تفاوت حمد ، ثنا ، شکر ، مدح و تفاوت صراط ، طریق و سبیل چیست ؟
تفاوت حمد، ثنا، شکر ، مدح و تفاوت صراط ، طریق و سبیل چیست ؟
برای دقت در ظرافت های معنایی واژگان، دو نکته باید مورد توجه قرار گیرد: نکته ی اول این که: دو واژه ی مترادف و قریب المعنا نیز نسبت به هم از تفاوت های ظریفی برخوردار هستند و نکته ی دوم این که: بر اساس یک قاعده. تمام واژگان برای روح و حقایق معانی وضع شده اند.(۱)
بررسی واژگان بخش اول:
حمد:
واژه عربی است و به معنای ثنا و ستایش بر اساس فضیلت است و اخص از مدح و اعم از شکر می باشد.(۲) به معنای دعا، سپاس،(۳) شکر، سپاسگزاری، ثناگویی بر جمیل و خوبی اختیاری، اعم از این که جمیل و خوبی نعمت باشد یا غیر نعمت(۴) ستودن، مدح و تعریف کردن آمده است.(۵)
ثناء:
ثناء نیز به معنای سپاس، ذکر نیکو، ذکر جمیل،(۶) آفرین،(۷) مدح، ستایش، تحسین، تعریف و تمجید آمده است.(۸)
شکر:
شکر به معنای شناخت احسان و نشر آن و به تعبیر دیگر، تصوّر نعمت و اظهار آن است.شکر بر سه قسم است: شکر قلبی، شکر زبانی و شکر سایر اعضاء.(۹)
مدح:
مدح به معنای ستایش کردن، تمجید کردن، ستودن(۱۰) تعریف، تمجید، ستایش، ثناء تحسین و آفرین آمده است.(۱۱)
اما تفاوت ها:
الفاظ حمد، ثناء، شکر و مدح، اگر چه از نظر معنا به هم نزدیک است. ولی مرادف نیست و تفاوت دقیقی با یکدیگر دارد. مشهور این است که حمد و مدح همتا و همانند است ولی این دو واژه دو ریشه متفاوت دارد، دارای دو معنای مختلف است و از این رو از نظر کاربرد و مورد استعمال نیز یکسان نیست. حمد تنها در برابر صاحب کمال است که دارای عقل و اندیشه باشد، ولی مدح، گفتاری حاکی از عظمت حال ممدوح است که در مقابل ذمّ است و درباره غیر قابل نیز به کار می رود. به عنوان نمونه به گوهر گران قیمت می توان گفت ممدوح است ولی نمی توان گفت محمود است.
تفاوت دیگر حمد و مدح آن است که: حمد تنها در برابر کارهای اختیاری است که فاعل به اختیار خود آن را تحصیل کرده است، امّا مدح درباره امور خارج از اختیار نیز به کار می رود.به عنوان نمونه به بلندی قامت و زیبایی چهره در انسان با این که اختیاری نیست قابل مدح است، ولی قابل حمد نیست، بر خلاف انفاق و تحصیل علوم که فعل اختیاری است، هم ممدوح است و هم محمود.پس هر حمدی مدح است، امّا هر مدحی حمد نیست.(۱۲)
فرق حمد با شکر: شکر که در مقابل کفران است به معنای سپاس در برابر کاری است که اثر آن به غیر برسد و دریافت کننده اثر نیز همان شخص شاکر باشد. به عبارت دیگر شکر سپاس بر نعمتی است که از منعم به شاکر می رسد، نه بر کمالاتی که اثرش به دیگران نمی رسد یا به غیر شاکر می رسد، بنابراین در شکر هم وصول اثر به غیر نقش دارد و هم اتحاد متنعم و شاکر. در صورتی که هیچ یک از این دو قید در حمد مطرح نیست. از این روی شکر از دو جهت اخصّ از حمد است و هر شکری حمد است، ولی هر حمدی شکر نیست….(۱۳) برخی گفته اند: شکر تنها در نعمت به کار می رود.(۱۴) ثناء نیز ذکر زیبا و جمیل است که جنبه زبانی و گفتاری دارد.
