قیام زید به چه دلیل بود؟

0 47

 

آیا امام صادق – علیه السلام – به فرزند امام زین العابدین – علیه السلام – ، زید بن علی بن الحسین – علیه السلام – اجازه ی قیام داد؟ قیام زید به چه دلیل بود؟

پاسخ:

شخصیت زید:برادر امام باقر-علیه السلام- و از رجال خاندان نبوّت، دانشمند، زاهد، شجاع و دلیر بود، و عقیده داشت که باید با قیام مسلحانه، حکومت بنی امیه را واژگون ساخت.
مراحل چگونگی قیام و شهادت زیدبن علی و علّت آن:
۱- هشام بن عبدالملک زید را به دمشق احضار نمود تا او را تحقیر نموده باشد.
۲- هشام دستور داد زیر را به اجبار به عراق برود تا با تهمت و تحقیر زید، بهانه ای برای سرکوبی او پیدا کند. البته این نقشه منجر به شکست شد.
۳- طی این سفر، مردم کوفه با زید بن علی-علیه السلام- بیعت نمودند، طوری که آماده ی جنگ با امویان شدند. در این جنگ زیدبن علی-علیه السلام- به شهادت رسید و قیام زید بن علی-علیه السلام- سرکوب شد.
آیا این قیام با موافقت امام صادق-علیه السلام- صورت گرفت؟در مورد شخصیت زید بن علی-علیه السلام- و اعتقاد او بر امامت حضرت باقر-علیه السلام- و حضرت صادق-علیه السلام- روایات متضادی نقل شده است. بعضی روایات او را نکوهش کرده و بعضی دیگر او را مورد تمجید قرار داده اند.
اکثر علمای شیعه بر این معتقدند که دلیل بر انحراف عقیدتی و نکوهش او، وجود ندارد. دلائل فراوانی وجود دارد که این قیام با موافقت و اجازه ی امام صادق صورت گرفته است.
– چرا امام صادق(ع) به زید اجازه قیام داد:۱- قیام بر علیه ظلم برطبق اجازه ی صریح و دستور اسلام است مثل قیام حضرت سیدالشهدا-علیه السلام- در برابر یزید. آنچه نیاز به دلیل دارد عدم قیام در برابر ظالم است.
۲- بنابر شواهد تاریخی زید را مجبور به قیام نمودند زیرا دعوت مردم از وی برای قیام در برابر کفر تکلیف آور بود.
قیام بر علیه ظالم و ستمکارانی چون خلفای بنی امیه اجازه و دستور صریح اسلام است، همچنان که امام حسین-علیه السلام- به این امر مبادرت ورزیدند. اصولا اقدام به براندازی حکومت ظلم، وظیفه ی هر مسلمانی است مگر این که موانعی باشد که عدم قیام به مصلحت اسلام باشد مثل این که در زمان حضرت امام حسن-علیه السلام- و معاویه، شرایط زمان و مکان به گونه ای بود که حضرت امام حسن-علیه السلام- آن شرایط را در قیام مدخلیت داده و نهایتاً با شروطی ویژه اقدام به صلح نمودند.
شرایط صلح طوری بود که اگر عمل می شد حکومت از بنی امیه سلب می شد و جان و مال شیعیان حفظ می شد و اگر عمل نمی شد(که نشد) نقاب از چهره ظالمان اموی مانند معاویه برداشته می شد و مردم آنها را می شناختند دلایل فراوانی گواهی می دهند که قیام زید با اجازه و موافقت حضرت امام جعفر صادق-علیه السلام- بوده است از جمله ی این شواهد گفتار امام رضا-علیه السلام- است در پاسخ به مأمون، که فرمود: «پدرم موسی بن جعفر، نقل کرد که از پدرش جعفر بن محمد شنیده بود که می گفت:… زید برای قیامش با من مشورت کرد، من به او گفتم: عموجان اگر دوست داری همان شخص به دار آویخته در کناسه (کوفه) باشی، راه تو همین است. موقعی که زید از حضور امام صادق-علیه السلام- بیرون رفت، امام فرمود: «وای به حال کسی که ندای او را بشنود و به یاری او نشتابد.»(۱) این روایت شاهد خوبی است برای این که قیام زید با اجازه ی امام صادق-علیه السلام- بوده است، امّا چون مسأله خروج زید می بایست با رعایت اصول احتیاط و حساب شده باشد, و ممکن بود مداخله ی امام و موافقت حضرت با قیام زید به گوش دشمن برسد، نه امام و نه خود زید و نه اصحاب نزدیک آن حضرت به هیچ وجه مایل نبودند کسی از آن اطلاع یابد. زیرا اگر امویان از این جریان آگاه می شدند نه تنها موفقیت سیاسی نظامی کسب نمی کردند بلکه ناکامی در نهضت علمی و فرهنگی را نیز به دنبال داشت، لذا خود ائمّه به جهت مصالحی اهتمام به قیام نمی کردند. البته امام صادق-علیه السلام- به زید گوشزد کرده بودند که موفق نخواهی شد ولی زید آزادگی و شهادت را در مقابل سکوت، پذیرفت. و علت قیام نکردن امام (بصورت سلحانه) همین است. زیرا شکست می خورد و هم از نهضت فرهنگی و علمی باز می ماند.
درباره این که آیا زید مدّعی امامت بوده است یا امامت حضرت امام باقر-علیه السلام- و امام صادق-علیه السلام- را قبول داشته، روایات متضادّی از ائمه-علیهم السلام-نقل شده است، بعضی از آنها او را نکوهش بعضی دیگر مورد تمجید قرار داده اند. اکثر دانشمندان و محققان ما در علم رجال و حدیث، اعمّ از قدما و معاصرین روایات حاکی از نکوهش او را از نظر سند مردود و مخدوش دانسته و به آن اعتماد نکرده اند. به عنوان مثال مرحوم آیه اللّه العظمی خوئی(ره) پس از نقد و بررسی، آن ها را از لحاظ سند مردود می دانند و می نویسند: «حاصل آنچه گفتیم این است که زید فردی بزرگوار و مورد ستایش بوده است و هیچ مدرکی که دلالت بر انحراف عقیدتی و نکوهش او دلالت کند، وجود ندارد»(۲) مرحوم علامه مجلسی نیز پس از نقل روایات مربوط به زید، می نویسد: اخبار، در حالات زید مختلف و متعارض است, لکن اخبار حاکی از جلالت و مدح وی و این که او ادّعای نادرستی نداشت، بیشتر است. و اکثر علمای شیعه به علوّ شأن زید نظر داده اند و بنابراین مناسب است که نسبت به او حسن ظن داشته باشیم و از نکوهش زید خودداری کنیم.»(۳)
امام صادق-علیه السلام- در گفتگو با یکی از یاران زید که در رکاب او شش تن از سپاه امویان را کشته بود، فرمود: «خداوند مرا در این خون ها شریک گرداند، به خدا سوگند عمویم زید روش حضرت علی-علیه السلام- و یارانش را در پیش گرفتند.»(۴) زید از معتقدین به امامت امام حضرت صادق-علیه السلام- بوده است. چنان که از او نقل شده است که می گفت: «جعفر امام ما در حلال و حرام است.»(۵) و نیز زید می گفت: «در هر زمانی یک نفر از ما اهل بیت حجّت خداست، و حجت زمان,ِ ما برادر زاده ام جعفر بن محمد است، هر کس از او پیروی کند، گمراه نمی شود و هر کس با او مخالفت ورزد، هدایت نمی یابد.»(۶) امام صادق-علیه السلام- می فرمود: «خدا عمویم زید را رحمت کند، هرگاه پیروز می شد، به وعده خود(تحویل حکومت به امام) وفا می کرد. عمویم زید، مردم را به رهبری شخصِ برگزیده ی آل محمد (صلی الله علیه وآله) دعوت می کرد، و آن شخص منم».(۷) در روایتی دیگر از امام صادق-علیه السلام- نقل شده: «خدا رحمت کند زید را، مرد مؤمن و عارف و عالم و راستگویی بود، اگر پیروز می شد، به عهد خود وفا می کرد و اگر قدرت را به دست می آورد، می دانست آن را به چه کسی واگذارد.»(۸)
خبر شهادت زید و یارانش امام صادق-علیه السلام- و اهل مدینه را متأثر کرد. یکی از دوستان امام صادق-علیه السلام- به نام «حمزه بن حمران» می گوید: «روزی به محضر امام صادق-علیه السلام- شرفیاب شدم، حضرت از من پرسید: ای حمزه از کجا می آیی؟ عرض کردم از کوفه امام تا نام کوفه. را شنید به شدت گریه کرد، به طوری که صورت مبارکش از اشک چشمش خیس شد. وقتی این حالت را دیدم با تعجّب پرسیدم: پسر پیغمبر! چه مطلبی شما را چنین به گریه انداخت؟ امام فرمود: به یاد عمویم زید و آنچه بر سر او آوردند افتادم، پرسیدم: چه چیزی از او به یاد شما آمد؟ امام فرمود: قتل و شهادت او. آنگاه امام چگونگی شهادت او را برای حمزه شرح داد…»(۹) زمانی که زید بن علی-علیه السلام- کشته شد، امام صادق-علیه السلام- بی اندازه غمگین شد، و از مال خویش هزار دینار میان خانواده های پیروان زید که با او کشته شده بودند، پخش کرد. این جریان را ابوخالد واسطی روایت کرده که گفت: «امام صادق-علیه السلام- هزار دینار به من داد و دستور داد آن را میان خاندان کسانی که با زید کشته شدند پخش کنم، و از آن پول چهار دینار به خانواده ی عبداللّه بن زبیر، برادر فضیل رسان رسید.»(۱۰)
با تمام این توثیفاتی که درباره ی جناب زیدبن علی-علیه السلام- نقل شد، آنچه از منابع به دست می آید، این است که، ایشان را مجبور به قیام کردند. به طوری که هشام بن عبدالملک با این که می دانست، زید برادر امام باقر-علیه السلام- و عموی امام صادق-علیه السلام- و از بزرگان و رجال با فضیلت و عالیقدر خاندان نبوّت است، وی را به شام احضار کرد. زیرا از روحیه ی انقلابی و عقیده ی زید مبنی بر قیام مسلّحانه علیه حکومت فاسد اموی، اطلاع داشت و در صدد بود با از میان برداشتن او خود را از خطر وجود او نجات دهد. زید هنگام ورود به دمشق ابتدا به قصر هشام رفت، هشام ابتدا او را به سردی پذیرفت و برای این که به خیال خود موقعیّت او را در افکار عمومی پایین بیاورد، او را تحقیر کرده و جای نشستن به او نشان نداد، آن گاه گفت: یوسف بن عمرو ثقفی (استاندار عراق) به من گزارش داده است که خالدبن قسری(۱۱) ششصد هزار درهم پول به تو داده است، اینک باید آن پول را تحویل دهی. زید در پاسخ گفت: خالد چیزی نزد من ندارد. هشام گفت: پس باید پیش یوسف بن عمرو بروی تا او ترا با خالد روبه رو کند: زید گفت: مرا نزد فرد پَستی از قبیله ی ثقیف نفرست که به من اهانت کند. هشام گفت چاره ای نیست باید بروی و سپس گفت: شنیده ام خود را شایسته خلافت می دانی، در حالی که کنیززاده ای بیش نیستی! زید در پاسخ گفت: آیا خیال می کنی موقعیت مادرم از ارزش من می کاهد؟ مگر فراموش کردی که «اسحاق» از زن آزاد به دنیا آمده بود، ولی مادر «اسماعیل» کنیزی بیش نبود, با این حال خداوند پیامبران بعدی را از نسل اسماعیل قرار داد و پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) هم از نسل او است. آن گاه زید هشام را به تقوا و پرهیزکاری دعوت کرد و او را نصیحت نمود. هشام گفت: آیا فردی مثل تو مرا به تقوا دعوت می کند؟ زید گفت: آری، امر به معروف و نهی از منکر، دو دستور بزرگ اسلام است و انجام آن بر همه واجب، و رتبه و مقام نمی شناسد.
سفر اجباری زید به عراق:هشام پس از گفتگوهای تند, زید را روانه عراق نمود و طی نامه ای به «یوسف بن عمرو» نوشت: «وقتی زید پیش تو آمد، او را با خالد مواجه کن و اجاز نده وی حتی یک ساعت در کوفه بماند، زیرا او مردی شیرین زبان، خوش بیان و سخنور است و اگر آن جا بماند اهل کوفه به سرعت به او می گروند.» یوسف هم چنین کرد و خالد پس از مواجهه ی با زید گفت: به خدا سوگند نزد او هیچ ندارم و مقصودتان از آوردن او به اینجا جز آزار و اذیت او نیست! زید پس از عدم اثبات اتهام، از یوسف خواست ۳ روز در کوفه بماند. او در پاسخ گفت: یک ساعت هم ممکن نیست!(۱۲) به دنبال این جریان، زید همراه عده ای از مأموران یوسف، کوفه را به سوی مدینه ترک گفت. چون مقداری از کوفه فاصله گرفتند، مأموران بازگشتند و زید را تنها گذاردند.
ج: در کوفه چه گذشت:
ورود زید به عراق جنب و جوش عجیبی به وجود آورد و جریان او با هشام همه جا پیچید. اهل کوفه که از نزدیک مراقب اوضاع بودند، به محض آن که آگاه شدند زید روانه مدینه شده است، خود را به او رساندند و اظهار پشیمانی نموده، گفتند: در کوفه اقامت کن و از مردم بیعت بگیر، یقین بدان که صدهزارنفر با تو بیعت خواهند کرد، در حالی که از بنی امیّه فقط تعداد معدودی در کوفه هستند که در نخستین حمله تار و مار خواهند شد. زید که سابقه ی بیوفایی و پیمان شکنی مردم عراق را در زمان امیرمؤمنان علی(علیه السلام)، امام مجتبی-علیه السلام- و امام حسین-علیه السلام- فراموش نکرده بود، چندان به وعده های آنان دلگرم نبود، ولی در اثر اصرار فوق العاده ی آنان از رفتن به مدینه صرف نظر کرد و به کوفه بازگشت و مردم گروه گروه با وی بیعت نمودند به طوری که فقط بیست و پنج هزار نفر از کوفیان آماده ی جنگ با بنی امیه شدند.
به دستور هشام، یوسف بن عمرو مأمور شد تا این تجمع ضد اموی را سرکوب سازد. جنگ درگرفت و تا شب به طول انجامید و در میان جنگ تیری به پیشانی زید اصابت کرد, زید دیگر قادر به ادامه ی مبارزه نبود عدّه ای از یارانش کشته و عدّه ای هم متفرّق شده بودند، بنابراین دستور عقب نشینی صادر کرد. شب، طبیب جرّاحی آوردند تا پیکان تیر را از پیشانی زید بیرون آورد ولی به مقصود نرسید و زید به شهادت رسید. یاران زید تصیم گرفتند جسد وی را در کنار نهر آبی که در آن حدود بود دفن کنند تا مأموران هشام آنرا پیدا نکنند. مع الأسف جسد وی را یافتند، بیرون آورده و سر از تنش جدا کرده و بدنش را در (کناسه) کوفه به دار آویختند و تا چهار سال بالای دار بود پس از چهار سال جسد را پایین آورده و آتش زدند و خاکسترش را به باد دادند.(۱۳)

پاورقی:

۱. شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا(علیه السلام)، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۴ هـ ق، ج ۱، چاپ اول، ص ۲۲۵، باب ۲۵، و رضوی اردکانی، سیدابوفاضل، شخصیت و قیام زیدبن علی(علیه السلام)، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱ هـ ش، ص ۱۷۳.
۲. معجم رجال الحدیث، قم، مدینه العلم، ج ۷، ص ۳۴۵-۳۵۶.
۳. بحارالانوار، ج ۴۶ و ص ۲۰۵ و ر. ک به رضوی اردکانی، همان، ص ۵۱۴-۵۲۷ (البته باید توجه داشت تجلیل از زید توسط علمای شیعه به معنای تأیید فرقه زیدیه نیست.)
۴. تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین، چاپ دوم، ج ۴، ص ۵۷۰.
۵. طوسی، اختیار معرفه الرجال (معروف به رجال کشی)، تحقیق، حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ هـ ش، ص ۳۶۱.
۶. صدوق، الأمالی، قم، المطبعه الحکته، ۱۳۷۳ هـ ق، مجلس ۸۱، ح ۶، تستری، همان، ج ۴، ص ۵۷۴.
۷. تستری، همان، ص ۵۶۶.
۸. طوسی، همان، ص ۲۸۵، کلینی نیز این مثل این حدیث را با سند دیگر از روضه کافی نقل کرده، ص ۲۶۴، ح ۳۸۱، الروضه من الکافی، کلینی، تصحیح و تعلیق: اکبر غفاری، چاپ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۲ هـ ش.
۹. صدوق، همان کتاب، ص ۲۳۶، مجلس ۶۲، حدیث ۳. مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۷۲، رضوی اردکانی، همان منبع، ص ۳۲۱.
۱۰. مفید، الارشاد فی معرفه حجج اللّه علی العباد، ترجمه و شرح از سیدهاشم رسولی محلاتی، انتشارات علمیه اسلامیه، ص ۱۷۰، از جزء دوم.
۱۱. استاندار سابق عراق بود که از وی پیش هشام بدگوئی کردند تا هشام او را عوض کرد و به زندان انداخت و به جای او یوسف بن عمرو را منصوب کرد.
۱۲. ابن واضح، تاریخ یعقوبی، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۴ هـ ق، ج ۳، ص ۶۷-۶۸.
۱۳. پیشوائی، مهدی، سیره پیشوایان، مؤسسه نشر امام صادق، ص ۴۰۵-۴۰۷.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.