آیا صحیح است که وحی تا حدود سه سال بعد از بعثت قطع شد؟
آیا صحیح است که وحی تا حدود سه سال بعد از بعثت قطع شد؟ اگر آری، آیا این صحیح است که پیامبر در این مدّت دچار تردید شد؟
پاسخ:
از نظر دیدگاه تفسیری شیعه، انقطاع وحی در خصوص رسول اعظم وجود نداشته است. داستان قطع وحی ونگرانی حضرت، جزو افسانه های واهی است که متاسفانه در متون روایی اهل سنت وارد شده و دست آویز برخی مغرضان قرار گرفته است.
انقطاع وحی در آغاز رسالت اگر حقیقتی داشته باشد، جز نزول تدریجی قرآن چیز دیگری نیست. اصولا مشیت الهی بر این تعلق گرفته است که وحی خود را روی مصالحی تدریجا بفرستد. چون در آغاز وحی که اول کار بود، وحی الهی پیاپی نرسید، به صورت انقطاع وحی، تلقی گردید. هرگز نه انقطاع وحی بود و نه مسئله دیگر؛ اما در هر حال در گوشه و کنار تفاسیر و منایع روایی اشاره هایی به قطع موقتی وحی شده است؛ برخی از این موارد عبارتند از:
۱ـ یهود، از پیامبر درباره سه موضوع(روح، سرگذشت اصحاب کهف و ذوالقرنین) سئوال کردند. پیامبر بدون این که ان شاءالله بگوید، گفت: فردا پاسخ سوال های شما را میگویم. از این جهت، وحی الهی قطع گردید. مشرکان از تأخیر خوشحال شدند و گفتند که خدا از او دست برداشته است. برای ابطال این اندیشه باطل، سوره “و الضحی” نازل گردید.(۱)
۲ـ زیر سریر پیامبر، بچه سگی مرده بود، و کسی متوجه نبود. هنگامی که پیامبر بیرون رفت، “خوله”، خانه را جارو کرد و آن را بیرون انداخت. در این موقع، فرشته وحی، سوره “والضحی” را آورد. وقتی پیامبر از تأخیر وحی پرسید گفت: “إنا لا ندخل بیتا فیه کلب؛ به خانهای که سگ در آن باشد، وارد نمیشویم”.(۲)
۳ـ مسلمانان از تأخیر وحی پرسیدند، پیامبر گفت: چگونه وحی بیاید، در حالی که ناخن و شوارب(موهای بلند پشت لب) خود را نمیگیرید؟(۳)
۴ـ عثمان مقداری انگور و یا رطب برای پیامبر به عنوان هدیه فرستاد. سائل در خانه پیامبر آمد و پیامبر آن را به او بخشید. عثمان همان را از سائل خرید و باز برای پیامبر فرستاد. باز سائل در خانه پیامبر رفت و این کار سه بار تکرار شد. سرانجام، پیامبر از روی لطف گفت: تو سائلی یا تاجر؟ سائل از گفتار پیامبر ناراحت شد و برای همین جهت وحی تأخیر افتاد.(۴)
۵ ـ بچه سگی متعلق به یکی از زنان پیامبر و یا بستگان وی مانع از نزول جبرئیل گردید.(۵)
۶ـ پیامبر از تأخیر وحی پرسید، جبرئیل گفت: اختیاری از خود ندارم.(۶)
باز در این میان اقوال دیگری هست که میتوان با مراجعه به تفاسیر از آن مطلع گردید.(۷)
در خصوص زمان حبس وحی یا انقطاع وحی هم زمان های متفاوتی نقل شده، مثلاً در تفاسیر گوناگون، اقوال زیر به چشم میخورد: ۴ روز، ۱۲ روز، ۱۵ روز، ۱۹ روز، ۲۵ روز، ۴۰ روز حتی حدود دو سال یا دو سال و نیم؛ اما در هیچ تفسیر یا تاریخی قطع سه سال دیده نشده است(۸)؛ مهم ترین داستانی که در مورد قطع وحی نقل شده، در مورد آغاز بعثت است که قائلین این نظر معتقدند این امر در قرآن هم مورد اشاره قرار گرفته است.
در سراسر قرآن، سخنی از انقطاع وحی به میان نیامده، حتی اشارهای هم به آن نشده تنها در سوره “ضحی” آیه ای وجود دارد که برخی آن را مرتبط با قطع وحی دانسته اند؛ خداوند در این سوره خطاب به نبی اکرم می فرماید: “ما ودعک ربک و ما قلی(۹)؛ خدایت تو را ترک نگفته و دشمن نگرفته است”؛ از آن جا که این سوره در آغاز بعثت نازل شده، برخی آن را دلیلی بر حبس وحی در آغاز بعثت دانسته اند و داستان هایی از قطع وحی و نگرانی حضرت و تردید خدیجه علیها السلام ساخته اند.
این مسئله به هیچ وجه ریشه تاریخی درستی ندارد، اما تاریخ نگارانی مانند طبری که تاریخ او از افسانه های اسرائیلی و مسیحی پیراسته نیست، “انقطاع وحی” را عنوان کرده اند؛ طبری در خصوص آن می نویسد که پیامبر گرامی، پس از دیدن آن فرشته و شنیدن نخستین آیات قرآن، در انتظار نزول پیام دیگری از جانب خدا به سر میبرد، ولی دیگر نه از آن فرشته زیبا، خبری بود و نه آن سروش غیبی را بار دیگر شنید.
” هنگامی که دنباله وحی قطع گردید، اضطراب و شک و تردید آغاز بعثت، تجدید شد. “خدیجه” نیز مانند او مضطرب گشت و به او گفت: گمان میکنم خدا با تو قطع رابطه کرده است! او پس از شنیدن این جمله، به جایگاه دائمی(کوه حرا) متوجه شد. در این اثنا وحی آسمانی دو مرتبه فرا رسید و او را با آیات زیر مخاطب ساخت:
“سوگند به هنگام ظهر، و قسم به شب، هنگامی که تاریکی سراسر آن را فرا میگیرد، خدایت تو را ترک نکرده، و دشمن نگرفته است. آخرت برای تو از دنیا بهتر است، به زودی خدای تو چیزهایی به تو میدهد که راضی و خشنود خواهی گشت. به یاد آر یتیم بودی، پناهت داد. حیران و سرگردان بودی، راهنمائیت کرد. تهی دست بودی، بینیازت کرد. هیچ گاه یتیم را میازار، و “سائل” را زجر مده، و نعمت پروردگار خود را گفتگو کن. “(۱۰)… نزول این آیات، مسرت و شادی فوق العادهای در روح او ایجاد کرد و فهمید که آنچه درباره آن حضرت میگفتند، همه بیپایه بوده است “.(۱۱)
با دقت در متون تاریخی و تفسیری وجزییات همین نقل به درستی می توان بی ارزش بودن چنین نقلی را به دست آورد؛ زیرا:
اولا: منصب نبوت، به شخصی عطا میشود که واجد ملکات عالی و اوصاف حمیده باشد.
“پیامبر” تا واجد صفات برجسته و شرائط خاصی نباشد، هرگز این منصب و مقام به او داده نمیشود. در رأس این صفات، عصمت و آرامش خاطر، اعتماد و توکل است. با داشتن چنین اوصافی؛ هرگز تصورهای غلط گرد افکار او نمیگردد.
دانشمندان گفته اند: سیر تکاملی پیامبران از دوران کودکی آغاز میگردد، و پرده ها و حجاب ها از برابر دیدگان آن ها یکی پس از دیگری کنار میرود، و احاطه علمی آنان به حد کامل میرسد، و درباره آنچه میبینند و یا میشنوند، کوچک ترین تردیدی پیدا نمیکنند. کسی که حائز این مراتب گردد، هرگز گفته این و آن، در دل او شک و تردیدی به وجود نمی آورد.
دوم: آیات سوره “الضحی”، خصوصا جمله: “ما ودعک ربک و ما قلی”؛ “خدایت تو را ترک نگفته و دشمن نگرفته” همین اندازه حاکی است: کسی، این جمله را به رسول گرامی گفته بود و ادعا کرده بود که خداوند حضرت را رها نموده، اما این که این گفته مربوط به چه حادثه ای بوده است یا گوینده چه کسی بوده و تا چه اندازه در روح حضرت تأثیر کرده بود، چیزی بیان نمی کند.
سوم: اگر چنان که نقل شده، پس از حادثه کوه حرا و نزول چند آیه از سوره “علق”، وحی منقطع گردید، تا این که سوره “والضحی” نازل گردید، باید سوره “والضحی” از نظر تاریخ نزول، دومین سوره قرآن باشد، در صورتی که از نظر تاریخ نزول، یازدهمین سوره قرآن.(۱۲) فهرست سوره های قرآن، تا نزول سوره والضحی به قرار زیر است:
علق، قلم، مزمل، مدثر، تبت، تکویر، انشراح، والعصر، والفجر، والضحی. در این میان، هرچند یعقوبی در تاریخ خود(۱۳) سوره والضحی را سومین سوره از نظر تاریخ نزول میداند؛ اما همین نظر نیز با این نقل تطبیق نمیکند.