بررسی واژگان بخش دوم:
صراط:
صراط به معنای راه، راه مستقیم، بزرگ راه وسیع و روشن است.در تمام منابع دینی واژه ی «صراط» به صورت مفرد آمده است، راز آن این است که: صراط به خدا استناد دارد و راه مستقیم الهی نیز یکی بیش نیست و هر چه بر خلاف آن باشد، سبیل باطل است. این بزرگ راه محفوظ که یکی بیش نیست از یک سو به خدای سبحان مرتبط است و از سوی دیگر به فطرت یکایک انسان ها قرار دارد و هر کس آن را طی کند به لقای مهر خدا می رسد.
سبیل:
سبیل به معنای راه های فرعی و کوچکی است که اگر به صراط بپیوندد، «سبیل الله» نام دارد، همانند شعاع خورشید که به خورشید منتهی می شود. و اگر به صراط منتهی نشود، «سبیل الغیّ» و راه های انحرافی نام دارد.(۱۵) پس سبیل را می توان به سبیل الهی و سبیل شیطانی تقسیم کرد ولی صراط همیشه بار مثبت و الهی دارد.
طریق:
طریق نیز به معنای راه، جاده ی فیزیکی، بزرگ راه، مسیر و روش آمده است.(۱۶) به نظر می رسد بیشتر، بار مادّی و فیزیکی دارد و در مورد راه ها، جاده ها و خیابان ها به کار می رود و گاهی به معنای روش کار. آن چه در پایان قابل بیان است این است که: در این راستا میان اهل فن، اهل لغت و حتی مفسران اختلاف نظر وجود دارد که به علت رعایت اختصار و ضرورت نداشتن بیان آن، از ذکر همه آن پرهیز شده است.
خلاصه و نتیجه گیری:
آن چه به عنوان خلاصه و نتیجه قابل بیان است، این است که هر یک از واژگان مطرح شده در سوال، بار معنایی مخصوص به خود را دارند، بعضی ها نسبت به هم اخص و اعم می باشند و بعضی ها به طور کلی نسبت به هم تفاوت دارند. از این روی با دقت معانی ای که در متن سؤال بیان شد، می توان به تفاوت های ظریف آن ها پی برد.
_______________________
پاورقی:
۱. موسوی خمینی، روح اله، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، تهران، موسسه نشر و آثار امام خمینی، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش، ص۶.
۲. هاشمی رفسنجانی، اکبر و دیگران، فرهنگ قرآن، ج۱۲، قم، موسسه بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۶ش، ص۱۶۶.
۳. آذرتاش و آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی فارسی، تهران، نشر نی، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش، ص۱۴۰.
۴. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش، ج۶.ص۸۰۷۷ و ۸۰۷۸.
۵. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۷۶ش، ج۲،ص۱۶۶.
۶. معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ هشتم، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۱۱۹۴.
۷. آذرتاش و آذر نوش، همان، ص۷۲.
۸. اختریان، سید محمود، فرهنگ فارسی پیام، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۶ش، ص۱۶۶.
۹. هاشمی رفسنجانی و دیگران، همان، ج۱۷، ص۳۲۷.
۱۰. معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، موسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ هشتم، ۱۳۷۱ش، ج۳،ص۳۹۶۲.
۱۱. آذرتاش و آذر نوش، همان، ص۶۴.
۱۲. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، اسراء، چاپ اول، ۱۳۷۸ش، ج۱، ص۳۲۷ و ۳۲۸.
۱۳. همان، ص۳۲۹ و ۳۳۰.
۱۴. قرشی، سید علی اکبر، همان،ص ۱۷۲.
۱۵. جوادی آملی، عبدالله، همان، ص۴۵۷ ـ ۴۶۰.
۱۶. آذرتاش و آذرنوش، همان.ص ۳۹۶.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات