منظور از الَّذینَ إِذا اصابَتهُم مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ کیست ؟
منظور از الَّذینَ إِذا اصابَتهُم مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ کیست ؟
خداوند متعال در آیه ی ۱۵۶ سوره ی بقره می فرمایند :
وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذا اصابَتهُم مُصِیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ :
و بشارت ده صبر کنندگان را ، آن ها که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: ما از آنِ خداییم و به سوی او بازمیگردیم.
با نگاه و دقّت به صدر آیه، روشن است که مراد از این افراد همان صبر کنندگان هستند اصابَتهُم
صابران چه کسانی هستند؟
خداوند متعال در این باره صابران را دوباره نام برد زیرا:
اولا: بشارت شان دهد .
و ثانیا: راه صبر را و این که چه صبری، صبر جمیل است یادشان دهد.
وثالثا: آن علت واقعی که صبر را بر آدمی واجب میسازد، بیان کند و آن این است که ما ملک خداییم و مالک حق دارد هر گونه تصرّفی در ملک خود بکند.
و رابعا: پاداش عموم صابران را که عبارت است از درود خدا و رحمت و راه یافتن، معرفی نماید.
لذا خداوند متعال رسول گرامی صلی الله علیه و اله و سلم را دستور می دهد:
نخست ایشان را بشارت دهد، ولی متعلق بشارت را ذکر نمی کند، تا با همین ذکر نکردن به عظمت آن اشاره کرده باشد و بفهماند:
همین که این بشارت از ناحیه خداست، جز خیر و جمیل نیست، و این خیر و جمیل را رب العزه ضمانت کرده است. اصابَتهُم
و سپس بیان می کند: که صابران کیانند؟ آنهایند که هنگام مصیبت چنین و چنان می گویند.
صبر در برابر مصیبتها نتیجه ایمان به مالکیت مطلق خداوند بر تمام هستی است
و مصیبت عبارت است از هر واقعهای که آدمی با آن روبرو شود،
چه خیر و چه شر، و لکن جز در وقایع مکروه و ناراحت کننده استعمال نمیشود، اصابَتهُم
و معلوم است که مراد به گفتن (انا للَّه) الخ، صرف تلفظ به این الفاظ و بدون توجّه به معنای آن نیست و حتی با گفتن و صرف توجه به معنا هم نیست.
بلکه باید به حقیقت معنایش ایمان داشت به این که آدمی مملوک خداست
و مالکیت خدا به حقیقت ملک است و این که دوباره بازگشتش به سوی مالکش میباشد
اینجاست که بهترین صبر تحقق پیدا میکند، آن صبری که ریشه و منشأ هر جزع و تأسفی را در دل میسوزاند
و قطع میکند و چرک غفلت را از صفحه دل می شوید.
توضیح این که:
وجود انسان و تمامی موجوداتی که تابع وجود آدمی هستند، چه قوای او و چه افعالش،
همه قائم به ذات خدای عزیزی هستند که انسان را آفریده و ایجاد کرده، پس قوام ذات آدمی به اوست و همواره محتاج او،
در همه احوالش به اوست و در حدوثش و بقاءش، مستقل از او نیست. اصابَتهُم
و چون چنین است، ربّ او و مالک او هر گونه تصرفی که بخواهد در او می کند و خود او هیچ گونه اختیار و مالکیتی ندارد
وبه هیچ وجه مستقل از مالک خود نیست، مالک حقیقی وجودش و قوایش و افعالش.
و اگر هم هستی او را و نیز قوا و افعال او را به خود او نسبت می دهند، مثلا میگویند فلانی وجود دارد قوا و افعالی دارد
چشم و گوش دارد، و یا اعمالی چون راه رفتن و سخن گفتن و خوردن و نوشیدن دارد،
همین نسبت نیز به اذن مالک حقیقی اوست که اگر مالک حقیقیش چنین اجازه ای نداده بود، همه این نسبت ها دروغ بود،
زیرا او و هیچ موجودی دیگر مالک چیزی نیستند، و هیچ یک از این نسبتها را ندارند اصابَتهُم
برای این که گفتیم: به هیچ وجه استقلالی از خود ندارند، هر چه دارند ملک اوست.
چیزی که هست آدمی تا در این نشئه زندگی میکند، که ضرورت زندگی اجتماعی ناگزیرش کرده ملکی اعتباری برای خود درست کند
و خدا هم این اعتبار را معتبر شمرده و این نیز باعث شده که رفته رفته امر بر او مشتبه گردد و خود را مالک واقعی ملکش بپندارد
لذا خدای سبحان در آیه:
لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار(۱) ِ، ملک امروز از آن کیست؟ از آن خداست، واحد قهار.
میفرمایدکه بزودی اعتبار نام برده ( این که در این دنیا افرادی به ظاهر مالک هستند ) لغو خواهد شد
و اشیاء به حال قبل از اذن خدا برمی گردند، و روزی خواهد رسید که دیگر ملکی نماند، مگر برای خدا و بس،
آن وقت است که آدمی با همه آن چیزها که ملک خود میپنداشت، بسوی خدای سبحان برمی گردد.
