آیا درخواست شفاعت از شفیعان واقعى، شرک است؟
آیا درخواست شفاعت از شفیعان واقعى، شرک است؟
قرآن میفرماید:«قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَهُ جَمیعاً».(1)بگو تمام شفاعت براى خداست.زمر: ۴۴
اعتقاد به شفاعت اولیای الهی در روز رستاخیز، از اصولی است که کسی در آن شک و تردید ندارد و همه فرق اسلامی به شفاعت پیامبران و به ویژه پیامبر خاتم(ص) اعتقاد راسخ دارند. تنها اختلافی که پس از ظهور ابن تیمیه در قرن هشتم و محمد بن عبدالوهاب در نیمههای قرن دوازدهم پیش آمد، این بود که آیا میتوان در این جهان نیز از شفیعان واقعی که شفیع بودن آنها از نظر کتاب و سنت قطعی است، درخواست شفاعت کرد و مثلاً گفت:«ای محبوب درگاه خدا در روز رستاخیز درباره من شفاعت کن»؟[یا وجیهاً عند اللّه اشفع لنا عند اللّه.]
همه عالمان دین، بر صحت درخواست شفاعت از صاحبان آن، اتفاق نظر دارند، جز دو فرد یاد شده و پیروان آن دو که میگویند: «نمیتوان از صاحبان شفاعت در این جهان درخواست شفاعت نمود، بلکه باید گفت: خدایا! پیامبر را شفیع من قرار ده».
اکنون این مسأله را بر کتاب خدا و سنت پیامبر عرضه میکنیم تا پرده از چهره حقیقت برداشته شود.
اصولاً «استشفاع» یعنی طلب شفاعت، در کتابهای حدیثی و تفسیری به معنی درخواست دعا وارد شده است؛ مثلاً بخاری، محدث معروف اهل سنت در صحیح خود، بابی را با این عنوان آورده است: «هرگاه مردم در هنگام قحطی از پیشوای خود بخواهند که برای آنان از خدا باران بطلبد، نباید درخواست آنان را ردّ کند».
با توجه به این اصل، نباید درباره درخواست شفاعت که حقیقت آن درخواست دعاست، شک و تردید کرد؛ زیرا درخواست دعا از مؤمن از امور پسندیده است، چه رسد به انبیا و اولیا. از این گذشته، برخی از یاران پیامبر از خود آن حضرت در زمان حیات و یا پس از درگذشت ایشان، درخواست شفاعت میکردند.
به عنوان نمونه حدیث انس بن مالک:
ترمذی یکی از نویسندگان سنن چهارگانه ، از انس بن مالک چنین نقل میکند:
«از پیامبر درخواست کردم که در روز قیامت درباره من شفاعت کند. وی پذیرفت و گفت: من این کار را انجام میدهم. به پیامبر گفتم: شما را کجا جستجو کنم؟ فرمود: در کنار صراط».[1]
انس با الهام از فطرت خود که درخواست شفاعت جز درخواست دعا چیز دیگری نیست، از پیامبر گرامی(ص) درخواست شفاعت میکند، وپیامبر نیز بهاو قول مساعد میدهد و هرگز تصور نمیکند که درخواست شفاعت، نوعی شرک است، و نیز او را از این درخواست باز نمیدارد.
بعضی از آیات، شفاعت را مختصّ خداوند می دانند و شماری دیگر شفاعت دیگران را با اذن خدا ثابت و مورد قبول می دانند.
آیاتی مثل این ایه که ذکر کردید شفاعت را منحصر در خدا دانسته و برای دیگران حقّی و قدرتی در شفیع شدن قائل نشده است. واقعیت این است که این آیات با آیات بعدی منافات ندارند و قابل جمع هستند، چون اگر شفاعت دیگران با اذن خداوند باشد، در حقیقت شفیع واقعی ذات خداوند است، نه کسی دیگر.
پرسش:
آیا شفاعت مخصوص خداست؟چون در بعضی آیات شفاعت منحصر در الله می باشد؟
پاسخ:
دوست عزیز لازم به ذکر است که اصل شفاعت از نظر قرآن، ثابت و غیر قابل انکار است. در مقابل آیات نفی شفاعت، آیات بسیاری وجود دارد که شفاعت را اثبات می کنند. بعضی از آیات، شفاعت را مختصّ خداوند می دانند و شماری دیگر شفاعت دیگران را با اذن خدا ثابت و مورد قبول می دانند.
الف) آیاتی که شفاعت را منحصر به خدا می داند:
۱. «وَ اَنْذِرْ بِهِ الّذینَ یَخافُونَ اَنْ یُحشَرُوا اِلی رَبِّهِم لَیسَ لَهُم مِن دُونِهِ وَلیٌّ وَ لا شَفیعٌ لَعَلَّهُم یَتَّقُون»؛(۲) و آنان را که از حضور در پیشگاه عدل خدا ترسان و هراسانند، به آیات خدا متنبّه ساز و بترسان، که جز خدا آنها را یاوری و شفیعی نیست؛ باشد که پرهیز کار شوند.
۲. «لَیسَ لَها مِن دُونِ اللّهِ وَلٌّی وَ لا شَفیعٌ»(3)؛ در دو عالم هیچ کس را جز خدا دادرس و شفیعی نیست.
۳. «ما لَکُم مِن دُونِهِ مِنْ وَلیٍّ وَ لا شَفیعٍ»(4)؛ شما را غیر از او هیچ یار و مددکاری نیست.
۴. «قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَهُ جَمیعاً لَهُ مُلْکُ السَّمواتِ وَالاَرْضِ ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُونِ»(5)؛ بگو: شفاعت همه خلق با خداست که سلطان زمین و آسمان هاست و پس از مرگ، بازگشت همه شما به سوی اوست.
آیات فوق، شفاعت را منحصر در خدا دانسته و برای دیگران حقّی و قدرتی در شفیع شدن قائل نشده است. واقعیت این است که این آیات با آیات بعدی منافات ندارند و قابل جمع هستند، چون اگر شفاعت دیگران با اذن خداوند باشد، در حقیقت شفیع واقعی ذات خداوند است، نه کسی دیگر. آیات بعدی گواه این معنا هستند.
ب) آیاتی که شفاعت دیگران را به اذن الهی می پذیرد:
۱. «من ذا الذی یشفع عنده الاّ باذنه»(6)؛ چه کسی جرأت دارد که در پیشگاه خدا به شفاعت برخیزد، مگر با اذن و فرمان او.
۲. «وَ لا یَمْلِکُ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَهَ اِلاّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُون»(7)؛ و غیر از خدای یکتا آنان را که به خدایی می خوانند، قادر بر شفاعت کسی نیست، مگر کسانی که بدانند و بر توحید حق گواهی دهند.
۳. «وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّمواتِ لا تُغْنی شَفاعَتُهُم شَیْئاً اِلاّ مِنْ بَعْدِ اَنْ یَأْذَنَ اللّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضی»(8)؛ و چه بسا از فرشتگان در آسمان هاست که شفاعتشان سودمند نیست جز به امر خدا و بر آن کسی که خدا بخواهد و از او خشنود باشد.
۴. «ما مِنْ شَفیعٍ اِلاّ مِنْ بَعْدِ اِذْنِهِ»(9)؛ هیچ کس شفیع و واسطه نخواهد بود، مگر به رخصت او.
۵. «لایَمْلِکُونَ الشَّفاعَهَ اِلاّ مَنِ التَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»(10)؛ در آن روز هیچ کس مالک شفاعت نخواهد بود، مگر کسی که از خدای مهربان عهدنامه [توحید] دریافته است.
۶. «یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَهَ اِلاّ مَنْ اَذَنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَولاً»(11)؛ در آن روز شفاعت هیچ کس سود نبخشد، جز آن کس که خدای رحمان به او اجازه شفاعت داده و سخنش مورد پسند او گردیده است
۷. «لایَشْفَعُونَ اِلاّ لِمَنِ ارْتَضی وَ هُمْ مِن خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ»(12)؛ هرگز آن مقرّبان درگاه الهی از احدی، جز کسی که خدا از او راضی است، شفاعت نکنند و آنها دائم از خوف قهر خدا هراسانند.
۸. «وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَهُ عِنْدَهُ اِلاّ لِمَنْ اَذِنَ لَهُ»(13)؛ و شفاعت کسی، جز آن که خدا به او اذن شفاعت داده است، سودمند نیست.
آیات مذکور همگی اتفاق نظر دارند بر این که: هیچ موجودی حقّ شفاعت از کسی را ندارد و اگر شفاعت هم بکند، سودمند نخواهد بود، مگر شفاعت کسانی که خداوند به آنها اذن داده است.
بنابراین شفاعت چه با واسطه باشد و چه بی واسطه، در هردو صورت، شفیع واقعی و اصلی، خود خداوند رحمان است. اگر اذن و اجازه ای از طرف او نباشد، شفاعتی صورت نمی گیرد و یا چنین عملی به حال هیچ کس سودی نخواهد داشت. و این مطلب همان معنای آیه « قل للّه الشفاعه جمیعاً» است که شفاعت را منحصر در ذات اقدس الهی می داند.
چه کسانی می توانند شفاعت کنند؟
در آیاتی که گذشت، صفات شفاعت کنندگان ذکر شد؛ آنهایی که به توحید و یگانگی خدا ایمان دارند، کسانی که از خدا عهدنامه توحید و یکتاپرستی دریافت کرده اند، آنانی که سخنشان مورد پسند خدا قرار گرفته است و آنها که مقرّب درگاه الهی هستند، از دیدگاه قرآن شایستگی شفاعت کردن را دارند.
در طول تاریخ، چه کسانی بیشتر و بالاتر از ملائک، پیامبران و اوصیای آنها بر یگانگی خدا شهادت داده اند؟! کدامین گروه از خلق خدا بهتر از فرشته ها، انبیا و جانشینان آنها عهدنامه توحید گرفته اند، بر آن پایدار مانده اند و بر آن استقامت کرده اند؟! چه کسانی در تقرّب به خدا از فرشتگان، پیامبران و اوصیای آنها سبقت گرفته اند؟!
واضح و روشن است که عرشیان همیشه در حال تسبیح و تقدیس خالق جهان و جهانیان هستند. منتخبین و فرستادگان خدا در زمین هم همیشه بهترین، شایسته ترین و بی نظیرترین انسان های زمان خود بوده اند. همین برتری آنها از نظر خصال اخلاقی و کمالات انسانی سبب گزینش آنها از طرف خداوند است. بنابراین فرشتگان، پیامبران، سپس جانشینان آنها از طرف خداوند حقّ شفاعت دارند.
علاوه بر سه گروه شفیعان که در قرآن مطرح شده است، در روایات عالمان، شهیدان، صالحان و گروه های دیگر به عنوان شفیع روز قیامت نام برده شده است، که به تعدادی از این روایات اشاره می شود.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم قرآن را شفیع روز جزا می داند: «اِنَّ القرآن شافِعٌ مُشَفَّع(۱۴)؛ قرآن شفیعی است که شفاعتش قبول شده است.»
آن حضرت در مورد شفاعت علما می فرماید: «و انّ لطالب العلم شفاعه کشفاعه الانبیاء(۱۵)؛ جویندگان دانش همانند پیامبران حق شفاعت دارند.» نیز فرمود: «اذا کان یوم القیامه جمع اللّه العلماء فیقول لهم… فانّی قد غفرتُ لکم ذبوبکم و قبلت اعمالکم و لکم فی الناس شفاعه مثل شفاعه انبیائی(۱۶)؛ در روز قیامت، خداوند علما را جمع می کند و می فرماید: …من گناهان شما را بخشیدم. اعمال شما را قبول کردم و شما هم مثل پیامبران اجازه شفاعت انسان های دیگر را دارید.»
آن حضرت در باره شفاعت کنندگان فرمود: «ثلاثه یشفعون الی اللّه عزّوجلّ فیشفعون الانبیاء ثم العلماء ثم الشهداء(۱۷)؛ سه گروه نزد خداوند شفاعت می کنند: پیامبران، عالمان و شهیدان.»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم شفاعت مؤمنان را چنین بیان می کند: «الشفاعه للانبیاء والاوصیاء و المؤمنین و الملائکه(۱۸)؛ پیامبران، جانشینان آنها، مؤمنان و ملائک می توانند شفیع و واسطه در بخشش قرار گیرند.»
مؤمنان برای دوستان خود شفاعت می کنند؛ امام صادق علیه السلام فرمود: «انّ المؤمن لیشفع لحمیمه(۱۹)؛ مؤمن برای دوست و خویشاوند خود شفاعت می کند.»
همسایه ها شفیع هم می شوند؛ امام صادق علیه السلام فرمود: «انّ الجار یشفع لجاره و الحمیم لحمیمه(۲۰)؛ همسایه برای همسایه و دوست برای دوست شفاعت می کند.»
فرزندان خردسال مسلمانان نیز شفاعت می کنند. امام صادق علیه السلام فرمود: «ان اولاد المسلمون موسومون عنداللّه شافع و مشفع فاذا بلغوا اثنتی عشره سنه کانت لهم الحسنات فاذا بلغوا الحلم کتبت علیهم السیئات(۲۱)؛ فرزندان مسلمانان ـ اگر در سنّ کودکی از دنیا بروند ـ نزد خداوند بخشیده می شوند و شفاعت کننده هستند و زمانی که به سنّ دوازده سالگی برسند، اعمال نیک آنها به حسابشان منظور می گردد و زمانی که به سنّ تکلیف برسند، اعمال خلاف آنها ثبت می شود.»
منابع:
۱. سنن ترمذی، ج ۴، ص ۶۲۱، حدیث ۲۴۳۳.
۲. انعام / ۵۱.
۳. همان / ۷۰.
۴. سجده / ۴.
۵. زمر / ۴۴.
۶. بقره / ۲۵۵.
۷. زخرف / ۸۶.
۸. نجم / ۲۶.
۹. یونس / ۳.
۱۰. مریم / ۸۷.
۱۱. طه / ۱۰۹.
۱۲. انبیاء / ۲۸.
۱۳. سبأ / ۲۳.
۱۴. کافی، ج ۲، ص ۵۹۸.
۱۵ و ۱۶. ارشاد القلوب، ص ۱۶۴ و ۱۶۵.
۱۷. خصال، ص۱۵۶ و ۱۵۷.
۱۸. بحارالانوار، ج ۸، ص ۵۸.
۱۹. همان، ص ۴۱.
۲۰. همان، ص ۴۲.
۲۱. کافی، ج ۶، ص ۳.
منبع : پرسمان قرآن