در هر حال به این دلایل و دلایل گوناگون دیگر قطع طولانی مدت وحی و تردید حضرت به هیچ وجه قابل قبول نیست؛ با توجه به شیوه نزول قرآن، هرگز نباید انتظار داشت که هر روز و هر ساعت، جبرئیل با پیامبر در حال تماس باشد و آیه ای نازل گردد، بلکه به خاطر اسراری که در نزول تدریجی قرآن است و محققان اسلامی به شرح اسرار آن پرداخته اند. قرآن در فواصل مختلفی طبق احتیاجات و نیازها، بر اساس سؤال ها و ضرورت ها، نازل گردیده. انقطاع وحی در کار نبوده است، بلکه علتی برای نزول فوری وحی در کار نبود.
اتفاقا قرآن کریم از روز نخست اعلام میکند که مشیت الهی بر این تعلق گرفته است که قرآن را تدریجا نازل کند:
“و قرآنا فرقناه لتقرأه علی الناس علی مکث(۱۴)؛ قرآن را به تدریج فرو فرستادیم که آن را آرام و با تأنی برای مردم بخوانی. ” قرآن در جای دیگر پرده از روی راز نزول تدریجی قرآن برداشته:
“و قال الذین کفروا لو لا نزل علیه القرآن جمله واحده کذلک لنثبت به فؤادک و رتلناه ترتیلا”(۱۵)؛
افراد کافر گفتند: چرا قرآن یک جا نازل نمیگردد، ولی چنین نازل کردیم تا قلب تو را استوار سازیم و به او نظم خاصی بخشیدیم”.(۱۶)
البته بعید نیست دامن زدن و پذیرش قطع وحی و تردید پیامبر از جانب اهل سنت به خاطر روایاتی جعلی و مضحکی باشد که در همین رابطه و در مدح عمر، در منابع روایی آن ها وارد شده؛ به عنوان مثال در صحیح بخاری کتاب التعبیرصفحه ۲۹۸۲ کتاب الانبیاء ۳۳۹۲ کتاب التفسیر ۴۹۵۳. بیان شده که پیامبر
هر زمان که آمدن وحی برایشان به تأخیر می افتاد؛ یا قصد خودکشی می کرد، و کراراً می خواست خود را از فراز قلّه پرت کند و یا در نبوت خود به شک افتاده و گمان می کرد که وحی به خانه عمر بن الخطاب(رضی الله عنه) انتقال یافته و او از این پس پیامبر شده است!
این دو روایت در منابع اهل سنت به رسول خدا نسبت داده شده: ” ما أبطأ عنی جبرئیل إلاّ ظننتُ أنه بعث الی عمر ” یا ” ما احتبس عنی الوحی قط إلا ظننته قد نزل علی آل الخطاب!” یعنی هیچ گاه جبرئیل با تاخیر نیامد مگر آن که گمان کردم که بر عمر فرستاده شد؛ و هیچ گاه قطع موقتا قطع نشد مگر آن که گمان کردم بر خاندان خطاب(خاندان عمر) نازل شد !(۱۷)
پی نوشت ها:
۱. روح المعانی، ج ۳۰، ص۱۵۷؛ سیره حلبی، ج ۱، ص۳۴۹ ـ ۳۵۰.
۲. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص ۸۳ ـ ۷۱؛ سیره حلبی، ج۱، ص ۳۴۹.
۳. همان.
۴. تفسیر روح المعانی، ج۳۰، ص۱۵۷.
۵. غرائب القرآن در حاشیه تفسیر طبری، تفسیر ابوالفتوح، ج ۱۲، ص۱۰۸.
۶. ابو الفتوح، ج ۱۲، ص۱۰۸.
۷. مجمع البیان، ج ۱۰، تفسیر سوره والضحی.
۸. امتاع الاسماع، ص ۱۴.
۹. ضحی(۹۳)آ آیه ۳.
۱۰. همان، آیات ۱-۱۱.
۱۱. تفسیر طبری، ج۳، ص۲۵۲.
۱۲. تاریخ القرآن، زنجانی، ص ۵۸.
۱۳. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۳.
۱۴. اسراء(۱۷) آیه ۱۰۶.
۱۵. فرقان(۲۵) آیه ۳۲.
۱۶. تاریخ پیامبران اسلام، دکتر محمدابراهیم آیتی، ص ۸۷.
۱۷. الارشاد، ص ۳۱۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص ۱۷۸.
منبع: نرم افزار پیامبرمهربانی – مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی