سهیل روحانی شهید بهائی یا شهید ایرانی ؟!
سهیل روحانی شهید بهائی یا شهید ایرانی ؟!
اخیراً شاهد مانور تبلیغاتی گسترده در شبکههای مجازی وابسته به تشکیلات بهائیت، در خصوص یکی از شهدای دفاع مقدس بودیم. سهیل روحانی جوان ۲۳ ساله منتسب به فرقهی بهائیت، شخصی است که در تاریخ ۱۳۶۱/۱۰/۳ و در دوران دفاع مقدس، به درجهی رفیع شهادت نایل گشت. اینک به نقل بخشی از گزارش خبرگزاری بهائی پیرامون او خواهیم پرداخت:
«سهیل روحانی جوان ۲۳ ساله از جمله صدها سرباز بهائی در ایران بود که در زمان جنگ ایران و عراق جهت دفاع از کیان کشوری که هم برایش مقدس بود و هم موطن خود، راهی مناطق جنگی شد! سهیل روحانی متولد ۱۳۳۸ وقتی جهت اعزام به مناطق جنگی آماده میشد به مادر خود خانم مهین روحانی (شیرزادی) میگوید که من در این کشور به دنیا آمدهام و جهت اَدای دِین باید بروم و از آن دفاع کنم… ارتش جمهوری اسلامی در لوحی که آیت الله خامنهای رئیس جمهور وقت آن را نیز امضا کرده است، سهیل روحانی را به عنوان شهید جنگ محسوب کرد؛ اما بنیاد شهید جمهوری اسلامی، وی را به عنوان ایرانی کشته شده با عنوان شهید جنگ در راه وطن، رَد و مخالف آن شد».[۱]
پیش از پرداختن به این موضوع ابتدا لازم میدانیم بر روان پاک تمامی شهدای انقلاب اسلامی و ۸ سال دفاع مقدس درود فرستیم و عُلوّ درجات را برای ایشان، از درگاه الهی مسئلت داریم. موضوع شهادت سهیل روحانی و مانور تبلیغاتی تشکیلات بهائیت بر این موضوع، سبب شد تا مواضع بهائیت را در خصوص دفاع از وطن و مقایسه آن با عملکرد این شهید بهائی، مورد بررسی قرار دهیم.
واژهی وطن نزد رهبران بهائیت، همواره واژهای نامأنوس و بیارزش به حساب آمده و میآید. اصولاً ترویج بیوطنی در بهائیت، از افتخارات این فرقه به حساب میآید. عباس افندی در مقام بیان پنجمین تعلیم حسینعلیبهاء، لازمهی ترقی عالم انسانی را ترک جمیع تعصبات از جمله تعصب وطنی، معرفی میکند.[۲] عباس افندی همچنین اساس آیین پدرش را ترک تمامی تعصبات، از جمله تعصب وطنی، مذهبی، جنسی و سیاسی برمیشمارد.[۳] اما لازمهی بیقداستی و بیارزشی وطن نزد تشکیلات بهائیت، سبب شد تا سران این فرقه، همواره مواضعی منفعلانه در خصوص جنگ و دفاع از میهن و ناموس اتخاذ نمایند. لذا در ادامه به چند مورد آن اشاره خواهیم نمود.
بهائیان بنا به حکم پیشوایان خود، از هرگونه نزاع و جنگی (چه دفاعی و چه تهاجمی) منع شدهاند؛ عباس افندی صدور این حکم را نعمت و موهبتی از جانب خود به بهائیان میداند: «ملاحظه نمایید که این چه موهبتی است و این چه نعمتی. با نفسی نزاعی ندارید و جدالی نمینمایید و از قتال به کُلی ممنوعید…».[۴] از اینرو عباس افندی، تکلیف پیروان خود را هنگام مورد تجاوز قرا گرفتن، اینگونه مشخص میکند: «… اگر ستمکاری دست تطاول بگشاید و مانند گرگ تیزچَنگ هجوم نماید، اَحبای الهی مانند اَغنام (گوسفند) تسلیم شوند. لهذا مقاومت ننمایند بلکه تیغ و شمشیر را به شَهد و شیر مقابله نمایند. زخم به جِگرگاه خورند، دست قاتل را ببوسند و در سَبیل الهی جانفشانی نمایند. از برای ستمکار اِستغفار کنند و طلب عَفو از پروردگار نمایند».[۵]
بالاتر از آن، عباس افندی در جایی دیگر، مدافعین وطن را به سگهای درّندهای تشبیه میکند که در مقابل تجاوز دیگری مقابله نموده و به منازعه برمیخیزند: «لیس الفخر لمن یحب الوطن بل الفخر لمن یحب العالم. خداوند عالمیان را در یک زمین خلق فرموده و کُل را در آن منزل داده، ولی نفوس بشر (و) ملل عالم، مانند کِلاب (سگها) این میدان را تقسیم وَهمی نمودهاند و هر یکی دیگری را تجاوز از آن تقسیم، مساعده ننماید و به منازعه برخیزد…».[۶]
اما جالب است بدانیم، همین سرکردگان بهائیت که هرگاه کشورمان مورد تجاوز قرار گرفته، پیروان خود (و حتی بالاتر، ایرانیان) را از دفاع بازمیداشتند، اینک چَفیه به گردن نهاده و مکتب خود را شهیدپرور معرفی میکنند! آری نهاد رهبری بهائیت، از شهادت این جوان ایرانی، استفادهی ابزاری کرده است. چرا که هنگام جنگ، که کشور به مدافع نیاز دارد، پیروان خود را از دفاع نهی میکند؛ اما هنگام صلح، داعیهی وطندوستی داشته و تقاضای سهمخواهی دارند!
در پایان میتوان اینگونه نتیجه گرفت که تشکیلات بهائیت، هیچگاه نمیتواند سهیل روحانی را که بر خلاف دستور آنها اقدام به دفاع از ایران کرده و در این راه جان خویش را فدا نموده، به نفع خود مصادره و این شهید ایرانی را شهیدی از جامعهی بهائی معرفی کنند. چرا که سهیل روحانی، با دست رَد زدن به سینهی تشکیلات بهائیت و دفاع از میهن خود در برابر تهاجم بیگانگان، گویا پیوند خود را با تشکیلات بهائیت گُسسته است.
البته بخشی از این گزارش شبکهی خبری بهائی را میتوان، قرینه بر مسلمان شدن سهیل روحانی، پیش از شهادتش در نظر گرفت. چرا که در بخشی از این گزارش، به نقل از مادر این شهید، میخوانیم:
«پس از کشته شدن پسرم در جنگ و کِش و قوس جهت دفن وی با مراسم بهایی و عدم انتقال جسد به بهشت زهرا، ما در منزل خودمان مراسمی برای او برگزار کردیم و دوستان پسرم تازه در آنجا متوجه شده بودند که سهیل بهایی است… (خبرنگار بهائی): شما اشاره به کِش و قوس جهت دفن فرزندتان در گلستان جاوید کردید، مگر مشکلی جهت دفن وی وجود داشت؟ (مادر سهیل روحانی): بله مأمورانی بودند که اصرار داشتند سهیل، در بهشت زهرا باید دفن شود و ما نیز میگفتیم که سهیل بهایی است و باید در همین جایی که ما میگوییم دفن کنیم. اما آنها اجازه نمیدادند که در گلستان جاوید دفن کنیم؛ در نهایت ما توانستیم فرزندمان را دفن کنیم».[۷] با توجه به این مقدمه، که دفن غیرمسلمان در قبرستان مسلمین ممنوع و حرام است؛ اِصرار جدی مسؤلین ذیربط به دفن سهیل در بهشت زهرا، میتواند حاکی از مسلمان شدن او پیش از شهادت داشته باشد… .
پینوشت:
[۱]. به نقل یکی از خبرگزارهای وابسته به تشکیلات بهائیت.
[۲]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنه ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، ۱۲۷ بدیع، ج ۲، ص ۶-۵؛ همچنین ۱۴۷.
[۳]. ریاض قدیمی، گلزار تعالیم بهائی، بیجا: بینا، بیتا، ص ۳۶۶. به نقل از خطابات عبدالبهاء.
[۴]. عباس افندی، مکاتیب، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، ۱۲۱ بدیع، ج ۴، ص ۱۲.
[۵]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، ۱۹۲۱ م، چاپ اول، ج ۳، ص ۱۲۴-۱۲۳.
[۶]. عباس افندی، مکاتیب، نسخه الکترونیکی، ج ۱، ص ۴۱۰.
[۷]. به نقل یکی از خبرگزارهای وابسته به تشکیلات بهائیت.
منبع:پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب