قیامهای معاصر امام (ع) کاظم توسط علویان برعلیه خلافت بنی عباس را بنویسید؟ (قیامهای مهم)

0 24

دورانی که امام کاظم -علیه السلام- در آن زندگی می کرد، مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگری حکّام عباسی بود. آنها تا چندی پس از آن که زمام حکومت را به نام علویان در دست گرفتند، با مردم و به خصوص با علویان برخورد نسبتاً ملایمی داشتند، اما به محض این که در حکومت استقرار یافته و پایه های سلطه خود را مستحکم کردند و از طرف دیگر با بروز قیامهای زیادی که به طرف داری از علویان پدید آمد و آنها را سخت نگران کرده، بنا را بر ستمگری گذاشته و مخالفان خود را زیر شدید ترین فشارها قرار دادند.

آنها حتّی نزدیکترین دوستان خود همچون، عبدالله بن علی را به خاطر تلاشهای پنهانیش، برای به دست آوردن جانشینی سفّاح کشتند. به همین ترتیب ابومسلم خراسانی را نیز ازبین بردند. منصور، شمار فراوانی از علویان را به شهادت رساند. شمار بیشتری از آنان هم در زندانهای او در گذشتند.این اعمال فشار از زمان امام صادق -علیه السلام- آغاز شد و تا زمان امام رضا -علیه السلام- که دوره خلافت مأمون بود با شدّت هر چه تمام تر ادامه یافت. مردم در زمان مأمون اندکی احساس امنیت سیاسی کردند، ولی دیری نپایید که دستگاه خلافت بد رفتاری و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت.
فشار سیاسی عباسیان در دوره ای آغاز شد که پیش از آن امام باقر و امام صادق -علیهما السلام- با تربیت شاگردان فراوان بنیه علمی و حدیثی شیعه را تقویت کرده بودندو جنبش عظیم در میان شیعه پدید آورده بودند، امام کاظم -علیه السلام- پس از این دوره در مرکز این فشارها قرار گرفت در عین حال رسالت ایشان آن بود تا در این حرکت علمی توازن و تعادل فکری را میان شیعیان برقرار کنند. طبعا عباسیان نمی توانستند تشکلی به نام شیعه را با رهبری امام بپذیرند. این مهمترین عاملی بود که آنها را وادار کرد تا امام را تحت فشار بگذارند . امام -کاظم علیه السلام- پس از شهادت پدرش در سال ۱۴۸ امامت را عهده دار شد، منصور عباسی در سال ۱۵۸ در مکه مرد. جانشین وی تا سال ۱۶۹ه‍ ق فرزندش مهدی عباسی بود. پس از آن یک سال هادی عباسی خلافت کرد. و آنگاه هارون به خلافت رسید. امام در سال ۱۸۳ به شهادت رسید و در تمام این سالها رهبری شیعیان امامی را عهده دار بود.
در عصر امام کاظم علیه السلام قیامهای زیادی از طرف علویان و سایر گروهها بر علیه خلافت عباسی صورت گرفت که عمده ترین و مهم ترین آنها عبارتند از:
۱- قیام فخ: قیام فخ (۱۶۹هـ.) نهمین نهضتی که سادات علوی برای مطالبه خلافت نمودند، قیام اصحاب فخّ بود که به رهبری حضرت حسین بن علی بن زیدبن الحسین بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابیطالب -علیهم السلام- بر ضد بنی عباس واقع شد. فضائل زیادی درباره اصحاب فخّ رسیده است از جمله آنکه حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله بر صحرای فخّ گذشت و در آنجا دو رکعت نماز خوانده و فرموده یکی از اولاد من باتفاق جمعی از صلحاء در این سرزمین شهید خواهد شد و برای هر شهیدی اجر و ثواب دو شهید در اسلام مقرر شده است وتفصیل این واقعه چنان است که بعد از قتل ابراهیم، همیشه خلفاء بنی عباس نسبت به علویان شدت داشتند و حکام مدینه را از دشمنان مسلم اهل بیت طهارت انتخاب می نمودند تا بر آنان اعمال فشار نمایند – سادات علوی هم باقتضاء نژاد و همت عالی خود هیچ وقت نه از خلفاء و نه از حکام آنان امور ذلت آوری را تحمل نمی کردند. در این تاریخ کسی که از سادات عظام برای معارضه با ظلم و جورقیام نمود، حضرت حسین بن علی بن زید است که در جلالت و شهامت شهره ی عصر و از بزرگترین عبّاد و زهاد عصر بشمار می رفت.
وی در سال ۱۶۹ ه‍ ق به علت سخت گیریهای بی جائی که از طرف حکام فاسق و فاجر عباسی نسبت به علویان به عمل می آمد به ستوده آمده و جان شیرین خود را برای حفظ شرافت خانوادگی واصل متین عدالت فداکرد….(۱)
۲- قیام یحیی بن عبداله (۱۷۶هـ)، دهمین نهضت سادات هاشمی: فاجعه یحیی بن عبدالله بن الحسن المثنی بن حسن بن علی بن ابیطالب علیهم السلام در دوره منحوس هارون الرشید عباسی بوده است یحیی هنگام شهادت برادران وزندانی شدن پدر و اکثر مردان خانواده خود طفل صغیری بود که بلوغ او مصادف با دوره مهدی و هادی عباسی بوده و تعرض باو نرسانیدند، ولی در دوره هارون الرشید بوسیله فضل بن ربیع جلب شده و محبوس گردید. وی سیدی جلیل و عابد و زاهدی یگانه عصر خود بود و یکی از اوصیاء حضرت امام جعفربن محمد الصادق علیه السلام بوده است. یحیی همان کسی است که رئیس شرطه مدینه را در موقع خروج سادات فخّ بقتل رسانید- یحیی با جمعی از دوستان خود بعد از واقعه فخّ فرار کرده و شهر به شهر به طور مخفی گردش کرده و برای خود تبلیغ می نمود تا اینکه در دیلم محلّ مناسبی یافته و در آنجا مستقر گردید و مردم آن سامان نامبرده را به امارت برگزیده و تحت تعلیمات او اموردینی و مذهبی خود را هم انجام می دادند وعمّال خلیفه عباسی هم بسهولت باو دست رسی نداشتند….(۲)
۳- قیام ادریس بن عبدالله: یازدهمین کسیکه برخلیفه عباسی خروج کرد ادریس بن عبدالله بن حسن المثنی بن حسن بن علی بن ابیطالب علیهم السلام بود که بعد از واقعه فخّ به اتفاق غلام خود که راشد نام داشت وارد قافله حاجیان مصر شده و به آنجا رفتند و برحسب اتفاق بر یکی از دوستان بنی عباس وارد شدند و آن شخص بقرینه دانست که آنان از اهل حجاز و خائف هستند و پس از دانستن خبر و شناختن ادریس بن عبدالله آنان را احترام کرده و بطور مخفی به افریقا اعزام داشت .
ادریس به شهر فاس درآمد و مردم را به تبعیت از خود دعوت کرد و امرش رونق گرفته و بلاد مجاور را یکی بعد از دیگری تحت فرمان و اطاعت خود درآورده و عمال خلیفه عباسی را از آن سامان مخذول و منکوب بخارج راند.(۳)

پاورقی:

۱. – طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۰۸ ج ۴ ص ۵۹۶. و ابن اثیر، الکامل، بیروت، دار صادر، ۱۴۰۲، ج۶، ص۹۰ و تشیّد، علی اکبر، قیام سادات علوی برای خلافت، تهران، دارالکتب السلامیّه، ص ۵۵
۲. – طبری «پیشین»‌، ج ۴ ص ۶۲۸ و ابن اثیر، پیشن، ج ۶ ص ۱۲۵ و تشیّد، علی اکبر، پیشین، ص ۶۴ .
۳. – اصفهانی، ابوالفرج، مفاتل الطالبین، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ص ۴۸۸ و تشیّد، علی اکبر، پیشین، ص ۶۷.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.