عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد

0 343

ضرب المثل “عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد” حکایت از واقعیت قدرت لایزال الهی دارد ولیکن کیفیت اینکه دشمن، علی رغم میل باطنی ولی با اختیار خود، امور را به نفع مومنین رقم می‌زند نیز بحث جالبی دارد.

از آن‌جایی که خداوند متعال به امیال و خواسته‌های درونی افراد، آگاه است («إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ». [انفال، آیه ۴۳]) پس می‌تواند شرایط ظاهری را طوری فراهم نماید که فرد با انگیزه و اختیار درونی خود، اقدام به تحقق قضای الهی بنماید.

همان گونه که در اولین جنگ مسلمانان یعنی جنگ بدر اتفاق افتاد، چون کفار با توجه به اختلافات، انگیزه‌ای برای جنگ نداشتند ولی خداوند شرایط ظاهری را چنان جلوه نمود که آنها وارد جنگی شدند که در نهایت باعث تحقق وعده نصرت و پیروزی الهی برای مسلمین شد؛ کما اینکه  قرآن می‌فرماید: وَإِذْ یرِیکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیتُمْ فِی أَعْینِکُمْ قَلِیلًا وَیقَلِّلُکُمْ فِی أَعْینِهِمْ لِیقْضِی اللَّهُ أَمْرًا کَانَ مَفْعُولًا وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ[انفال ،آیه ۴۴].

آن‌ها را به چشم شما کم نشان می‌داد؛ و شما را (نیز) به چشم آنها کم می‌نمود؛ تا خداوند، کاری را که می‌بایست انجام گیرد، صورت بخشد.

آیه شریفه صحبت از دو موضوع می‌کند که اثر عمیقى در پیروزى مسلمانان داشت.

کما اینکه آیت الله مکارم شیرازی می‌فرمایند: خداوند از یک سو عدد دشمن در نظر آنها کم جلوه مى‌نمود، تا از اقدام به جنگ ترس واهمه‌اى به خود راه ندهند، و از سوى دیگر نفرات مسلمانان در نظر دشمن کم جلوه مى‌نمود تا از اقدام به جنگى که سرانجامش شکست آنها بود منصرف نشوند، به علاوه نیروى زیادترى در این راه کسب نکنند و بر آمادگى جنگى خود به گمان اینکه ارتش اسلام اهمیتى ندارد نیفزایند. تا حدی که از ابوجهل نقل شده‌است (انما اصحاب محمد اکله جزور)! (یاران محمد فقط به اندازه یک خوراک شترند)، کنایه از کمى فوق العاده آنها و یا اشاره به این بود که از یک صبح تا به شام کار آنها را یک سره خواهند کرد‌[۱].

ولیکن با نصرت و یاری خداوند، دشمن سبب عزت و پیروزی مسلمین شد و باعث شکست مفتضحانه خودش همان گونه که قرآن کریم می فرماید «وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآواکُمْ وَ أَیدَکُمْ بِنَصْرِهِ…؛ [انفال ،آیه ۴۶] به خاطر بیاورید هنگامی که شما گروهی کوچک و اندک و ضعیف، در روی زمین بودید، آن چنان که می‎ترسیدید مردم شما را بربایند، ولی خدا شما را پناه داد و یاری کرد…»

ماجرا مربوط به جنگ بدر می‌شود که مسلمین با توجه به کمی نفرات و تجهیزات، برای به دست آوردن اموال غارت شده خودشان در پی کاروان تجاری ابوسفیان بودند و لیکن یک نیروی هزار نفری از مشرکین به کمک ابوسفیان می‌آید اما ابوسفیان حاضر به جنگ نبود  و می‌گفت: شرافت من بر پشت شترانم است و از معرکه فرار کرد.

لذا با این کار ابوسفیان‌، هر دو گروه انگیزه خود را برای درگیری از دست دادند (مسلمین با توجه به کمی عده و مشرکین با توجه به خیانت و فرار ابوسفیان) ولیکن خدا شرایط را به دو گروه طوری نشان داد که اقدام به جنگ نمودند و در نهایت با عزت مسلمین تمام شد.

ابوجهل محرک اصلی جنگ و فرمانده دشمن که با غرور و تکبر سوگند یاد کرد که صدای عربده پیروزی و غرورش را به گوش جهانیان برساند، مفتضحانه در این جنگ شکست خورد. چوپان پیر و ضعیفی به نام عبدالله بن مسعود، سر او را از بدن جدا کرد و به نخی بست و آن را کشان کشان نزد پیامبر آورد[۲].

———————————

پی نوشت: عدو

۱. تفسیر نمونه ذیل «انفال ،آیه ۴۴». عدو
۲. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۷۰ به بعد. عدو

منبع: پایگاه اینترنتی رهروان ولایت

اهمیت و جایگاه

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.