معنی و مراد از « خلق» و «امر» در سوره اعراف چیست؟
معنی و مراد از « خلق» و «امر» در سوره اعراف، آیه ۵۴: أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ و تفاوت آن دو چیست؟
پاسخ:
خلق به حسب اصل لغت به معنای سنجش و اندازه گیری چیزی است برای اینکه چیز دیگری از آن بسازند، و در اصطلاح قرآن و دین در معنای ایجاد و ابداع بدون الگو استعمال می شود. امر گاهی به معنای شأن بوده و جمع آن( امور) است، و گاهی هم به معنای دستور دادن و وادار کردن مامور، به انجام کار مورد نظر می باشد، و بعید نیست که در اصل هم به همین معنا باشد، و سپس به صورت اسم مصدر استعمال می شود و به معنای نتیجه امر و آن نظمی است که در جمیع کارهای مامور و مظاهر حیات او است، و چون این معنا منطبق با همه شؤون حیاتی انسان است، لذا لفظ( امر) به معنای اسم مصدر در شأن انسان استعمال شد و آن چیزی که وجودش را اصلاح می کند، و نیز از این هم بیشتر وسعت یافته در شأن هر چیز، چه انسان و چه غیر انسان استعمال شد
بنابراین، امر هر چیزی همان شانی است که وجود آن را اصلاح و حرکات و سکنات و اعمال و ارادات گوناگونش را تنظیم می کند، پس اگر می گویند:” امر العبد الی مولاه” معنایش این است که مولای عبد حیات و معاش عبد را تدبیر می کند، و معنای( امر المال الی مالکه) این است که: اختیار مال به دست مالک است، و معنای ( امر الانسان الی ربه) این است که تدبیر مسیر زندگی انسان بدست پروردگار او است. در اینجا ممکن است کسی اشکال کند که اگر( امر) به معنای شان باشد به صیغه( امور)، جمع بسته می شود، هم چنان که (امر) به معنای دستور به صیغه ( اوامر ) جمع بسته می شود، این معنا با اینکه یکی از این دو معنا به دیگری برگردد منافات دارد.
جواب این اشکال این است که امثال این تفننها در لغت بسیار است، و اهل دقت و تتبع به اشباه و نظائر آن زیاد بر می خورند،پس امر واسطه ای است که هم به عبد ارتباط و اضافه دارد و هم به مولا. هم (امر العبد) گفته می شود، مانند: وَ أَمْرُهُ إِلَی اللَّهِ(۱) و هم امر مولی مانندأَتی أَمْرُ اللَّهِ(۲).خدای تعالی امری را که از اشیاء مالک است در آیه إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ(۳) تفسیر و بیان کرده، که امری را که او از ذات و صفات و آثار و فعل هر چیزی مالک است همان گفتن (کن) است که به هر چیزی بگوید موجود می شود، یعنی با گفتن کلمه (کن) حصه ای از وجود را بر آن چیز افاضه می کند، و آن چیز به آن حصه از وجود موجود می شود.
این وجود، نسبتی به خدای متعال دارد که به آن اعتبار امر خدا و کلمه الهی (کن) است و نسبتی هم به شیء موجود دارد که به آن اعتبار امر آن شیء است و به خداوند بر می گردد و خداوند در این آیه از آن به ( فیکون ) تعبیر فرموده است. خدای تعالی برای این دو نسبت یعنی نسبتی که امر از یک طرف به خدا و از طرفی دیگر به موجود مخلوق دارد صفات و احکام مختلفی را ذکر کرده، که توضیح آن خواهد آمد.
حاصل کلام این که امر همان ایجاد است چه به ذات چیزی تعلق بگیرد و چه به صفات و افعال و آثار آن، پس همان طوری که امر ذوات موجودات به دست خدا است همچنین امر نظام وجودش نیز به دست او است، چون او از ناحیه خود چیزی از صفات و افعال خود را مالک نیست.(۴) [فرق بین خلق و امر]فرقی که خلق با امر دارد این است که خلق ایجاد چیزی است که در خلقت آن تقدیر و تالیف به کار رفته باشد، حال چه به نحو ضم (و اضافه ) چیزی به چیز دیگر باشد، مانند ضم اجزاء نطفه به یکدیگر و یا ضم نطفه ماده به نطفه نر و سپس ضم مواد غذایی به آن و هزاران شرایط که در پیدایش و خلقت یک انسان و یا حیوان است، و چه به نحو دیگری که از قبیل ضم جزئی به جزء دیگری نباشد، مانند تقدیر ذات موجود بسیط و تعیین حد وجودی و آثار آن و روابطی که با سایر موجودات دارد.
و این معنا از آیات کریمه قرآن نیز به خوبی استفاده می شود، مانند آیه وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً(۵) و آیه الَّذِی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی(۶) و آیه اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ (۷) که خلقت خود را به همه چیز تعمیم داده. بخلاف امر که در معنای آن تقدیر جهات وجود و تنظیم آن نیست، به همین جهت است که امر تدریج بردار نیست، و لیکن خلقت قابل تدریج است، هم چنان که در باره خلقت فرموده: خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ(۸). و در باره امر فرموده: وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ(۹) و نیز به همین جهت است که در کلام مجیدش خلقت را به غیر خود نیز نسبت داده و فرموده: وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیها(۱۰) و نیز فرموده: فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ(۱۱)
و اما امر به این معنا را به غیر خود نسبت نداده، بلکه آن را مختص به خود دانسته و آن را بین خود و بین هر چیزی که می خواهد ایجاد کند از قبیل روح و امثال آن واسطه قرار داده، در آیات زیر دقت فرمایید: وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ(۱۲) و وَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ بِأَمْرِهِ(۱۳) و یُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ(۱۴) و وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ(۱۵) و آیات دیگری از این قبیل نیز هست که از آن بر می آید خدای تعالی امر خود را سبب و یا همراه ظهور این گونه امور می داند.
