آیا خداوند پاک و منزه است و هرگز دروغ نگفته؟
آیا خداوند پاک و منزه است و هرگز دروغ نگفته و اگر از او بخواهیم استجابت می کند و در آن واحد صدای همه را می شنود؟
پاسخ:
در مقدمه تذکر این نکته لازم است که منشأ اکثر ذهنیت های نادرست در طول تاریخ بشری چیزی جز مقایسه خداوند با انسان نبوده است. گاه نیز انسان از آن جا که با محدودیت های عقلی و نیز با تعصبات سنتی و قومیتی خود درگیر بوده است از شنیدن سخن انبیاء ابا کرده است در گرداب هولناک شرک و تشبیه گرفتار آمده است.(۱) سوال مذکور که ترکیبی از چند سوال است در چند بخش می بایست که پاسخ داده شود.
۱ـ چرا خداوند پاک و منزه است؟
با سه دلیل عقلی می توان بر تنزیه و پاکی خداوند استدلال کرد.
الف: هر انسانی در وجود خود استعداد پاکی و دوری جستن از هر گونه ظلمی را می شناسد و بعضی از انسان ها مانند انبیاء و اولیاء و صدیقان این استعداد را در درون خود باور کرده اند و به مقام عصمت یا مرز عصمت یا قریب به حد عصمت و وارستگی رسیده اند.
بدیهی است که استعداد پاکی و دوری جستن از ظلم امری نیست که آدمی خودش به خودش بخشیده باشد چون استعدادهای ذاتی انسان چیزی نیست که در حیطه اراده انسان باشد تا آن را به خود عطا کند، قطعاً استعدادهای نهفته وجود انسان به واسطه خالق او در نهاد او به ودیعت نهاده شده است و بر طبق قواعد فلسفی «کسی که واجد و دارنده چیزی باشد می تواند همان چیز را به دیگری عطا کند و کسی که فاقد شیء باشد نمی تواند که چیزی را به کسی عطا کند.»(۲) نتیجه این که خدایی که خود پاک و منزه از گناه و ظلم است نیروی و استعدادی در اولیاء خود نهاده است که به واسطه آن پاکی و دوری از رذایل را در احساس پاک خود تجربه کنند و منزه زندگی کنند.
ب: از آنجا که خداوند موجودکاملی است و کمال مطلق برای اوست و صفات کمالیه او نامحدود است نسبت دادن ظلم و گناه به ذات او نارواست اصولاً پذیرفتن کمال مطلق و تمام برای خداوند همراه با لوازمی است که از جمله آنها دور بودن او از رذائل و ناپاکی ها و تنزیه و تقدیس اوست مثلاً وقتی کسی وجود «آتش» را پذیرفت نمی تواند که حرارت و روشنایی را برای آن انکار کند و تاریکی و ظلمت را از آن نفی نکند.
ج: ظلم و ناپاکی هایی که در موجودات عاقل جهان وجود دارد عوامل متفاوتی دارد که از جمله می توان به:
۱ـ ضعف نفس
۲ـ نیاز به ارضاء خود خواهی ها
۳ـ نیاز به تفنن و سرگرمی
۴ـ طغیان غرایز حیوانی و …. اشاره کرد و از آن جا که خداوند کمال محض است و هیچ گونه نیازمندی و ضعف و غریزه ای در ذات پاک او راه ندارد پس خداوند پاک و منزه از هر گونه نقص و ظلم و کاستی می باشد.
۲ـ آیا خداوند هرگز دروغی نگفته است؟
دروغ از مصادیق رذائل اخلاقی و ظلم بر نفس می باشد و چنانکه ذکر شد و به اثبات رسید کمال محض و نامحدود با هرگونه ظلم و رذیله اخلاقی و از جمله دروغ مباینت و ضدیت دارد. بنابر این خداوند هیچ گونه نسبتی با دروغ ندارد.
به علاوه در قرآن آیات بسیاری بر تقدیس و تسبیح ذات خداوند دلالت دارد. این تسبیح و تقدیس به معنای دور بودن خداوند از همه پلیدیهاست. و تسبّح له السموات السبع و الارض و من فیهن و ان من شیء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم انه کان حلیما غفورا(۳) آسمان و زمین و هر آن چه در آن هاست خداوند را تسبیح می گویند و هیچ موجودی نیست مگر این که ذکرش تسبیح و ستایش حضرت اوست هر چند شما تسبیح آن ها را درک نمی کنید همانا خداوند بسیار بردبار و آمرزنده است.
۳ـ آیا خداوند دعای بندگان را استجابت می کند؟
خداوند متعال دارای صفاتی است که استجابت را برای بندگان میسّر می سازد. از آن جا که خداوند رحیم است و رحمانیت از اوصاف فعل اوست و به علاوه حکیم و لطیف است، رحمت خود را به اندازه ای که بندگان ظرفیت آن را داشته باشند، نازل می کند. به تعبیر دیگر فرایند نزول رحمت به قدر اتساع و وسعت دریافت رحمت است.
و در همین راستاست که در قرآن آمده است که انزل من السماء ماء فسالت اودیه بقدرها(۴) خداوند از آسمان بارانی فرو فرستاد و رودها به اندازه وسعت شان آن را دریافت می کنند ـ در این آیه مفسران صرفا بر معنای ظاهری واژه «ماء» اکتفاء نکرده اند بلکه آن را به حکمت خداوند و رحمت الهی و معارف حکیمانه و نیز رودها را به ظرف وجودی قلب آدمیان معنا کرده اند ـ پس استجابت بندگان از سر لطف و رحمت باری تعالی است.
منتها گاه حکمت خداوند اقتضای دیگری دارد. با یک مثال می توان منظور فوق را روشن تر نمود. به عنوان مثال فرزندی را در نظر بگیرید که از والدین عالم و حکیم خود چیزی را طلب می کند و والدین او گاه بیشتر از آن چه او می خواهد به وی می دهند و گاه کمتر و گاه امساک می کنند و از استجابت او خودداری می ورزند. روشن است که در این جا حالات مختلف رفتاری والدین در راستای آگاهی خود و ظرف و توانایی ها و مصالح فرزند می باشد.
۴ـ آیا خداوند می تواند در آن واحد صدای همه بندگان را بشنود؟
جواب این سوال نیازمند ادراکی از کیفیت علم خداوند است ـ مقدمتاً باید گفت که علم انسان به عالم واقع از دو طریق علم حصولی و علم حضوری صورت می پذیرد ـ علم حصولی علم انسان به عالم بیرون از وجود اوست که به واسطه حواس پنج گانه صورت می پذیرد و لازمه آن این است که وقتی که به قسمتی از چیزی آگاهی پیدا کرد به قسمت دیگر که از دسترس حواس بیرون است آگاهی ندارد. مثلاً وقتی که با حس بینایی خود به یک شاخه گل می نگرد آن قسمتی را که مقابل وی است می بیند و از دیدن پشت گل و ریشه های گل که در خاک هستند عاجز است. اما در علم حضوری انسان تحولاتی را که در درون او در جریان است به تمام و کمال ادراک می کند.
مثلاً انسان غم و شادی درون خود را با تمامی مقدار و کیفیت آن میشناسد و بدان علم و آگاهی دارد این نوع از ادراک از سنخ علم حضوری است. علم خداوند نیز به مخلوقات خود و آگاهی از احوالات آنان از طریق علم حضوری است که تمام هستی در محضر وی است و این گونه نیست که وقتی بخشی از عالم در محضر او بود بخش دیگر از او غایب باشد و بدان جاهل باشد، بلکه خداوند سمیع و بصیر که شنوایی و بصیرت او نه از نوع شنوایی و بینایی انسان است به همه چیز آگاهی دارد و با کمال بی نهایت خود می شنود و می بیند و عالم است. با ادراک علم حضوری باری تعالی قرب او به مخلوقات در آیه ۱۸۶ سوره بقره بهتر فهمیده می شود که فرمود: و اذا سالک عبادی عنّی فانّی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان و چون بندگان از دوری و نزدیکی من از تو پرسند بدانند که من به آن ها نزدیک خواهم بود و هر که مرا بخواند او را اجابت می کنم.
پاورقی:
۱٫ رک: علامه طباطبایی، المیزان، تفسیر آیه ۱۰۶ سوره یوسف .
۲٫ ر.ک: حقانی زنجانی، حسین، شرح بدایه الحکمه، ، دانشگاه الزهراء، ص ۲۹۱٫
۳٫ اسراء : ۴۴٫
۴٫ رعد : ۱۷٫
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات