آیا سه خلیفه اول مسلمان بوده اند؟ اگر بودند چرا به سخنان پیامبر گوش ندادند؟

0 30

در سؤال فوق، احتمالاً منظور از «گوش ندادن به سخنان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ» تخلف آنان در مورد جانشینی حضرت علی ـ علیه السلام ـ می باشد. از این رو به نکاتی در این خصوص اشاره می شود.

اولاً داشتن عنوان و اسم مسلمانی دال بر مسلمان واقعی و مؤمن بودن فرد نیست. ثانیاً هر کس که عنوان مسلمانی را دارد دیگر نمی توان گفت که از او هیچ خطائی سر نمی زند و البته تأثیر خطا، خود دارای مراتبی است که بیان خواهد شد. ثالثاً: در صدر اسلام غیر از خلفای سه گانه، مسلمانان در موارد متعددی به سخنان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ گوش نداده اند. اما درباره این که چه انگیزه یا انگیزه هایی سبب شد که سخنان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ توسط خلفای سه گانه مورد بی توجهی قرار گیرد شاید بتوان گفت: قدرت طلبی، دنیاطلبی و حرص و حسد و سیاست منفی (غلط) و انگیزه های دیگری از این سنخ موجب این امر شد.
گفتنی است بسیاری از افراد فقط عنوان مسلمانی را دارند. اما آیا این عنوان واقعیتی هم دارد یا خیر؟ معلوم نیست. در قرآن کریم آمده است: قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ(۱) اعراب گفتند: ما ایمان آوردیم، ای پیامبر به آنها بگو: شما ایمان نیاوردید، بلکه بگوئید ما اسلام آوردیم، و هنوز ایمان در قلب های شما وارد نشده است. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در مورد افراد غافل می فرمایند: «هر یک از شما دین را تنها بر سر زبان می رانید.»(۲) و یا در جایی دیگر حضرت در نکوهش کوفیان می فرماید: از اسلام تنها نام آن و از ایمان جز نشانی را نمی شناسید»(۳) از سویی در جای دیگر حضرت اسلام را چیزی جز تسلیم در برابر دستورات آن نمی داند.(۴)
مطلب بعد این ست که هر انسانی ممکن است در طول زندگی اش مرتکب اشتباهات و گناهان و انحرافات زیادی شود. در برخی از موارد بر آن خطا و گناه اثری جزئی مترتب است و تأثیرش در جامعه کم می باشد، اما گاهی اوقات تخلف از فرامین الهی و دستورات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ تأثیر فوق العاده ای دارد و روند آن هم طولانی و در بلند مدت. برای همین است که کنار گذاشته شدن علی ـ علیه السلام ـ بعد از رحلت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ یک رجعت سیاسی دانسته شده و نخستین قدم در طریق جاهلیت و سرفصل جنبش ارتجاعی بعد از پیامبر معرفی شده است.(۵)
همچنین از جمله بی توجهی های مسلمانان به دستورات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ می توان به مسئله اعزام سپاه اسامه(۶) اشاره کرد. ریاست این جوان بر لشکر مسلمین که گروهی از صحابه اولیه در آن بودند، بر آنان بسیار سخت و گران آمد و زبان به طعن و اعتراض گشودند و سخنانی گفتند که حاکی از فقدان روح تسلیم در آنان نسبت به فرامین الهی بود. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ که از تأخیر سپاه اسامه مطلع شد با اینکه در بستر بیماری بود به مسجد آمد و سخنانی را ایراد فرمود و شدت ناراحتی خویش را بیان داشت، چنانچه فرمود: «شنیده ام که کسانی درباره سالاری اسامه سخن دارند، همان گونه که درباره سالاری پدرش نیز سخن می گفتند. پدرش سالاری شایسته بود. خود او نیز سالاری شایسته است. سپاه اسامه را تجهیز کنید.»(۷)
با این که پیامبر با صراحت دستور اعزام سپاه اسامه را بار دیگر اعلام کردند، اما باز هم این کار صورت نگرفت. طبری می نویسد: «… کار سر نگرفت و مردم به هم می نگریستند تا خدای عزوجل پیغمبر را به جوار خویش برد.(۸) ابن اثیر نیز می نویسد: «… مردم در حرکت با لشکر اسامه اکراه داشته و از آن ابا نموند.»(۹) این فقط یک مورد از تخلفات مسلمانان بود از دستورات رسول گرامی اسلام بود. موارد متعدد دیگری هم مانند تخلف از دستور پیامبر در صلح حدیبیه(۱۰) و یا ممانعت از آوردن کاغذ و دوات برای پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ قبل از رحلت بوده است که دیگر مجال پرداختن به آنها وجود ندارد.(۱۱)
اما انگیزه خلفا از نافرمانی در برابر دستورات پیامبر چه بود؟
۱) قدرت طلبی: قدرت طلبی و رسیدن به مقام دنیوی انگیزه بسیار قوی ای بود که موجب شد خلفا برخلاف دستورات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ عمل کنند. چرا عمر بن خطاب در روز پنج شنبه آخر عمر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ اجازه نداد که قلم و کاغذی برای رسول خدا بیاورند. عمر می گوید: «رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ تصمیم داشت به هنگام بیماریش تصریح به نام علی بکند ولی من نگذاشتم.» (۱۲) عمر با این که حضرت را بر خویش برتر می دید و به نصب علی ـ علیه السلام ـ به امامت آگاه بود، اما به خاطر در دست داشتن خلافت و قدرت، این رهبری را به حضرت واگذار نکرد. عمر بارها در حل مسائل قضائی و عبادی و نظامی و… عاجز می شد به حضرت مراجعه می کرد به همین جهت بارها جمله «لولا علی لهلک عمر»(۱۳) را تکرار کرده است.
۲) حسادت: حضرت علی ـ علیه السلام ـ در جواب یکی از یارانش که پرسید: «چگونه خویشاوندان شما این مقام را از شما گرفتند با این که از همه سزاوارتر بودید حضرت فرمود: … این امتیازی بود که حسد عده ای را برانگیخت و سخت به آن حرص ورزیدند.»(۱۴) و یا حضرت در خطبه ای دیگر می فرماید: «… بنا و ساختمان خلافت را از محل و پایه های اصلی اش منتقل ساخته، و در غیر موضع خود که معدن تمام خطاها و گذرگاههای گمراهی بود قرار دادند، در میان کسانی که در کینه و حسادت فرو رفته بودند.»(۱۵) قابل ذکر است که این حسادت را عمر بارها در زندگی اش آشکار کرده چنان چه در گفتگویش با ابن عباس می گوید: «… قریش مایل نیستند که اجازه دهند نبوت و خلافت در خاندان شما جمع شود برای این که بدین وسیله احساس غرور و شادمانی خواهید کرد.»(۱۶)
از اینرو حضرت زهرا ـ سلام الله علیهاـ در خطبه ای می فرماید: «چه عیبی از ابوالحسن ـ علیه السلام ـ می توانستند بگیرند؟ چرا از او ناراحت بودند؟ به خدا قسم به خاطر شمشیرش، از سرسختی اش در کارهایش، از شدتش در صحنه های نبرد، از دقت و سخت گیری در مورد فرمان های خداوند…»(۱۷)
بنابراین به طور خلاصه می توان گفت که دنیاطلبی و حرص و کسب مقامات دنیوی و حسادت و سیاست باطل(۱۸) که همه چیز را وارونه می ساخت از انگیزه های اصلی بودند که این خلفا را وادار می کرد که سخنان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ را نادیده بگیرند.

پاورقی:

۱. قران کریم سوره حجرات،آیه ۱۴
۲. نهج البلاغه، ترجمه مرحوم محمد دشتی، قم، انتشارات ال علی، چاپ دهم، ۱۳۸۱، خطبه ۱۱۳، ۲۱۹.
۳. همان، خطبه ۱۹۲، ص ۳۹۷.
۴. «الأسلام هو التسلیم»
۵. فارسی، جلال الدین، انقلاب تکاملی اسلام، تهران، آسیا، ص ۴۷.
۶. اسامه بن زید بن حارثه جوانی مستعد و باکفایت بود. در حالی که بیست سال بیشتر نداشت رسول خدا(ص) او را به عنوان فرمانده سپاه مسلمانان انتخاب کرد.
۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۶۲، ج۴، ص۱۳۱۳.
۸. همان، ج۴، ص۱۳۱۳.
۹. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه عباس خلیلی، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ج۱، ص ۳۹۶.
۱۰. محمد بن جریر طبری، همان، ج ۳، ص ۱۱۲۵.
۱۱. مفید، الارشاد، بیروت، مؤسسه آل البیت، دوم، ۱۴۱۶، ج۱، ص ۱۸۴.
۱۲. موسوی، سید شرف الدین، رهبری امام علی(ع) در قرآن و سنت، ترجمه محمدجعفر امامی، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ۱، ۱۳۷۰، ص ۴۹۷، به نقل از نهج البلاغه، خطبه ۱۵۷.
۱۳. یعنی «اگر علی نبود – عمر هلاک شده بود».
۱۴. موسوی، سید شرف الدین، پیشین، ص ۴۹۰، به نقل از نهج البلاغه.
۱۵. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۸.
۱۶. طبری، پیشین، ج۱، ص ۲۷۶۹.
۱۷. موسوی، سید شرف الدین، پیشین، ص ۴۹۲، به نقل از جوهری در کتاب السقیفه و ابوطاهر در بلاغات النساء.
۱۸. تیجانی در این رابطه می گوید: «آنها فقط به دنبال سیاست بودند همان سیاستی که حقایق را وارونه می سازد و آیات قرآنی را به دیوار می زند ـ تیجانی، محمد، آنگاه هدایت شدم، ترجمه عباسعلی براتی، قم، بنیاد معارف اسلامی، چاپ پانزدهم، ۱۳۷۴، ص۲۶۲.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.