پس معلوم شد که گرچه برگشت خلق و امر به یک معنا است، ولی به حسب اعتبار مختلفند و به همین جهت صحیح است که هر کدام را متعلق به خصوص یک قسم از ایجاد بدانیم، حال چه این دو لفظ هر کدام به تنهایی ذکر شده باشند، و چه با هم، برای اینکه در جایی هم که مانند آیه مورد بحث با هم ذکر شده باشند، باز صحیح است بگوییم خلق به معنای ایجاد ذوات موجودات است، و امر به معنای تقدیر آثار و نظام جاری در آنها است، و خلق بعد از امر است، چون تا چیزی نخست تقدیر نشود، خلق نمی شود، هم چنان که هیچ مخلوقی بعد از خلقت تقدیر نمی شود. اینجا است که نکته عطف امر بر خلق در جمله أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ معلوم میشود که به وجهی مشعر بر مغایرت آن دو است.
و نیز معلوم می شود که اگر این دو جهت را در اول آیه از هم جدا کرده و نخست فرموده: خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ و سپس فرموده: ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ(۱۶) برای همین بوده که فرق بین خلق و امر را برساند، چون خلق به معنای ایجاد ذوات موجود است و امر به معنای تدبیر آنها و ایجاد نظام احسن در بین آنها است. در اینجا ممکن است کسی بگوید عطف امر بر خلق دلیل بر مغایرت آن دو نیست، چون اگر عطف دلیل بر مغایرت بود باید در جمله مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ(۱۷) دلالت کند بر اینکه جبرئیل از جنس ملائکه نیست، و حال آنکه چنین دلالتی ندارد؟
جواب این اشکال این است که ما نخواستیم بگوییم عطف دلیل بر مغایرت به تمام معنا است، بلکه خواستیم بگوییم که عطف دلیل بر این است که معطوف و معطوف علیه دو چیزند، زیرا پر واضح است که شیء واحد را به خودش عطف نمی کنند، و هیچ وقت نمی گویند: زید و زید به منزل من آمد، و من عمرو و عمرو را دیدم، پس در عطف باید مغایرتی در کار باشد و لو مغایرت اعتباری، و در آیه مورد نقض بین جبرئیل و سایر ملائکه چنین مغایرتی هست، زیرا او دارای مقام و منزلت و قدرتی است که سایر ملائکه فاقد آنند.(۱۸) در پایان این نکته را تذکر می دهیم که کسی که اهل علم و نظر و دقت باشد می داند که سخن قطعی و نهایی در مسائل علمی براحتی نمی توان ذکر کرد و ناشی از خامی فرد است.
پاورقی:
۱٫ سوره بقره آیه ۲۷۵ .
۲٫ سوره نحل آیه ۱ .
۳٫ سوره یس آیه ۸۲-۸۳ . فرمان او چنین است که هر گاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مىگوید: «موجود باش!»، آن نیز بىدرنگ موجود مىشود. پس منزّه است خداوندى که مالکیّت و حاکمیّت همه چیز در دست اوست و شما را به سوى او بازمىگردانند.
۴٫ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه: موسوی همدانی سید محمد باقر ، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ،۱۳۷۴ش. ج۸، ص: ۱۸۹٫
۵٫ و آفرید هر چیزى را و آن را به دقتى که فوق آن تصور ندارد اندازهگیرى کرد. سوره فرقان آیه ۲٫
۶٫ موسى گفت پروردگار ما آن کسى است که به هر چیز آفرینش مخصوص آن را داد و او را به استفاده از آن دادهها رهبرى نمود. سوره طه آیه ۵۰ .
۷٫ سوره زمر آیه ۶۲ .
۸٫ حدید: ۴٫ آسمانها و زمین را در شش روز [شش دوران] آفرید.
۹٫ فرمان ما جز یکى نیست آن هم مانند لمحه چشم. سوره قمر آیه ۵۰ .
۱۰٫ و آن دم که به اذن من از گل به شکل مرغ مجسمهاى ساختى و در آن دمیدى. سوره مائده آیه ۱۱۰ .
۱۱٫ پس بزرگ است خداى یگانه که بهترین آفریدگاران است. سوره مؤمنون آیه ۱۴٫
۱۲٫ آفتاب و ماه و ستارگان مسخر اویند. سوره نحل آیه ۱۲٫
۱۳٫ و تا کشتى به فرمان وى روان شود. سوره روم آیه ۴۶ .
۱۴٫ نازل مىکند فرشتگان حامل وحى را به امر و اراده خود. سوره نحل آیه ۲٫
۱۵٫ و آنان به امر او کار مىکنند. سوره انبیاء آیه ۲۷٫
۱۶٫ یونس: ۳٫ پروردگار شما، خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز [شش دوران] آفرید سپس بر تخت (قدرت) قرار گرفت، و به تدبیر کار (جهان) پرداخت
۱۷٫ بقره : ۹۸٫
۱۸٫ علامه طباطبایی، همان، ج۸، ص: ۱۹۱٫
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات