گویندهاش پرهیز داد، یعنی: «بین ما و شما کتاب خداست…» همان را عیناً ابوبکر گفت و عبارت «حسبنا کتاب الله. کتاب خدا ما را بس است.» را عُمَر در محضر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم)، در سختترین و حساسترین لحظات آخر عمر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) گفت. آنچه بیش از این مایه تأسّف است، این است که با این روش و عدم تدوین سنت و حدیث پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) در طی یک قرن، راه را بر مسلمان اهل سنت برای رسیدن به سنتهای واقعی پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم)، دشوار نمودهاند.
پینوشت:
[۱]. سنن الکبری، بیهقی، دارالفکر، ج۹، ص۲۰۴.
معجم الکبیر، طبرانی، دار إحیاء التراث العربی، ج۱۸، ص۲۵۸.
معجم الاوسط، طبرانی، دار الحرمین للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۱۸۵.
[۲]. معجم الکبیر، طبرانی، دار إحیاء التراث العربی، ج۴، ص۱۱۱.
[۳]. معجم الکبیر، طبرانی، دار إحیاء التراث العربی، ج۲۰، ص۲۷۵ و ص۲۸۳.
مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، ج۴، ص۱۳۲.
المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۱۰۸.
سنن الدارقطنی، دارقطنی، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۱۹۰ و ص۱۹۱.
سنن ابی داود، سلیمان بن اشعث سلیمانی، دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۳۹۲.
سنن الکبری، بیهقی، دارالفکر، ج۹، ص۳۳۱.
سنن الدارمی، دارمی، دمشق: مطبعه الاعتدال، ۱۳۴۹ق، ج۱، ص۱۴۴.
سنن الترمذی، ترمذی، بیروت: دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۱۴۵.
سنن ابن ماجه، ابن ماجه قزوینی، دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ج۱، ص۶.
[۴]. مسند ابی یعلی، ابویعلی موصلی، دار المأمون للتراث، ج۳، ص۳۴۷.
[۵]. مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، ج۲، ص۳۶۷ و ص۴۸۳.
سنن ابن ماجه، ابن ماجه قزوینی، دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ج۱، ص۱۰.
تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق، ج۱۲، ص۴۳.
[۶]. سنن الترمذی، ترمذی، بیروت: دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۱۴۴.
المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۱۰۸.
مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، ج۶، ص۸.
مسند الحمیدی، حمیدی، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۵۲.
معجم الکبیر، طبرانی، دار إحیاء التراث العربی، ج۱، ص۳۱۶ و ص۳۲۷.
معجم الاوسط، طبرانی، دار الحرمین للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۲۹۲ و ص۳۵۱.
سنن ابن ماجه، ابن ماجه قزوینی، دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ج۱، ص۷.
سنن ابی داود، سلیمان بن اشعث سلیمانی، دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۳۹۲.
سنن الکبری، بیهقی، دارالفکر، ج۷، ص۷۶.
[۷]. تذکره الحفاظ، ذهبی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ج۱، ص۲.
[۸]. همان، ص۳.