پس معلوم میشود ملک دو جور است، یکی ملک حقیقی که دارنده آن تنها و تنها خدای سبحان است
و احدی با او در این مالکیت شریک نیست،
نه هیچ انسانی و نه هیچ موجودی دیگر و یکی دیگر ملک اعتباری و ظاهری و صوری است،
مثل مالکیت انسان نسبت به خودش و فرزندش و مالش و امثال این ها، که در این چیزها مالک حقیقی خداست
و مالکیت انسان به تملیک خدای تعالی است، آن هم تملیک ظاهری و مجازی.
پس اگر آدمی متوجه حقیقت ملک خدای تعالی بشود و آن ملکیت را نسبت به خود حساب کند
میبیند که خودش ملک مطلق پروردگارش است، و نیز متوجه میشود که این ملک ظاهری و اعتباری که میان انسان ها دست به دست میشود
و از آن جمله ملک انسان نسبت به خودش و مالش، و فرزندانش و هر چیز دیگر،
بزودی باطل خواهد شد و به سوی پروردگارش رجوع خواهد کرد، و بالأخره متوجه میشود که خود او اصلا مالک هیچ چیز نیست، نه ملک حقیقی و نه مجازی.
و معلوم است که اگر کسی این معنا را باور داشته باشد، دیگر معنا ندارد که از مصائبی که برای دیگران تأثر آور است، متأثر شود،
چون کسی متأثر می شود که چیزی از ما یملک خود را از دست داده باشد،
چنین کسی هر وقت گم شده اش پیدا شود و یا سودی به چنگش آید خوشحال میشود و چون چیزی از دستش برود غمناک می گردد.
اما کسی که معتقد است به این که مالک هیچ چیز نیست، دیگر نه از ورود مصیبت متأثر می شود
و نه از فقدان ما یملکش اندوهناک (و نه از رسیدن سودی مسرور) میگردد و چگونه از رسیدن مصیبت متأثر میشود،
کسی که ایمان دارد به این که مالک تنها و تنها خداست؟ و او حق دارد و میتواند در ملک خودش هر جور تصرفی بکند.(۲)
و در آخرین آیه مورد بحث الطاف بزرگ الهی را برای صابران و سخت کوشان که از عهده این امتحانات بزرگ بر آمده اند بازگو میکند و میگوید:
«این ها کسانی هستند که لطف و رحمت خدا و درود الهی بر آنها است»
أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ(۳)
این الطاف و رحمت ها آنها را نیرو میبخشد که در این راه پر خوف و خطر گرفتار اشتباه و انحراف نشوند
لذا در پایان آیه میفرماید:” و آنها هستند هدایت یافتگان” وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ.
و به این ترتیب فشردهای از مسأله بزرگ امتحان و هدف نهایی و چهره های مختلف، و عوامل پیروزی و هم چنین نتائج آن را در این چند جمله کوتاه روشن میسازد. (۴)
خداوند در آیه ۱۵۵ از امتحام همگانی انسان ها سخن به میان آورده اند و در این جا سؤال دیگری پیش میآید و آن این که:
حال که همه انسان ها در یک امتحان گسترده الهی شرکت دارند، راه موفقیت در این آزمایش ها چیست؟
جواب این سؤال را قسمت آخر آیه مورد بحث و آیات دیگر قرآن کریم داده است :
اول
نخستین و مهمترین گام برای پیروزی همان است که در جمله کوتاه و پر معنی و بشر الصّابرین در آیه ی فوق است
این جمله با صراحت میگوید:
رمز پیروزی در این راه، صبر و پایداری است و به همین دلیل بشارت پیروزی را تنها به صابران و افراد با استقامت میدهد.
دوم
توجه به گذرا بودن حوادث این جهان و سختی ها و مشکلاتش و این که این جهان گذرگاهی بیش نیست،
عامل دیگری برای پیروزی محسوب میشود که در جمله إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ (ما از آن خدا هستیم و به سوی خدا باز میگردیم) آمده است.
اصولا این جمله که از آن به عنوان” کلمه استرجاع” یاد میشود،
عصارهای است از عالی ترین درس های توحید و انقطاع الی اللَّه و تکیه بر ذات پاک او در همه چیز و در هر زمان،
و اگر میبینیم بزرگان اسلام به هنگام بروز مصائب سخت، این جمله را با الهام گرفتن از قرآن مجید تکرار میکردند
برای این بوده است که شدت مصیبت آن ها را تکان ندهد و در پرتو ایمان به مالکیت خداوند و بازگشت همه موجودات به سوی او،
این حوادث را در خود هضم کنند.
امیرمؤمنان علی علیه السلام در تفسیر این جمله میفرماید:
ان قولنا انا للَّه اقرار علی انفسنا بالملک و قولنا و انا الیه راجعون اقرار علی انفسنا بالهلک:
اینکه ما میگوئیم” إِنَّا لِلَّهِ” اعتراف به این حقیقت است که ما مملوک اوئیم و اینکه میگوئیم”
وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ اقرار به این است که ما از این جهان خواهیم رفت” و جایگاه ما جای دگر است .(۵)
سوم
استمداد از نیروی ایمان و الطاف الهی عامل مهم دیگری است، کسانی هستند که هر وقت دستخوش حوادث میگردند،
اعتدال خود را از دست میدهند، گرفتار اضطراب میشوند، اما دوستان خدا چون برنامه و هدف روشنی دارند بدون حیرت و سرگردانی،
مطمئن و آرام به راه خود ادامه میدهند
خدا نیزروشنبینی بیشتری به آنها میدهد که در انتخاب راه صحیح دچار اشتباه نشوند
چنان که قرآن میگوید: وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا:
کسانی که در راه ما به جهاد برخیزند ما آنها را به راههای خود هدایت میکنیم.(۶) اصابَتهُم
چهارم
توجه به تاریخ پیشینیان و بررسی موضع آنان در برابر آزمایش های الهی برای آماده ساختن روح انسان نسبت به امتحانات پروردگار بسیار مؤثر است. اصابَتهُم
اصولا اگر انسان در مسائلی که برای او پیش میآید احساس تنهایی کند از نیروی مقاومتش کاسته خواهد شد،
اما توجّه به این حقیقت که این مشکلات طاقتفرسا و آزمایش های سخت الهی برای همه اقوام و ملت ها در طول تاریخ وجود داشت،
سبب افزایش نیروی پایداری انسان میگردد.
به همین دلیل قرآن مجید کرارا برای دلداری پیامبر (ص) و تقویت روحیه او و مؤمنان اشاره به تاریخ گذشتگان و حوادث دردناک زندگی آن ها میکند.
مثلا میگوید: و لقد استهزء بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ :
اگر تو را استهزاء کنند نگران مباش، پیامبران پیشین نیز گرفتار استهزای جاهلان بودند، اما با نیروی استقامت بر آن ها پیروز شدند. (۷)
در جای دیگر میفرماید: وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلی ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّی أَتاهُمْ نَصْرُنا(۸) :
اگر تو را تکذیب کنند تعجب نیست، پیامبران پیشین را نیز تکذیب کردند آن ها در برابر تکذیب مخالفان پایداری و شکیبایی به خرج دادند،
و آزار شدند تا سرانجام نصرت و یاری ما به سراغشان آمد.
پنجم
توجه به این حقیقت که همه ی این حوادث در پیشگاه خداوند رخ میدهد و او از همه چیز آگاه است عامل دیگری برای پایداری است.
کسانی که در یک مسابقه مشکل و طاقتفرسا شرکت دارند،
همین که احساس میکنند جمعی از دوستان شان در اطراف میدان مسابقه آن ها را میبینند،
تحمل مشکلات برای آن ها آسان میشود و با شوق و عشق بیشتری به نبرد با حوادث بر میخیزند. اصابَتهُم
جایی که وجود چند نفر تماشاچی چنین اثری در روح انسان بگذارد توجّه به این حقیقت که خداوند مجاهدت های ما را در صحنه های آزمایش میبیند،
چه عشق و شوری به ادامه این جهاد در ما ایجاد خواهد کرد.
قرآن کریم میفرماید:
به هنگامی که نوح (ع) تحت شدیدترین فشارها از سوی قومش مأمور به ساختن کشتی شد خداوند به او دستور داد
وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا: در برابر ما اقدام به ساختن کشتی کن . (۹)
جمله” باعیننا” (در برابر دیدگان علم ما) چنان قوت قلبی به نوح (ع) بخشید که فشار و استهزای دشمنان، کمترین خللی در اراده نیرومند او ایجاد نکرد. (۱۰)
از سالار شهیدان و مجاهدان راه خدا امام حسین علیه السلام همین معنی نقل شد که
در صحنه کربلا به هنگامی که بعضی از عزیزانش با فجیع ترین وجهی شربت شهادت نوشیدند، فرمود:
هون علی ما نزل بی انه بعین اللَّه:
همین که میدانم این امور در برابر دیدگان علم پروردگار انجام میگیرد تحمل آن بر من آسان است.(۱۱)
این مصداق اعظم مصیبت و شکیبایی و صبوری در برابر آن است.
_________________
پاورقی:
۱. غافر : ۱۶ .
۲. طباطبایی ، محمد حسین. المیزان فی تفسیر القرآن ، ترجمه : موسوی همدانی ، محمد باقر، ج۱، ص ۵۳۲
۳. بقره : ۱۵۷ .
۴. تفسیر نمونه، ج۱، ص: ۵۲۶
۵. نهج البلاغه کلمات قصار جمله ۹۹.
۶. عنکبوت ۶۹ .
۷. انعام : ۱۰ .
۸. انعام :۳۴ .
۹. هود : ۳۷ .
۱۰. ر. ک. تفسیر نمونه، ج۱، ص: ۵۳۱
۱۱. بحار الانوار جلد ۴۵ صفحه ۴۶.