چه ویژگی در یوسف باعث شد تا به مقام عزت و عزیزی مصر برسد؟
انبیاء و پیامبران از افراد برگزیده الهی برای هدایت و راهنمائی بشرند از آنجا که خداوند امر رسالت و نبوت را برای انبیاء مقرر کرده بود، لذا ایشان را با سخت ترین امتحانات و بلایا آزمایش می نمود. یکی از پیامبرانی که از همان ابتدای زندگیش علائم نبوت در وی هویدا و آشکار بود، حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ بود. با اینکه وی کودکی بیش نبود ولی همه او را به صداقت و راستگوئی ستایش می کردند، امّا سرانجام حسادت باعث شد که بین یوسف و پدرش و خانواده اش حدود چهل سال فراق به وجود آید، که یکی از سخت ترین مراحل زندگی حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ بود.
علاوه بر فراق پدر و خانواده در این مدت، بلایا و سختی های فراوانی به یوسف روی آورد، ولی با اتکا به خداوند و با غلبه بر نفس اماره همه سختی ها را پشت سر گذاشت و به مقام عزت و بزرگواری رسید. و قدرت خداوند را برای کسانی که نمی خواستند یوسف را عزیز و بزرگوار ببینند، نمایاند. از شرح حال یوسف ـ علیه السلام ـ و داستان زندگی این پیامبر الهی می توان دریافت که آن حضرت به خاطر چند ویژگی به مقام عالی رسید.
۱. راست گویی: از خصال و ویژگی های پسندیده و حمیده حضرت که در رسیدن آن حضرت به مقامات الهی کمک شایانی نمود، این بود که هرگز دروغ نگفت، در تمام عمرش جز به راستی و صداقت و امانت کلامی و سخنی نگفت و گامی برنداشت.(۱)
۲. عفت و پاک دامنی: یکی دیگر از ویژگی های وی بود که باعث شد خداوند در مقابل این خصیصه یوسف، وی را به مراتب عالی برساند. البته از نظر ظاهری چرا که انبیاء به مرتبه ای از علوّ و مقام می رسند که افراد عادی بشر توانائی درک آن را ندارند. یوسف با آن چهره زیبا و ملکوتیش، نه تنها عزیز مصر را مجذوب خود کرد، بلکه قلب همسر عزیز را نیز به سرعت در تسخیر خود درآورد و عشق او پنجه در اعماق جان او افکند و با گذشت زمان این عشق روز به روز داغ تر شد و حتی کار به جائی رسید، که همسر عزیز مصر در خلوت و آشکار از یوسف طلب کام می کرد.
ولی یوسف با پاکی و پرهیزکاری جز به خدا نمی اندیشید و قلبش تنها در گرو «عشق خدا»بود لذا هرگز دست به خیانت و دریدن عفت نزد.(۲)
۳. تحمل و بردباری یوسف در برابر مصائب و شداید عامل دیگری بود که او را در برابر امتحان الهی پیروز کرد و به مقام عزت و عظمت رسانید.
با آنکه برادران یوسف می خواستند یوسف ـ علیه السلام ـ را خوار کنند و به ذلت کشانند، که ابتدا قصد جان او را کردند، سپس در چاه انداختند. و وقتی که دیدند عده ای از رهگذران یوسف را نجات دادند، او را در مقابل مبلغ ناچیزی فروختند و از پدر، برادر و خانواده اش جدا کردند. در مقابل این همه مصائب یوسف تنها به خدا اتکا کرد و تنها از او استمداد جست و سختی های زندان را به جان خرید تا خدایش از او راضی باشد.
لذا درسی که می توان از قرآن در ماجرای یوسف گرفت این است که عزّت و ذلت بندگان خدا به دست مردم نیست و آنها نمی توانند کسی را خوار کنند یا عزیز و باعظمت گردانند، چنانچه برادران یوسف و دیگران نتوانستند یوسف را خوار کنند. امّا خدا می خواست او را عزیز و محترم گرداند و به دلیل نیکی و صفای باطنش به او پاداش خوبی دهد و او را در بهترین خانه ها و فراخ ترین نعمت ها جای دهد و همه گونه شوکت و عظمتی را به وی ارزانی کند و از همه بالاتر مقام نبوت و پیامبری را به او تفویض کند. و زمینه فرمانروائی و عظمت او را در کشور مصر فراهم سازد.(۳)
۴. خصیصه دیگر یوسف نیکوکاری و دستگیری از ستمدیدگان و مظلومان بود و همواره از دوران نوجوانی، دوران خدمت در خانه عزیز مصر، دورانی که در زندان بود و بالاخره در دوره ای که به مقام و منصب رسید، از ضعفا غافل نبود و حتی از سهم غذای خود به ضعفا می بخشید. قرآن کریم این حقیقت را این گونه بیان می کند: «و بدین گونه یوسف را در سرزمین «مصر» مکانت و اقتدار دادیم تا به وی تعبیر خواب ها را بیاموزیم و خدا بر کار خود غالب است، ولی بیشتر مردم نمی دانند «چنانچه برادران یوسف و بزرگان معابد مصر از درک این حقیقت عاجز بودند» و آنگاه که یوسف به سن رشد و کمال رسید، او را حکمت و دانش عطا کردیم و نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم».(۴)
لذا براساس فرموده قرآن آنچه که از عزت و عظمت و حکمت و علم به یوسف اعطا شد، همه در مقابل خصیصه نیکوکاری و احسان یوسف بود که از دریای بی کران فیض الهی بهره گرفت.
۵. شکر گزاری: خصیصه دیگری که یوسف داشت و به این خصیصه در شدیدترین حالات تا زمانی که به فرمانروایی و نبوت رسید، ادامه داد سپاسگزاری از توجه خداوند به وی بود. در همه حال سپاس نعمت را به جای آورد و همه نیازهای خود را از بی نیاز مطلق طلب نمود. و در کنار این نیازمندی به خداوند، خودش بخشنده و عفو کننده بود چنانچه از گناه زن عزیز مصر و زنان دیگر گذشت و از تقصیر برادران که آن همه به وی آزار و اذیت رسانده بودند گذشت. تا خداوند نیز در برابر بخشش او توجهش را از وی سلب نکند. لذا تنها یوسف ـ علیه السلام ـ به مقام عزت و عظمت رسید حتی خاندان وی از قحطی و زندگی بادیه نشینی نجات یافت و در کشوری متمدن همچون مصر به زندگی ادامه دادند. یوسف نیز به نحو احسن شکرانه این نعمت الهی را بجا آورد.(۵)
و دست نیاز به سوی پروردگار برداشت و گفت: «پروردگارا تو بودی که این فرمانروایی را به من دادی و تعبیر خواب را به من آموختی، تویی آفریدگار آسمان ها و زمین، مرا مسلمان (به حال تسلیم و فرمانبرداری خود) بمیران و به شایستگان ملحق نما».(۶)
۶- مدیریت در بحران از ویژگی های دیگر یوسف بود.
بنابراین آن همه عزت و عزیزی که نصیب یوسف شد همه از جانب خداوند لایزال بود و آن هم در مقابل خصایص و ویژگی های حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ که عبارتند از صداقت، امانتداری، پاکدامنی، تحمل و بردباری در برابر مصائب، نیکوکاری و دستگیری از ستمدیدگان، بخشش و عفو مجرمان، سپاسگذاری از نعمات الهی که به آن حضرت اعطا شد.
پاورقی:
۱. عماد زاده، حسین، تاریخ انبیاء، تهران، کتاب فروشی اسلام، ۱۳۴۷ش، ص۳۸۹.
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، طهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۹ش، ج۹، ص۳۶۶.
۳. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲ش، ص۲۳۸ ـ ۲۳۷.
۴. یوسف : ۲۲ ـ ۲۱.
۵. محلاتی، همان، ص۳۲۲.
۶. یوسف : ۱۰۱.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات