اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی از طیف روشنفکران بودند کارکرد مثبت و منفی آنها چه بود؟
در مواجهه با رشد صنعتی و پیشرفت مادی تمدن غرب و هجوم اندیشه های آنها، روشنفکران و آگاهان ملل آسیا و آفریقا و بخصوص جهان عرب و کشورهای اسلامی و بخصوص ایران، عکسالعملهای متفاوتی نشان دادند. دستهای از آنها طرفدار غرب و تمدن غرب شدند و به الگو برداری از آنان پرداختند و دستهای دیگر هم با تکیه بر ناسیونالیسم مصمم شدند که در مقابل دست آورد تمدن غرب مقاومت نمایند. اما عده دیگری بودند که راه سوّمی را انتخاب کردند و این راه همان راه «اصلاح» و تکیه بر فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی بود. که سیدجمال از این گروه اخیر و پایهگذار آن هست، وی با آن تفکراتی که داشت در کشورهای غربی و اسلامی در جهت اهداف کلی خود با گروههای مختلفی ارتباط برقرار کرد و با آگاهی دادن به آنها میکوشید به آنها حرکت برای مبارزه با ظلم و بیعدالتی و استعمار و بازگشت و تکیه بر ارزشها و فرهنگ اسلامی بدهد.(۱)
به طور کلی میتوان گفت دو جریان در تاریخ معاصر ایران وجود داشتهاند: جریان اول، جریان احیاء فکر دینی و اسلام مبارز و خط اصیل اسلام میباشد که از سید جمال الدین اسد آبادی و جنبش تنباکو به رهبری میرزای شیرازی تا امام خمینی و انقلاب اسلامی استمرار و تداوم داشته است. جریان دوّم که در دوران پنجاه ساله اخیر دارای سوابق تشکیلاتی بود جریان تجدّد و پیروی از تمدن غرب است که مربوط به نیروهای غیر اسلامی و نیروهای مسلمانی میباشد که هدفشان حکومت اسلامی نبود و مبارزاتشان حداکثر جنبه ناسیونالیستی و یا ضد استبدادی داشت. کسانی چون ملکم خانها و تقیزادهها و سازمانهایی چون حزب توده، جبهه ملیّ و جناح هایی از نهضت آزادی از این مجموعه هستند. هر چند تعدادی از آنها گرایش به شرق و تعدادی گرایش به غرب داشتند. ولی به خاطر بستر فکری متأثر از آراء و فلسفههای سیاسی غرب و برخاسته از آنها دارای یک کلیّت تا حدّی مشترک فکری بودند و در نهایت به همدیگر نزدیک میشدند. اینها خواهان حفظ سلطنت و قانون اساسی یا جمهوریهای دموکراتیک بودند که از نظر ماهیّت و ایدئولوژی متفاوت با حکومت اسلامی بود و در چارچوب نظام های سیاسی موجود حاکم بر جهان قرار میگرفت. همچنین آنها از نظر روش مبارزه با روش حرکت انقلاب اسلامی ایران در تضاد بودند. به طوری که علناً به این مسأله اقرار نمودهاند. جناح چپ این جریان را شرق محورانی تشکیل میدادند که تابع بیچون و چرای سیاست های شوروی بودند و بر اساس دستورالعملهای آن عمل میکردند و جناح راست این جریان را غربباورانی تشکیل میدادند که وجهه مشخصه عمده فکر و بینش آنها لیبرالیسم بود و دولت های غربی مثل آمریکا پشتوانه ی فکری آنها بود.
جریان لیبرالیسم، با اعضای نهضت آزادی ایران به نخست وزیری بازرگان و با تشکیل یک حکومت ائتلافی. حدود ۹ ماه مسئولیت رهبری اجرایی مملکت را به عهده گرفتند، جریانی که در دوران مبارزه با رژیم طاغوت همواره خواهان اصلاحات به جای انقلاب بود و معتقد به مبارزه پارلمانی و در چارچوب قانون اساسی بود و شعار معروفشان این بود که شاه باید سلطنت کند نه حکومت. اینها با داشتن رگههای لیبرالی و ناسیونالیست و غربگرایی و سیاست گام به گام و با اصالت دادن به علم و تخصص و روحیه رفاه طلبی و عدم اعتقاد و اتکاء به مردم و اصل شمردن «نفی استبداد» به جای «نفی سلطه خارجی» خطر سرمایهداران وابسته، خطر سیستم و روابط حاکم بر ارتش که براساس نظم دلخواه آمریکا شکل گرفته بود و خطر وابستگان فکری و فرهنگی غرب و آمریکا و خطر دستگاه عظیم بروکراتیک دولتی که چون خوره به جان انقلاب افتاده بود، را نادیده میگرفت و حرکت انقلابی ملت ایران را کند و در زمینههایی متوقف می ساختند. نظر آنچه در کودتای ۸ مرداد واقع شد در مورد سیاست خارجی که امتداد طبیعی سیاست داخلی است، با این دید و بینش آنها اعتقادی به استقلال به معنای واقعی و شعار نه شرقی و نه غربی و جهان شمول بودن انقلاب و صدور انقلاب و بسیاری اصول دیگر نداشتند و مسأله دینداری را امری فردی در برخورد با مسائل جهانی میدانستند و مسائل ایران را به عنوان یک واحد ملّی از مسائل جهان جدا تصور کرده و تقدم را به حل مشکلات داخلی کشور بدون ربط دادن آنها به جهان استکباری، میدادند، آنها معتقد به سیاست موازنه و عملاً گرایش به غرب بودند… آنها با حسن ظن نسبت به آمریکا و اعتقاد به داشتن روابط مذاکره با آمریکا در حقیقت به مذاکرهای کردن انقلاب (یعنی مورد معامله قرار دادن انقلاب) معتقد بودند. همان جریان خطرناک و ضد انقلابی که در مصر و سازمان آزادیبخش فلسطین کار انقلاب را به سازش و معامله کردن کشاند. نظر دولت موقت این بود که ما نباید کاری کنیم که آمریکا از دست ما عصبانی شود و باید شعار مرگ بر آمریکا را از ذهن مردم بیندازیم در حالی که امام امّت خمینی کبیر (ره) میفرمودند: «هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید».
«ما آمریکا را زیر پا میگذاریم»، «ما هر چه میکشیم از آمریکا میکشیم، آمریکا دشمن شماره یک ملت ماست.»
«ایران باید تا قطع تمام وابستگیهای سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی خود از آمریکا به مبارزات قاطع خود علیه این جهانخوار بیرحم ادامه دهد.»، «رابطه ما با آمریکا رابطه بره و گرگ است و رابطه مظلوم با ظالم.»(۲) شیوه مبارزه امام خمینی(ره) بسیار ساده و به دور از هر نوع پیچ و خم سیاست بازی های امروزه بود. او از ابتدا هدف خود را نه در پیروزی و تحقق خواستههای خود مردم بلکه در اجرا و ادای تکلیف شرعی قرار داد. او میفرمود که ما صرفاً به تکلیف الهی و شرعی خود عمل میکنیم یا پیروز میشویم یا کشته میشویم که در هر صورت پیروزیم.
این شیوه مبارزه برای کسانی که سالها به روش های سیاسی ماکیاولی عادت کرده بودند و اعمال تاکتیکهای سیاسی غربی را در مبارزات اجتماعی و معاملات سیاسی خود میپسندیدند، بسیار ناخوشایند بود و نه تنها دولتها و مخالفین ایشان را به خشم میآورد. بلکه برای نزدیکان و همراهان ایشان نیز شگفتآور بود.
مهندس بازرگان و یاران لیبرالش از کسانی بودند که بیش از همه از این شیوه برخورد امام عصبانی و گیج بودند.(۳) امام امت با شناخت دقیق از تجربیات گذشته با بیان معروف «آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر و شوروی از هر دو بدتر و از همه پلیدتر، اما امروزه سروکار ما با این خبیثها هست، با آمریکاست.»(۴)
راه هر نوع نفوذ و امید را بر وابستگان به سیاست های خارجی برای شرکت در مبارزه و دزدیدن ثمرات مبازرات مردم بستند. نهضت آزادی با حمله به موازین اسلامی (لایحه قصاص) و حمله مستقیم به دولت با اعلام تظاهرات و میتینگ در روز ۲۵ خرداد در میدان فردوسی کردند که با موضعگیری قاطع و فوری امام و اعلام ارتداد جبهه مزبور و بر ملاکردن چهره واقعی رهبر ملیگرایان و لیبرالها (دکتر مصدق) موجی عظیم در میان تودههای مردم به وجود آورد، به طور کلی ملیگرایان و نیروهای متحد آنها فرار را بر قرار ترجیج دادند.(۵)
پس نتیجتاً کسانی که فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی را تنها راه مطلوب دانسته و هدف آنها احیاء حکومت دینی و استمرار دینی بر اساس اسلام میباشد، روشنفکر دینی هستند. با این تعریف افرادی مثل آقای ابراهیم یزدی و سحابی، و … (از اعضای نهضت آزادی) از تحت تعریف خارج میشوند.
و افرادی مانند شهید چمران و آیت الله طالقانی و … که دغدغه آنها اسلام و حفظ حکومت اسلامی بود روشنفکر دینی هستند. عملکرد منفی اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی در طول تاریخ انقلاب، نام گذاشتن نهضت مردمی به رهبری کاشانی و کند کردن حرکت مردمی در انقلاب و ایجاد اخلال پس از انقلاب اسلایم و کارشکنی های مستمر در امور سیاسی و خارجی نظام و …. بوده است که برای همه روشن است که آنها با افکار لیبرالی خویش از صفوف مردم جدا شده و به اخلال ادامه می دهد.
پاورقی:
۱. موثقی، سید احمد، اسد آبادی، سیدجمالالدین، مصلحی متفکر و سیاستمدار، قم، انتشارات ذفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۹۳.
۲. موثقی، سید احمد، مجموعه مقالات سیاسی، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، ارسال، ۱۳۷۲، ص ۳۲۴، ۳۱۴.
۳. محمدی، منوچهر، تحلیلی بر انقلاب اسلامی، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۶۵، ص ۹۷.
۴. موسوی خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج۱، ص ۲۰۵.
۵. محمدی، منوچهر، تحلیلی بر انقلاب اسلامی، ص ۱۶۲.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات