تقدس حجر الاسود نزد خلفاء ثلاثه بالاخص عمر بن خطاب چقدر بوده است؟
ارزش و مقام حجر الاسود بر هیچ مسلمانی پوشیده نیست و روایات بسیاری که از نبی گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه هدی ـ علیهم السّلام ـ درباره آن وارد شده نشان دهنده جایگاه آن در اسلام است.
در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است:«طوفوا بالبیت و استلموا الرکن فانه یمین الله فی ارضه یصافح بها خلقه» خانه کعبه را طواف کنید و رکن (حجر الاسود) را استلام و مسح کنید همانا حجر الاسود عهد خدا در زمین است که بوسیله آن با بندگانش مصافحه نموده و دست می دهد.(۱)
به نظر می رسد صحابه رسول گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بنا به تبعیت از آن حضرت چه قلباً و چه ظاهرا نسبت به حجر الاسود احترام خاصی قائل بودند. در رابطه با عقیده عمر بن خطاب خلیفه دوم نسبت به این سنگ مقدس در منابع مختلف مطالبی ذکر شده است.
شیخ صدوق در کتاب «علل الشرایع» در باب «علت استلام حجر الاسود» روایتی را از امام صادق ـ علیه السّلام ـ آورده است که آن حضرت فرموده است: روزی عمر بن خطاب از مقابل حجر الاسود گذشت و خطاب به آن گفت: ای حجر الاسود به خدا قسم من می دانم که تو سنگی بیش نیستی و از تو نه ضرری به کسی می رسد و نه منفعتی. اگر خود ندیده بودم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله تو را میبوسید نمیبوسیدم. آنگاه «حجر» را بوسید. در این میان چون علی ـ علیه السّلام ـ این مطلب را از عمر شنید، فرمود: ای فرزند خطاب چگونه این سخن را می گوئی بخدا قسم در روز قیامت خداوند متعال حجر الاسود را برانگیزد در حالی که زبان و دو لب دارد و شهادت می دهد نسبت به کسی که وفاء به عهد نموده و در موسم حج او را استلام کرده است چرا که حجر الاسود عهد خدا در زمین است و به وسیله آن مردم با خدا بیعت می کنند.(۲) همین مطلب را شیخ منصور علی ناصف از علماء الازهر مصر در کتاب «التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ» آورده است.(۳)
بیهقی در باب «استلام فی الازدحام» در رابطه با نحوه استلام عمر در مواقع حج که جمعیت بسیاری شرکت می کردند آورده است: چون عمر قوی هیکل بود و در مواقع استلام در کنار رکن ایستاده و اسباب مزاحمت افراد ضعیف می شد، حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: ای عمر در کنار رکن مزاحم مردم مباش همانا تو با این کارت ضعفاء را اذیت می کنی. هر وقت دیدی که رکن خالی است برای استلام آن اقدام کن در غیر این صورت رو به حجر الاسود نموده و تکبیر بگو و بگذر.(۴) همین مطلب را عبدالرحمن احمد البکری در «من حیاه الخلیفه عمر بن خطاب» ذکر کرده است.(۵)
پاورقی:
۱. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، داراحیاء التراث العربی، موسسه الوفاء بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ هـ .ق، ج ۹۶، ص ۲۲۰.
۲. صدوق، علل الشرایع، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۸ه، ج ۲، ص ۱۳۱ – ۱۳۲.
۳. ناصف ، منصور علی، التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ، استانبول، دار تمل للنشر و التوزیع، ج۲، ص۱۲۹.
۴. بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، السنن الکبری، بیروت، درالمعرفه، ج ۵، ص ۸۰.
۵. البکری، عبدالرحمن احمد، من حیاه الخلیفه عمر بن الخطاب، بیروت، الدرث و للطباعه، و النشر، ص۸۶.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات