آیا گرگ از داستان برادران یوسف وحشی شد؟

0 451

آیا این مطلب بر طبق روایت های دینی ما تایید شده است یا خیر؟ «برادران یوسف پس از این که یوسف را در درون چاه انداختند در بیابان گرگی را به دام انداخته و آن را نزد پدرشان بردند و گفتند که گرگ یوسف را دریده است. حضرت یعقوب برای اثبات این ادعا چند روز در بیابان پی یوسف گشت و سپس نزد گرگ رفت و از او درباره یوسف سوال کرد. گرگ در پاسخ گفت من او را ندریدم بلکه برادران یوسف او را پس از مجروح کردن به داخل چاه انداختند و لباسش را نزد تو آوردند. حضرت یعقوب نیز به دلیل این پاسخ بند از پای گرگ باز کرد و او را رها کرد. سپس گرگ به پیامبر خدا عرض کرد من از نزد انسان ها دور خواهم شد به جهت این که انسان ها بی جهت خون یکدیگر را می ریزند و از آن به بعد گرگ برای همیشه وحشی شد».

پاسخ:

بر اساس روایات معتبر و آیات قرآن، انبیا، با اذن خداوند، زبان حیوانات و پرندگان را می فهمیدند.(۱) حضرت یعقوب نیز یکی از پیامبران الهی بود. بنابراین وقوع ابن مسئله محال نیست اما پس از رسیدن خبر برادران یوسف، قرائن و شواهدی بود که یعقوب را از سخن گفتن با گرگ بی نیاز می کرد.
برادران یوسف شبانگاه با چشم گریان نزد پدر باز گشتند، گفتند قصّه این است که ما در صحرا برای مسابقه رفتیم و یوسف را بر سر متاع خود گذاردیم وقتی بازگشتیم یوسف را گرگ طعمه خود کرده بود. و هر چند بار ما راست بگوئیم تو باور نخواهی کرد.(۲)
پسران یعقوب می دانستند که پدر دروغ آنها را باور نمی کند، لذا برای تحریک احساس پدر گفتند اگر چه گفتار ما برای تو باور کردنی نیست.
پیراهن یوسف را به خون آغشته ساختند، در حالی که پیراهن سالم بود، و موجب افشای دروغ آنان شد. چون گرگ اگر یوسف را می درید پیراهن را نیز تکه پاره می کرد. لذا یعقوب گفت: بلکه این دروغ و فریب شیطانی در نظر شما بسیار زیبا می نماید. لذا در این مصیبت صبر جمیل می کنم پس خداست که مرا یاری تواند کرد.(۳)
از سیاق آیه فهمیده می شود که بیان یعقوب بل سولت لکم انفسکم امرا خود تکذیب دعوی آنان و هم بیان این جهت است که من به خوبی می دانم فقدان یوسف مستند به این گفته های شما و دریدن نیست، بلکه به مکر و خدعه ایست که شما به کار برده اید.
ابو حمزه ثمالی از امام سجاد ـ علیه السلام ـ نقل می کند: حضرت فرمود: یعقوب پیامبر بود و یوسف هم پیامبر بود و به خوبی می دانستند که گوشت پیامبر بر گرگ حرام است.(۴)
از اینروی نیازی به سئوال نبود.
آنچه که از ظاهر آیات فهمیده می شود این است که یعقوب به خوبی می دانست که گرگ یوسف را ندریده و لذا به هر نحو ممکن سعی می کرد که برادران یوسف به گناه خود اعتراف کنند. چون انبیاء و اولیاء الهی (ائمه) زبان حیوانات را می فهمند، از اینرو سخن گفتن یعقوب با گرگ محال نیست که برای رسوا کردن و نمایاندن دروغ برادران امکان پذیر بود تا آنان هدایت شوند. وگرنه از حقیقت مطلع بود و به همین جهت بود که به یوسف گفت خوابت را به برادران بازگو نکن.
محمد بن جریر طبری (شیعی) با سند خود از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل می کند که: وقتی که برادران یوسف وی را در چاه انداختند گریان برگشتند و گفتند: یوسف را گرگ دریده، یعقوب حرف آنها را باور نکرد. و آنها به صحرا برگشتند و گرگی را گرفته پیش یعقوب آوردند. یعقوب ـ علیه السلام ـ با گرگ سخن گفت: که آیا پسرم را تو خوردی؟ گرگ گفت: ای پیامبر خدا، قسم به خدا من گوشت هیچ انسانی را تا به حال نخورده ام و همانا تو خود می دانی که گوشت پیامبران و اولادشان بر وحشی ها حرام است.(۵) البته در این روایت که گرگ گفته، بلکه برادران یوسف او را دریده اند و بعد از آن گرگ وحشی شده است اشاره ای نشده است.
این روایت فقط درکتاب نوادر المعجزات طبری آمده است و در دیگر روایت هایی که از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و یا ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ مخصوصا روایت ابو حمزه ثمالی از امام سجاد ـ علیه السلام ـ که به طور مفصل داستان یوسف را بیان کرده است به مکالمه یعقوب با گرگ اشاره ای نشده است. پس این خبر، چندان قابل اعتنا نیست.

پاورقی:

۱. یوسف : ۱۳.
۲. یوسف : ۱۶ ـ ۱۷.
۳. یوسف : ۱۸.
۴. طباطبائی، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی، سید محمد باقر، تهران، انتشارات محمدی، ۱۳۶۳ش، ج۲۱، ص۱۸۱.
۵. طبری (شیعی)، محمد بن جریر، نوادر المعجزات، قم، موسسه الهادی، ۱۴۱۰ق، ص۶۳.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.