چرا خانواده حضرت یوسف پس از یافتن یوسف و شناختن او به وی سجده کردند؟
زندگی حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ دارای نکات آموزنده، تربیتی، عبرت انگیز است که در قرآن از آن به احسن القصص تعبیر شده است و بیش از صد آیه ماجرای تحولات زندگی او را شرح می دهد.(۱)
یوسف یکی از ۱۲ فرزند یعقوب پیامبر و نام مادرش راحله (راحیل) بود که بعد از تولد او از دنیا رحلت نمود. و برادر تنی او نیز بنیامین نام داشت.(۲)
یوسف ۸ سال داشت شبی در خواب دید که ۱۱ ستاره به او سجده کردند، بعد از تعریف خواب برای پدرش، پدر از او خواست که خواب را برای برادرانش نقل نکند.(۳) محبت یعقوب به یوسف روز به روز بیش تر شده به حدی که حسادت برادران قوت یافت و به یعقوب گفتند: یوسف و برادرش بنیامین نزد تو عزیزتر بوده، در حالی که آن ها کودک و ما نیرومند هستیم، سرانجام این حسادت به مرحله ای رسید که فرزندان یعقوب دسته جمعی نزد پدر آمده و تقاضای بردن یوسف به صحرا را نمودند، یعقوب گفت: انی لیحزننی ان تذهبوا به و اخاف ان یاکله الذئب. یعقوب در پاسخ فرزندانش گفت : این که یوسف را ببرید مرا اندوهگین می کند ، و می ترسم وقتی از او غافلید گرگ او را بخورد .
به هر صورت یوسف را همراه خود به صحرا برده و بعد او را در چاه انداختند و پیراهن او را درآوردند و با حال تأسف و گریه، گفتند که گرگ او را خورده است.
یوسف بعد از آن که توسط کاروانیان از چاه بیرون آورده شد، به غلامی کاروان در آمد، در مصر توسط عزیز مصر خریداری شد. بعد از جریاناتی که بین او و زلیخا اتفاق افتاد و اتهاماتی که به او زدند و مدتی در زندان بود و دخل معه السجن فتیان یکی از دو جوان زمانی که نجات یافت و ساقی عزیز شد، هنگامی که عزیز مصر خواب هفت گاو فربه و لاغر را دید، به یاد یوسف و قدرت تعبیر خواب او افتاد و به عزیز اطلاع داد.
یوسف پس از آزادی از زندان با عزت به قصر آمده و مسئولیت نگهداری خزینه ها و انبار ها را گرفت و برای مقابله با قحطی، برنامه ریزی نمود. (به اصطلاح وزارت کشاورزی را قبول کرد).
در یکی از سال های قحطی برادران یوسف جهت گرفتن گندم آمدند، یوسف پس از آن که آن ها را شناخت، با تدبیری، بنیامین را نگه داشت و سرانجام یعقوب که از اصل جریان خبردار شده بود. و با بردن پیراهن یوسف بینائی اش را به دست آورده بود، با خاندانش به طرف مصر آمدند و در هنگام ملاقات آن ها همه بر یوسف سجده نمودند و به این صورت خواب او تعبیر شد.(۴)
در رابطه با آیه ۱۰۰ سوره یوسف، وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا نظرات مختلفی آمده است.
الف: عده ای گفته اند که ضمیر له به خدای سبحان بر می گردد، چون سجده جز برای خدا صحیح نمی باشد.(۵)
ب: گروهی دیگر در توجیه این آیه فرموده اند: در آن روزگار تحیت مردم به صورت سجده بوده، هم چنان که در اسلام با سلام تحیت می گویند.
ج: گفته شده: رسم مردم آن روز در تعظیم بزرگان سجده بوده و هنوز حکم حرمت و نهی از سجده برای غیر خدا نیامده بود.
د: نظر دیگر این است که: سجده ی آن زمان حالتی شبیه رکوع بوده، هم چنان که در میان عجم ها و غیر عرب ها رسم است که برای بزرگان به حالت رکوع در آیند.
هـ: نظر بزرگان ما در راستای سجده بر یوسف این گونه می باشد، که این سجده برای عبادت یوسف نبوده است به دلایل مختلف. اولا: در میان سجده کنندگان بر او یعقوب پیامبر وجود داشت.
ثانیا: خود حضرت یوسف نمی گذاشت که چیزی شریک خدا قرار بگیرد.
قطعاً منظور از این سجده این بود که یوسف را آیتی از نشانه های خدا دانسته او را مانند قبله در سجده و عبادت خود گرفتند، هم چنان که ما خدا را عبادت کرده، کعبه را قبله و نماز را به آن جهت می خوانیم، پس با کعبه، خدا عبادت می شود نه کعبه و معلوم است که نشانه خدا از آن نظر که آیه و نشانه است خودش اصلا حالت استقلالی ندارد، پس اگر به سمت او سجده شود، جز صاحب نشانه که خداست عبادت نشده مانند آن زمانی که خداوند به ملائک دستور سجده به آدم را دادند، که آن جا هم مقام انسان کامل و نشانه خدا بودن و اشرف مخلوقات بودن انسان توسط خدا سجده شد نه خود انسان.(۶)
بنابراین می توان این گونه نتیجه گرفت که یا این سجده برای خدا بوده به جهت شکر نعمت های او و رفع مشکلات و گرفتاری های خاندان یعقوب و یا این که منظور از سجده مفهوم وسیع آن یعنی خضوع و تواضع است، زیرا سجده همیشه به معنی معروفش نمی آید، بلکه گاهی به معنی هر نوع تواضع نیز می آید و شاید هم از باب نشانه بودن یوسف این عمل انجام گرفته باشد، هم چنان که ما رو به کعبه که قبله می باشد سجده می کنیم.(۷)
پاورقی:
۱. مروج الذهب مسعودی، ترجمه پاینده، ابو القاسم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، بی تا، ج۱، ص۳۷.
۲. احمد ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه، آیتی، محمد ابراهیم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۳۱.
۳. یوسف : ۵.
۴. عماد زاده، حسین، تاریخ انبیاء ـ از آدم تا خاتم، انتشارات اسلام، چاپ احمدی، ۱۳۸۳.
۵. شیخ طوسی، تبیان، ج ۶، ص۱۹۷.
۶. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، ج۱۱، ص۳۳۸.
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و چهارم، ۱۳۸۲ش، ج۱۰، ص۸۲.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات