ما برای بازی خلق نشده ایم برای علم و عبادت آفریده شده ایم…
ما برای بازی خلق نشده ایم برای علم و عبادت آفریده شده ایم…
«از مردم دیو و دد بریدن چه خوش است / در گوشه خلوت آرمیدن چه خوش است
بی دیدن چشم و راه پیمودن پا / سیر دو جهان کردن و دیدن چه خوش است»[۱]
حجت یازدهم، پدر بزرگوار امام دوازدهم، معصوم سیزدهم، حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) در بیانی نورانی فرمودند: «مَن أَنِسَ بِاللَّهِ اسْتَوْحَشَ مِنَ النَّاس [۲] کسى که با خدا مأنوس باشد، از مردم گریزان میگردد».
اوج گرفتن در مقامات معنوی و رشد روحی، در گرو آن است که انسان با خدا انس داشته باشد و همیشه، در هر زمان و مکانی یاد و ذکر او را در قلب خویش زنده نگه دارد، و از هر چیزی که رنگ تعلق به غیر خدا را نشان میدهد دوری گزیند.
«غلام همت آنم که زیر چرخ کبود / ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست»[۳]
کسی که خدا را مانوس خویش قرار میدهد نمیتواند با غیر خدا انس و الفتی داشته باشد. بلکه از غیر خدا وحشت داشته و گریزان است. حق تعالی در این زمینه میفرماید: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ مُبین [الذاریات ۵۰] پس به سوى خدا بگریزید [که] بىتردید من از سوى او بیم دهندهاى آشکار هستم».
تعبیر به فرار در جایى استعمال میگردد که انسان با یک موجود یا حادثه وحشتناکى روبرو شده و لاجرم از آن گریزان است. امام حسن عسکری (علیه السلام) در روایت فوق، در صدد بیان مصداق آن امر وحشتناک هستند.
وقتی کسی با خدا مانوس شد، از معاشرت با انسانهایی که هیچ توجهی به آخرت ندارند، افرادی که برای رسیدن به دنیا از هیچ تهمت، دروغ، حرام خواری و… دریغ نمیورزند، و اوقات خودشان را صرف لهو و لعب، تفریحات ناسالم، غفلت و جهالت، کارهای حرام، غیبت و مانند آن میکنند، به شدت دوری میگزیند. چون میداند به هر مقدار که خود را به آنان نزدیک کند، به همان اندازه از خدا دور خواهد شد.
«الهى از شیاطین جنّ بریدن دشوار نیست با شیاطین انس چه باید کرد»[۴]
حقیقت امر این است که مظاهر دنیا آنچنان برخی را تحت الشعاع خود قرار داده که به طور کل، هدف را گم کردهاند. مانند بچهای که به شدت مشغول بازی و سرگرمی شده، به نحوی که کاملا درس و مدرسه را فراموش نموده، و تمام هوش و حواس او بازی کردن شده است. از انس گرفتن با چنین افرادی باید وحشت داشت. در حالی که «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون [مومنون ۱۱۵] آیا چنین پنداشتید که ما شما را به عبث و بازیچه آفریدهایم و هرگز به سوى ما بازگردانده نمیشوید».
لذا در ایام کودکی امام حسن عسکری (علیه السلام) وقتی شخصی آن حضرت را دید که گریه میکند و دیگر کودکان به بازی مشغولند، و تصور نمود گریه آن حضرت برای اسباب بازی است که سایر کودکان دارند و او ندارد، به امام عرض کرد: برایتان اسباب بازی بخرم؟! حضرت فرمودند: «…مَا لِلَّعبِ خُلِقنَا، ما برای بازی خلق نشدهایم».آن شخص سوال کرد: پس برای چه آفریده شدهایم؟ حضرت فرمودند: «لِلّعِلمِ وَ اَلعِبَادَهِ [۵] برای علم و عبادت آفریده شدهایم».
دقت در همین مطلب است که باعث میگردد انسان مسیر زندگیاش را جهت دار انتخاب کند و به دنبال آن هدف اصلی و بزرگ تغییر مسیر دهد. «آیت الله سید عبدالکریم کشمیری (رحمه الله علیه) که از شاگردان عارف بالله سید علی آقای قاضی (رحمه الله علیه) بودند، میفرمودند:
روزی در نجف اشرف در حرم امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به علّت خستگی از درس و بحث، با دوستان گرد هم آمده و مشغول گفتگو بودیم که آیت الله بهجت (رحمه الله علیه) وارد شد و منتظر شد تا من از آنها فاصله بگیرم، چون از آنها کمی فاصله گرفتم نزدیک من شد و در گوش من چنین زمزمه کرد: «ما لِلَّعْبِ خُلِقْنا، ما برای بازی و سرگرمی خلق نشدهایم». این کلام آتش بر دل من زد و انقلابی درونی در وجود من پدید آورد به گونهای که متحیّر و سرگردان شدم و به دنبال حقیقت گشتم، و پس از آن توفیق راه یابی به محضر پرفیض مرحوم قاضی (رحمه الله علیه) نصیبم شد.»[۶]
البته روایت فوق نمیخواهد بفرماید در میان جامعه نباشیم و معاشرت با دیگران نداشته باشیم، و از همه مردم دوری گزینیم و به گوشه عزلت پناه ببریم. بلکه میخواهد این کناره جوئی و عزلت را جهت دار نماید. یعنی از گروهی که غرق در انواع معاصی و گناهانند و انسان از هدایت آنان به تمام معنی نا امید شده و ادامه معاشرت با آنان، ممکن است اثر سوئی بر حال، اخلاق اعمال و ایمان انسان بگذارد، باید گزیزان بود.
…………………………………………………………….
پینوشت:
[۱]. حسن زاده آملى، حسن، هزار و یک کلمه، ج ۵، ص ۲۵۴، بوستان کتاب.
[۲]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط- بیروت)، ج ۷۵، ص ۳۷۷، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق.
[۳]. حافظ.
[۴]. حسن زاده آملى، حسن، الهى نامه، ص ۱۷، رجاء.
[۵]. شوشتری، قاضی نور الله، احقاق الحق، ج ۱۲، ص ۴۶۷.
[۶]. باقی زاده، رضا، برگی از دفتر آفتاب، ص ۷۲، قم: میراث ماندگار، چاپ پانزدهم ۱۳۸۵.