با کسانی که دین را مسخره می کنند رفت و آمد دارند؟

0 46

دوستانمان را که با دین آشنا نیستند و با کسانی که دین را مسخره می کنند رفت و آمد دارند چگونه به دین دعوت کنیم؟

پاسخ:

نیاز بشر به دین یک مسئله ذاتی و فطری است.(۱) و بر اساس این نیاز انسان خواسته یا ناخواسته به پرستش نیروی مافوق بشری روی می آورد ولی برخی مواقع انسان در محیط و جایگاهی قرار می گیرد که از آن فطرت اولیه فاصله می گیرد و به بیراهه کشیده می شود. برای اینکه بشر دچار این انحراف نشود خداوند از همان ابتدای خلقت برای هدایت انسان دو دعوت کننده و راهنما همراه انسان فرستاد که از یکی تعبیر به رسول باطنی یا همان عقل و خرد می شود و دیگری رسول بیرونی که عبارتند از انبیاء و پیامبران، بنابراین دین، واقعیتی انکار ناپذیر است که همراه و همزاد حیات بشری بوده و همواره بر همه ابعاد زندگی انسانی سایه افکنده است. اما همان طور که ذکر شد برخی افراد پیدا می شوند که در اثر قرار گرفتن در محیط خاص علاقه‌ی او نسبت به دین سست می شوند. برای راهنمائی این گونه افراد به دین و مذهب باید عواملی را که موجب سستی آنها شده شناخت و از بین برد که در زیر به آنها اشاره می‌شود.
۱. یکی از عمده ترین علل و ریشه های سستی در دین عدم شناخت صحیح است. جهل و نادانی نسبت به انسان، جهان، آفرینش و مبدأ و معاد، زمینه ساز سستی در دین است. لذا باید کاری کرد که این جهل از بین برود و انسان نسبت به اطراف و هم نوعان و آینده و عاقبت خود، علم و آگاهی داشته باشد. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «العلم اصل کل خیر و الجهل اصل کل شرّ . علم و دانش و آگاهی ریشه همه خیرها و جهل و نادانی ریشه همه شرهاست».(۲)
۲. دومین کاری که می توان برای چنین افرادی انجام داد این است که باید برداشت صحیح از دین برای آنها ارائه نمود زیرا عامل دیگری که موجب فرار انسان از دین می شود به خصوص افراد جوان، معرفی نادرست دین و ارائه تحلیل های مغرضانه از دین است.
رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرمایند: «برای هر چیز ستونی است و ستون دین نیز فقه و آگاهی است».(۳)
۳. یکی دیگر از روش هایی که می توان افراد را به دین رهنمون کرد این است که در آنها تفکر و اندیشیدن و نیروی اندیشه را تقویت کرد همان طور که روش پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ چنین بود. آن حضرت پیوسته در مکه و پس از هجرت به مدینه به این روش تمسک می جستند و دعوت مکرر قرآن به تعقل، تدبر، تفکر در این راستا می باشد. و نیز به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نحوه دعوت را چنین بیان می‌کند: «با حکمت و برهان و موعظه و اندرز نیکو به راه خدا دعوت کن و با بهترین طریق مناظره کن که البته خدا (عاقبت حال) کسی که از راه او گمراه شده و آنکه هدایت یافته بهتر می داند».(۴)
۴. یکی دیگر از کارهایی که می توان برای هدایت و راهنمایی انسان به سوی دین و اعتقاد انجام داد بیان عقاید به تدریج و با حوصله است و با یک بار دعوت دوست و رفیق به دین و بی توجهی او نباید یأس و ناامیدی بر انسان عارض گردد.
او در مدتی که با رفقای بی توجه به دین مغشوش شده زمان لازم دارد تا گفته ها و سفارشات انسان در او اثر کند. چنان چه دعوت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ یک دفعه ای نبود و آن حضرت بیان احکام و عقاید دینی را به تدریج در مدت ۲۳ سال انجام دادند.
مرحوم طباطبائی می نویسد: هنگامی که خداوند بار رسالت را بر دوش پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نهاد او را امر به مدارا و رعایت تدریج نسبت به اصل دعوت و مخاطبان آن و اصول مقررات دینی نمود زیرا برای کسانی که با اعتقادات و آداب ویژه ای انس داشته اند، پذیرش دین و آداب جدید بسیار مشکل است به همین خاطر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ تمامی اعتقادات و اصول شریعت را یکجا بیان نفرمود بلکه در روند تدریجی در طول ۲۳ سال صورت گرفت.(۵) و هم چنین یکی از شرایط و نتیجه بخشی امر به معروف و نهی از منکر این است که شخص آمر و ناهی صبور و باحوصله باشد و استقامت خود را حفظ کند چنانچه خداوند می فرماید: فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّک الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ(۶). «اکنون که چنین است صبر پیشه کن که وعده خدا حق است و هرگز کسانی که ایمان ندارند تو را خشمگین نسازند».
۵. روش دیگر برای دعوت به دین این است که اول باید دید طرف مقابل درک و فهمش در چه اندازه است و نیز با چه ادبیاتی می توان آموزه های دینی را به او فهماند و بر این اساس با همان ادبیات مورد علاقه او ایشان را به دین دعوت کرد، چنانچه خداوند متعال پیامبران خود را متناسب با وضع جامعه با معجزه های مناسب زمان آنها مبعوث می کردند.
ابن سکیت از شعرای وفادار به اهل بیت ـ علیهم السلام ـ می گوید: از امام کاظم ـ علیه السلام ـ پرسیدم چرا حضرت موسی ـ علیه السلام ـ با عصا و ید بیضا و ابزار سحر آمد و عیسی ـ علیه السلام ـ با ابزار پزشکی و پیامبر خاتم با ابزار زبان و کلام مبعوث شدند: حضرت فرمودند: زیرا به هنگام ظهور حضرت موسی ـ علیه السلام ـ زبان فرهنگی غالب، سحر بود، از این رو خداوند پیامبرش را با نیروی فراتر از آن فرستاد تا فرهنگ شان را باطل کند و حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ در عصری آمد که دوره رشد پزشکی بود و پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ زمانی مبعوث شد که مردم آن عصر به خطابه و کلام و شعر علاقه نشان می دادند لذا خداوند حکمت های خود را در چنین قالبی بر مردم توسط پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بیان نمود.(۷) از این رو برای دعوت هر کس به دین، ابتدا باید ظرفیت او را سنجید و سپس به اندازه درک و فهم او از دین برایش گفت و ثانیا ادبیات او را دانست و با کلامی با او صحبت کرد که مورد علاقه اش می باشد و بهتر می تواند آن را هضم کند.
علاوه بر موارد ذکر شده می توان به فواید متعددی دین اشاره کرد و بلایایی را که جوامع غیر دینی به آن مبتلا هستند آنان را آگاه نمود. چنانچه فایده دین هدایت انسان به سعادت پایدار اخروی است و نیز نقش آن در این جهت انحصاری و بدیل ناپذیر است. زیرا چنین هدایتی، دانشی فراتر از آنچه انسان از طریق معمولی می تواند کسب کند لازم دارد. و می توان به نقش دین در شکوفائی تمدن های بشری اشاره نمود، از فواید دیگر دین می توان به اخلاق، علم، معنویت، سیاست عدل محور و… اشاره کرد.(۸)
علاوه بر موارد ذکر شده و رعایت اصول و شرایط امر به معروف و نهی از منکر و استمرار به راهنمائی و سفارش به دین، بهترین روش و مفید ترین روش این است که دعوت کننده به هر دین و اعتقادی در ابتداء باید خودش به جدّ معتقد به آن آیین باشد و به احکام و دستورات آن عمل کند زیرا عمل به آموزه های دینی که انسان می خواهد تبلیغش کند بیشترین تأثیرگذاری را دارد. و در سفارشات بزرگان دین نیز به این مسئله اشاره شده است. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند: مردم را با اعمالتان دعوت به دین و اعتقادات دینی کنید نه با زبانتان تا مردم در شما صدق و راستی و تقوا را ببینند.(۹)
وقتی که افراد همجوار و نزدیک انسان ببینند که شخص چه اندازه به گفته های خود و اعتقادات خود پایبند است و عمل می کند ناخودآگاه جذبه ای در او نسبت به دین پیدا می شود. چه بسا افرادی پیدا می شوند دم از دین و ایمان می زنند ولی در عمل هیچ نشانه ای از معتقد بودن وی به دین دیده نمی شود.

پاورقی:

۱. اشاره به آیه ۳۰ سوره روم.
۲. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، بی تا، ج۳، ص۲۰۶۴.
۳. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۲۱۶.
۴. نحل : ۲۵.
۵. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین، ج۴، ص۱۶۲ ـ ۱۵۶.
۶. روم : ۶۰.
۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۲۴.
۸. جمعی از نویسندگان، معارف اسلامی، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۷۹ش، ص۲۵ ـ ۳۵.
۹. طبرسی، علی، مشکاه الانوار، نجف، حیدری، ۱۳۸۵ش، ص۹۶.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.