چرا مقام «امامت» از مقام «رسالت» بالاتر است؟

0 608

چرا مقام «امامت» از مقام «رسالت» بالاتر است؟

از دیدگاه قرآن

خداوند در قرآن می فرماید:
وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ،(به خاطر آورید) هنگامى که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمى‏رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)»(۱)

آیه، مقام امامت را برای ابراهیم ـ علیه السلام ـ پس از آزمایشها و امتحانهای سنگین، و سربلندی آن حضرت از همه آنها، اثبات می کند.
این آزمایشها عبارت بودند از:
(۱)ـ دستور قربانی کردن فرزند؛
(۲)ـ قرار دادن زن و فرزند در سرزمینی خشک و بی گیاه؛
(۳)ـ مهاجرت از سرزمین بت پرستان؛
(۴)ـ شکستن بتها؛
(۵)ـ قرار گرفتن در دل آتش و …

هر یک از آنها، آزمایشی سنگین و مشکل بود و آن حضرت با نیروی ایمان خود از عهده همه آنها برآمد. طبق روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ حضرت ابراهیم، پس از این مقامات، به مقام امامت نائل آمد:
(۱)ـ مقام عبودیت؛
(۲)ـ مقام نبوت؛
(۳)ـ مقام رسالت؛
(۴)ـ مقام خلّت (دوستی)؛
(۵)ـ مقام امامت.(۲)

حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ پس از رسیدن به این مقام، از خداوند می پرسد که آیا مقام امامت، مخصوص خود اوست یا نوادگان و ذریه اش نیز این مقام را خواهند داشت. خداوند می فرماید: این سمت مخصوص پاکان و مردان خداست؛ بنابراین کسانی که در تمامی عمرشان، حتی یک بار، مرتکب ظلم و گناه و معصیتی شده باشند، شایسته این مقام الهی نیستند؛ و چه گناهی بالاتر از شرک؟
بنابراین حضرت ابراهیم تمام صفات نبوت را دارا بود و سپس امام شد، این مطلب به وضوح برتری مقام امامت بر رسالت را می رساند.

پاسخ از دیدگاه روایات

مقام و مرتبه امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار بالا و در حد نبوت پیامبر است، پیامبر بارها و بارها ایشان را با خود مقایسه و فقط و فقط نبوت را از ایشان نفی کردند، مثل حدیث منزلت که از معتبرترین روایات نزد مسلمین است:

رسول الله (ص) به مناسبت‏های مختلف حضرت علی (ع) را نسبت به خود در منزلت و مقام هارون برای موسی معرفی نموده و بدو فرموده است: انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی. یعنی : تو برای من در مقام و منزلت هارون از موسی هستی جز اینکه بعد از من پیغمبری نخواهد بود و با این سخن به همه خاطر نشان کرد که مانند هارون برای موسی، علی هم برادر و وزیر و معتمد و معاون و خلیفه من است و هیچ یک از خویشان و یاران من به قدر علی به من نزدیک نیستند(۳)

خوب است بدانید که حضرت هارون شریک نبوت حضرت موسی بود، آنجا که حضرت موسی از خداوند در خواست می کند:
وَ اجْعَل لىّ‏ وَزِیرًا مِّنْ أَهْلىِ، هَارُونَ أَخِى، اشْدُدْ بِهِ أَزْرِى، وَ أَشْرِکْهُ فىِ أَمْرِى، و وزیرى از خاندانم براى من قرار ده … برادرم هارون را! با او پشتم را محکم کن و او را در کارم شریک ساز(۴) و چون پیامبر اسلام، خاتم و اشرف انبیاء است، شریک او نیز از همه انبیاء بالاتر است، پس امیرالمؤمنین اشرف از همه انبیاء گذشته است.

سؤالات فرعی بحث:

پرسش : امامت حضرت ابراهیم به معنای شایستگی و نمونه بودن و یا به معنای سرمشق و الگو بودن می باشد.

پاسخ: حضرت ابراهیم قبل از رسیدن به مقام امامت شایسته بودند و الا به نبوت مبعوث نمی شدند، و هرکس که نبی باشد الگو نیز خواهد بود، پس تمام این مزایا قبل از امامت ایشان وجود داشت.

پرسش : خداوند متعال در قرآن کریم، وظیفه مؤمنان را فرق نگذاشتن میان انبیاء مطرح ساخته است: لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ، ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمى‏گذاریم (و به همه ایمان داریم)(۵)

پاسخ : اولا ما در ایمان به پیامبران هیچ تفاوتی قائل نیستیم، بر خلاف یهودیان که نبوت حضرت عیسی را قبول نکردند، ثانیا پیامبران با هم متفاوتند زیرا خداوند میان آنها فرق گذاشته: وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى‏ بَعْضٍ، ما بعضى از پیامبران را بر بعضى دیگر برترى دادیم(۶) ثالثا عملکرد آنها متفاوت است، یکی مثل حضرت آدم که خداوند درباره او می فرماید : وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (۷) ما با آدم قبلا عهد کردیم (که فریب شیطان نخورد و نافرمانى نکند) ولى او فراموش کرد و او را (در عهد و پیمانش) ثابت و با عزم نیافتیم.

پرسش : امامت حضرت ابراهیم پس از قبولی در امتحانات متعدد بوده در حالی ائمه معصومین چه امتحانی دادند؟ خصوصا حضرت مهدی(عج)، کسی که چهار سال از عمرش گذشته چگونه امتحان داده است؟

پاسخ:
اولا
امامت عهد خداوند است، او بهتر می داند چگونه این امامت را در اختیار افراد قرار دهد، پیامبری را در گهواره نبوت بخشد(۸)، یا امامی را در کودکی!
داخل پرانتز عرض شود: نبوت در نوزادی به مراتب عجیبت تر است تا امامت در کودکی.
به هر حال فضل، فضلِ خداست به هرکه بخواهد طبق حکمتش می دهد.

ثانیا در کجای قرآن آمده که هر امامتی که به هر کسی دادیم اول باید در دنیا امتحان شود بعد امام گردد؟!!
امتحانش نیز باید به این شکل باشد؟
ائمه معصومین و فاطمه زهرا همه آنها امتحان شدند قبل از آمدنشان به این دنیا، در زیارت حضرت فاطمه می خوانیم: یا ممتحنه امتحنک الذی قبل أن یخلقک، روایات فراوان دیگری نیز مشابه همین مطلب درباره سائر ائمه داریم.
شخص پیامبر اسلام که اشرف بر همه انبیاء و ائمه است، بدون امتحاناتی که حضرت ابراهیم آنها را پیروزمندانه پشت سر گذاشت به مقامی بالاتر از ایشان دست یافت، چرا؟ به خدا مربوط است، علمش نزد خداست، علم و دانش ما بسیار اندک می باشد.

پرسش : اگر امامت قرآنی که بالاتر از رسالت است، منصبی است الهی، اما خداوند متعال امامت پس از وفات پیامبر را به مردم واگذار کرد، امیر المؤمنین در نهج البلاغه در نامه ای به معاویه می فرماید: «(ای معاویه) این مردمى که با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودند، به همان شیوه (وبر همان چیز) با من بیعت کردند، پس فردی که در بیعت حضور داشته است، نمی تواند بیعت خود را پس بگیرد و کسی که حاضر نبوده حق انتخاب دیگری ندارد، و یقیناً شورا از آن مهاجرین و انصار است، پس اگر مهاجرین و انصار بر فردی اتفاق نمودند و او را امام نامیدند، بدانید که مورد پسند خداست. اگر فردی اعتراض کرد یا با ایجاد بدعتی علیه آن شورید، دوباره به آنچه بر آن بود، بازگردانده می شود، اگر نپذیرفت با او بجنگید چون راهی غیر از راه مؤمنان در پیش گرفته است و خدا او را به همان جزایی میرساند که خودش اختیار کرده »
پیداست که امامت پس از وفات رسول الله صلی الله علیه وآله تنها با انتخاب مردم مشروعیت پیدا میکرد.

پاسخ : امامت کبرا قابل مقایسه با این امامت و خلافت دنیائی نیست، میان آنها باید فرق قائل شد.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام احتجاجها و استدلالهای مختلفی در اثبات ولایت و امامت خویش داشتند، به تناسب مخاطبین و جایگاه ها، مطالب متنوع و متفاوتی را بیان می کردند، برای توضیح بیشتر لازم است امامت بررسی شود:
برای امامت دو جایگاه متصور است
اول آنکه امام در حد انتخاب حاکم و شهردار باشد، این کار با مشورت مردم نیز می تواند صورت پذیرد و از باب وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَیْنَهُم‏ (۹) مورد رضایت خدا نیز می تواند باشد، مورد سؤال را می توان در این قسم اول جای داد، یعنی چون مخاطب معاویه است که خونخواهی عثمان را بهانه ای برای فتنه در جامعه اسلامی نموده، در مقابل امیرالمؤمنین باید با منطقی شامی پسند که دروغ نیز نباشد با او صحبت کرده و خود را از قتل عثمان تبرئه سازد (همانطور که در ادامه نامه آمده است) در واقع طبق دستور قرآنی، مجادله نمود (و جادلهم بالتی هی احسن، (۱۰) گویا از معاویه می پرسد چرا حکومت آن سه را پذیرفتی اما از حکومت من سرپیچی می کنی، من نیز به مانند آنها انتخاب شدم!!

اما قسمت دوم همان امامتی است که عهد خداوند بوده(۱۱) و فقط او حق انتخاب خلیفه را دارد، و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فقط و فقط تبیین و معرفی آن را به عهده داشته است، امیرالمؤمنین امامت در این قسمت را بسیار زیبا بیان می کند که برای طولانی تر نشدن بحث فقط به یک مورد اشاره می شود:

بار خدایا از تو بر قریش یارى مى‏خواهم که پیوند خویشاوندیم را بریدند،و کار را بر من واژگون گردانیدند و براى ستیز با من فراهم گردیدند در حقى- که از آن من بود نه آنان- و بدان سزاوارتر بودم از دیگران و گفتند حق را توانى به دست آورد، و توانند تو را از آن منع کرد. پس کنون شکیبا باش افسرده یا بمیر به حسرت مرده، و نگریستم و دیدم نه مرا یارى است، نه مدافعى و مددکارى جز کسانم، که دریغ آمدم به کام مرگشان برانم. پس خار غم در دیده خلیده چشم پوشیدم و- گلو از استخوان- غصه- تاسیده آب دهان را جرعه جرعه نوشیدم، و شکیبایى ورزیدم در خوردن خشمى که از حنظل تلخ‏تر بود و دل را از تیغ برنده درد آورتر.(۱۲)

امیرالمؤمنین تصریح می کند که بعد وفات پیامبر فقط او حق خلافت داشت (این حق فقط و فقط از آنِ خداست که توسط پیامبر در غدیر معرفی شد) گرچه مردم با او بیعت نکنند، پس مردم نقشی در امامت کبری (همان امامت مورد تأکید قرآن) نخواهند داشت.

ـــــــــــــــــــــــ
(۱)بقره/۱۲۴.
(۲)اصول کافی کتاب الحجه باب طبقات الانبیاء حدیث ۲.
(۳)صحیح ترمذی، ۲/۳۰۱؛ مسند، ابن حنبل، ۱/۱۷۹ و ۳/۳۳۸؛ مناقب، ابن حنبل، حلیه الاولیاء، حافظ ابو نعیم اصفهانی، ۷/۱۹۵؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ۱/۳۲۴، ۴/۲۰۴، ۹/۲۹۲؛ کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، متقی هندی، ۱۲/۱۱۵۵ به بعد.
(۴)طه/۲۹-۳۲.
(۵) بقره/۲۸۵.
(۶) إسراء/۵۵.
(۷) طه/۱۱۵.
(۸)حضرت عیسی علیه السلام در گهواره فرمود؛ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی‏ نَبِیًّا (مریم/ ۳۰) منم بنده خدا. او مرا کتاب آسمانى و مقام نبوت بخشید.
(۹) شوری/۳۸.
(۱۰) نحل/۱۲۵.
(۱۱)خداوند متعال در ادامه تفویض امامت به حضرت ابراهیم و درباره استمرار این امامت در ذریه اش فرمود؛ لاینال عهدی الظالمین، بقره/۱۲۴.
(۱۲)نهج البلاغه (صبحی صالح) ص ۳۳۶.

منبع : پرسمان قرآن

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.