زندگی و شهادت اسماعیل صادق الوعد چگونه بوده است؟
نام حضرت اسماعیل صادق الوعد در کدام سوره از قرآن آمده؟ زندگی و شهادت اسماعیل صادق الوعد چگونه بوده است؟
پاسخ:
اسماعیل وصف شده به صادق الوعد در آیه ۵۴ سوره مریم، طبق پاره ای از روایات، اسماعیل بن حزقیل و به گفته برخی از مفسّران اسماعیل بن ابراهیم ـ علیه السلام ـ است.(۱)
بنابراین اگر اسماعیل صادق الوعد را اسماعیل بن حزقیل بدانیم، سرگذشت وی چنین بوده است.
وی از جمله پیامبران بنی اسرائیل و فرزند حزقیل نبی است.(۲)
طبق برخی از روایات، خداوند او را بر قومش مبعوث گردانید، آنان وی را تکذیب کردند و او را گرفته و پوست سرو صورتش را کندند. در آن حال، ملکی به نزد او آمد و گفت: خداوند مرا به سوی تو فرستاده است، که قوم تو را به انواع عذاب ها معذّب گردانم، اگر تو بخواهی.
اسماعیل بن حزقیل فرمود: مرا به عذاب ایشان حاجتی نیست.
حق تعالی به او وحی فرمود که چه حاجت داری؟
عرض کرد: خداوندا تو از ما پیمان گرفتی برای خود به پروردگاری و برای محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به پیغمبری و برای اوصیای او به ولایت و خبر دادی خلق خود را به آنچه امّت او با حسین بن علی ـ علیه السلام ـ بعد از پیغمبر خواهند کرد. و به آنکه وعده داده ای که امام حسین ـ علیه السلام ـ را به دنیا برگردانی که خود از کشندگان خود انتقام بکشد. پروردگارا حاجت من در درگاه تو آن است که مرا به دنیا برگردانی که خود انتقام بکشم از اینها (قوم من) که نسبت به من چنین کردند، چنان چه امام حسین ـ علیه السلام ـ را بر خواهی گردانید.
پس خداوند متعال وعده فرمود: اسماعیل بن حزقیل را که وی با حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ به دنیا برگرداند در زمان رجعت. بعد از این جریان، قوم اسماعیل بن حزقیل، وی را شهید کردند.(۳) طبق برخی نقل ها مدفن وی در شهر مکّه قرار دارد.(۴)
اسماعیل بن حزقیل را از این جهت صادق الوعد می خوانند که همیشه به وعده خود عمل می کرد.(۵)
امّا اگر اسماعیل صادق الوعد را اسماعیل بن ابراهیم ـ علیه السلام ـ بدانیم، خلاصه ای از سرگذشت وی چنین است:
نام: اسماعیل.
نام پدر: ابراهیم ـ علیه السلام ـ .
نام مادر: هاجر.
محل تولد: فلسطین.
ساره زن ابراهیم ـ علیه السلام ـ عقیم بود، لذا کنیز خود هاجر را به ابراهیم ـ علیه السلام ـ بخشید و اسماعیل ـ علیه السلام ـ از وی متولد شد. حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ بسیار خوشحال شد، امّا چیزی نگذشته بود که حسادت زنانه به قلب ساره راه یافت و نتوانست وجود هاجر و اسماعیل را تحمل کند. لذا از ابراهیم ـ علیه السلام ـ درخواست کرد تا هاجر و طفل او را به دور ترین مکان ها منتقل سازد.
مادر و فرزند تبعیدیابراهیم ـ علیه السلام ـ تسلیم ساره شد و هاجر و اسماعیل ـ علیه السلام ـ را به سرزمین مکه منتقل کرد و آنان را در آن وادی خشک و بی آب و علف به خدا سپرد و به وطن خود فلسطین بازگشت.
مادر حیرانهاجر تسلیم مقدرات پروردگار خویش شد. او خود را با صبر جمیل زینت می داد و از آب و خوراکی که به همراه آورده بود، بهره برداری می کرد تا اینکه آب و خوراک وی تمام شد. در نتیجه هاجر شیری نداشت تا طفل خود را سیر کند و آبی نداشت تا گلوی خشک او را تر نماید.
او کودک خود را در جای خود رها کرد و بدون اینکه مقصدی در نظر بگیرد، مشغول حرکت شد، گاهی می دود و گاهی از دویدن می کاهد و به صورت هروله در حال راه رفتن است.
خدای مهرباندر همین موقع سخت است که اسماعیل، پاهای خود را به زمین می کشد و با قدم های خود سنگ سخت را می کوبد. به لطف خدا آب از زیر سنگ جستن کرد و از جای کوبیدن پا، آب بیرون آمد. در نتیجه هاجر و اسماعیل از تشنگی نجات یافتند.(۶)
موقعی که خبر پیدایش آب زمزم به طائفه جرهم رسید، به تدریج به آن سرزمین آمدند و آن مکان را محلّ اقامت خود قرار دادند. در نتیجه با آمدن این جمعیت، ترس هاجر برطرف شد.
ذبح اسماعیلچون اسماعیل به سن چهار سالگی رسید، خداوند متعال به ابراهیم ـ علیه السلام ـ امر کرد که باید فرزند دلبندش را قربانی کند. این پدر و پسر به اذن خدا راهی قربان گاه شدند تا فرمان خدا را به عمل آورند، امّا خدای مهربان از بهشت گوسفندی فرستاد تا به عوض اسماعیل، قربانی شود.(۷)
ازدواج اسماعیلاسماعیل به مرور زمان، جوانی آراسته شد و به حدّ کمال رسید، نام او مشهور و آوازه او بلند گردید. اسماعیل با طایفه جرهم رفت و آمد می کرد و با آنان سخن می گفت و زبان عربی را از ایشان آموخت. سپس با یکی از دخترانشان ازدواج کرد. مدتی بعد از این جریان، هاجر مادر اسماعیل از دنیا رفت.(۸)
بنای کعبهابراهیم ـ علیه السلام ـ هم چنان دور از فرزند خود به سر می برد و گاهگاه به سراغ او می آمد تا اینکه در یکی از سفرها، نه تنها به قصد دیدار فرزند بلکه برای انجام کاری خطیر به آن سرزمین وارد شد. زیرا او در این نوبت از طرف خدا مأمور شده بود که خانه کعبه را بنا کند و اساس خدا پرستی را بنیاد نهد. از این رو راهی حجاز شد و داستان مأموریت خود را با اسماعیل در میان گذاشت و اسماعیل نیز پدر را در این کار یاری داد.(۹)
خبر یافتن اسماعیل از فوت پدرحضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ در شام بود که به رحمت ایزدی پیوست و جبرئیل بر اسماعیل فرود آمد و گفت: ای اسماعیل تو را تعزیت می گویم به رحلت پدرت ابراهیم، باید صبر کنی و شکیبایی نمایی و…
ضمنا جبرئیل به اسماعیل ـ علیه السلام ـ اطلاع داد که تو نیز به پدرت ملحق خواهی شد.
حضرت اسماعیل ـ علیه السلام ـ که یکی از پیامبران الهی بود، ۱۳۷ سال و طبق برخی نقل ها ۱۸۰ سال عمر کرد و در حجر اسماعیل، کنار کعبه مدفون شد.(۱۰)
پاورقی:
۱. هاشمی رفسنجانی، اکبر و محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۳، ص۳۳۸.
۲. اولیائی ،سید نبی الدین ، تاریخ انبیاء، تهران، نشر گنجینه، چاپ سوم، ۱۳۶۶ش، ص۲۴۸ و ۲۴۹.
۳. مجلسی ،محمد باقر ، حیوه القلوب،قم، انتشارات شرکت معارف اسلامیه، چاپ اول، بی تا، ج۱، ص۴۳۳. قاضی زاهدی گلپایگانی، حاج علی آقا، قصص یا داستان های شگفت انگیز قرآن مجید، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش، ص۲۱۵.
۴. اولیائی، پیشین، ص۲۴۹.
۵. حسینی دشتی ، سید مصطفی ، معارف و معاریف، قم، چاپ دانش، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش، جلد ۲، ص۲۰۸.
۶. جمعی از نویسندگان عرب، قصّه های قرآن، ترجمه زمانی، مصطفی، قم، انتشارات فراهانی، چاپ اول، ۱۳۴۷ش، ص۸۱ ـ ۸۶.
۷. دهخدا، دایره المعارف تهران، مرکز دایره المعارف دهخدا، چاپ اول ۱۳۳۰ش، ج۶، ص۲۴۹۸ و ۲۴۹۹.
۸. قصّه های قرآن، همان، ص۹۰.
۹. جمعی از نویسندگان، دایره المعارف تشیع، تهران، سازمان دایره المعارف تشیع، چاپ اول، ۱۳۶۸ش، ج۲، ص۱۶۷.
۱۰. عماد الدین حسین اصفهانی، قصص الانبیاء از آدم تا خاتم، تهران، کتاب خانه اسلام، چاپ ۲۶، ج۱، ص۳۶۰.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات