آخر داستان های بنی اسرائیل در قرآن به کجا کشیده می شود؟

0 49

آخر داستان های بنی اسرائیل در قرآن به کجا کشیده می شود آیا خوب می شوند یا بد می مانند و پیغمبرانشان در انتها از دستشان ناراضی می روند؟

پاسخ:

از آنجا که نام حضرت یعقوب نبی، نواده حضرت ابراهیم و فرزند حضرت اسحاق، اسرائیل بود و دوازده پسر داشت که یکی از آنها حضرت یوسف بود، لذا به خاطر نام پدرشان به فرزندان و نوادگان و ذریه حضرت یعقوب بنی اسرائیل گفته می شود. که بعد از پیدا شدن حضرت یوسف، از کنعان به مصر کوچ کردند و سالیان و قرن های متمادی در آن دیار زندگی نمودند و تا زمان حضرت موسی ـ علیه السلام ـ فراغه مصر از بازماندگان ذریه حضرت یعقوب (بنی اسرائیل) به عنوان برده استفاده می کردند. خداوند توسط حضرت موسی ـ علیه السلام ـ آنها را از این بردگی و بندگی رهائی می دهد.
آنجا که می فرماید: ای بنی اسرائیل یاد آورید آن نعمت هائی که به شما عطا کردم و شما را بر عالیان (به برکت کتاب و پیامبر) برتری دادم. و حذر کنید از روزی که در آن روز کسی به جای دیگری مجازات نبیند و هیچ شفاعت از کسی پذیرفته نشود و فدیه ای معادل از او پذیرفته نباشد و به یاد آرید هنگامی که شما را از ستم فرعونیان نجات دادیم که از آن ها سخت در شکنجه بودید به حدی که پسران شما را کشته و زنانتان را برای کنیزی نگاه می داشتند و این بلاء و امتحانی بزرگ بود که خدا شما را بدان آزمود.(۱)
ولی این قوم لجوج و بهانه گیر ارزش آزادی خود را ندانسته و به پیامبران خود آزار و اذیت فراوان رساندند. حتی در مقطعی از تاریخ حیاتشان از اصل توحید برگشتند، و این زمانی بود که حضرت موسی ـ علیه السلام ـ مأمور شد چهل روز از بنی اسرائیل جدا شده و به کوه طور برود. در این مدت این ها در اثر تبلیغات سامری به گوساله پرستی روی آوردند و به این ترتیب بزرگترین انحراف را مرتکب شدند.(۲) در اثر این انحراف و توبه بعد از آن که توبه شان به این ترتیب بود که همدیگر را بکشند، چون گناهشان خیلی بزرگ بود لذا عده ای از بنی اسرائیل از بین رفتند این قوم لجوج به خاطر انحرافاتشان بارها دچار عذاب الهی شدند، می توان به سرگردانی در صحرای سینا و گرفتار به مرض طاعون و بلاهای دیگر و در برابر خداوند به خاطر به ناحق کشتن پیامبران «ضربت علیهم الذله و المسکنه…».(۳) نشانه ذلت بر پیشانی بنی اسرائیل بخاطر اعمالشان زده شد.
به سبب انحصار آیین یهود به قوم بنی اسرائیل همسو با کاربرد تعبیر بنی اسرائیل، تعبیر قوم «یهود» نیز برای اشاره به این قوم رایج می باشد.(۴) بنابراین از این به بعد اگر واژه یهود هم به کار برده شود منظور همان بنی اسرائیل است. این قوم ناسپاس و نافرمان در سرپیچی از فرمان الهی در موقعی که حضرت موسی ـ علیه السلام ـ به امر خداوند آنان را برای جهاد با دشمنان فرا می خواند نافرمانی کرده و این گونه پاسخ می دهند که «ما اینجا نشسته ایم، تو و خدایت بجنگید».(۵) لذا در سزای این عمل آن ها چهل سال آواره شدند. البته ناسپاسی آنها به عدم اجابت دعوت موسی ـ علیه السلام ـ خلاصه نمی شود بلکه بعد از آن حضرت، انبیای متعددی را به قتل رساندند و «یوم السبت»، روز شنبه که احترام خاصی نزد این قوم داشت حرمتش را شکستند و به این علت مورد لعن داوود و عیسی قرار گرفتند و مسخ (دگرگون، عوض شدن شکل و صورت به شکل قبیح) شدند.(۶)
علاوه بر انحرافی که بنی اسرائیل در دوره حضرت موسی ـ علیه السلام ـ داشتند در دوره پیامبران دیگر نیز این انحراف بود، چنان چه در دوره ای به پرستش خدای «بعل» که خدای زمین های کشاورزی بود، رواج یافت. از این جهت مردانی موحد و نیکوکار که اغلب بی بضاعت بودند و در گوشه ای از انزوا در بیابان ها و کوهستان ها به سر می بردند و مردم را به خدای واحد و توبه دعوت می کردند. یکی از این پیامبران اشعیا است.
که بنی اسرائیل را ملامت کرده می گوید: خداوند می فرماید این همه قربانی برای چیست، من از خون گاومیش و بره و بز لذت نمی برم و استغاثه های شما را گوش نمی دهم زیرا دست های شما پر خون است خود را بشویید و از بدی دست بکشید و پی حق بروید حق یتیم را فرو مگذارید و از بیوه زنان حمایت کنید.(۷)
ارمیا پسر حلقیا از دیگر پیامبران بنی اسرائیل است که حدود ششصد سال قبل از مسیح ـ علیه السلام ـ می زیست و بنی اسرائیل را به خدا پرستی و هدایت نصیحت می کرد. که توسط بنی اسرائیل زندانی شد.(۸) با وجود آن که یهود (بنی اسرائیل) منتظر ظهور حضرت مسیح بودند و او را به عنوان منجی پیش از ظهورش تلقی می کردند ولی بعد از ظهور آن حضرت وقتی که دیدند تعالیم عیسی با منافع متولیان کنسیه و رهبران بنی اسرائیل در تضاد است نه تنها به وی ایمان نیاوردند بلکه طرح قتل او را کشیدند.(۹)
از تواریخ و تفسیر آیات مربوط به قوم بنی اسرائیل چنین بر می آید که با وجود اینکه اکثر این قوم در مقابل انبیای الهی نافرمانی می کردند ولی عده ای هم بودند که به پیامبران ایمان می آوردند ولی غالبا اشراف بنی اسرائیل چون آمال و آرزوهای خود را با راستی و درستی و اطاعت از انبیای الهی در تضاد می دیدند، علم مخالفت بر می آفراشتند و حتی آنچه خودشان از پیمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ وقت درخواست می کردند عمل نمی کردند در این زمینه قرآن کریم می فرماید: «آیا در قصه اشراف بنی اسرائیل پس از موسی نمی نگری که گفتند پیغمبری که برایشان بود، پادشاهی بر انگیز که با دشمن در راه خدا جنگ کنیم. گفت: اگر جهاد فرض شود مبادا به جنگ قیام نکرده و نافرمانی کنید. پاسخ دادند که این چگونه شود که ما به جنگ نرویم در صورتی که دشمنان ما، ما و فرزندان ما را به ستم از دیار بیرون کردند. پس چون با درخواست های آن ها حکم جهاد بر آنان مقرر گردید به جز اندکی همه روی از جهاد گردانیدند و خدا به کردار ستم کاران آگاه هست».(۱۰)
امام باقر ـ علیه السلام ـ می فرمایند: بنی اسرائیل بعد از موسی ـ علیه السلام ـ عصیان و طغیان کردند و دین خدا را تغییر دادند و پیامبری که آن ها را امر و نهی می کرد اطاعت نکردند، لذا خداوند جالوت را که مردی خونریز بود مسلط کرد و این حاکم بنی اسرائیل را تحقیر و مردانشان را کشت و اموالشان را غارت کرد.(۱۱) لذا بنی اسرائیل از پیامبر خود تقاضا کردند که پادشاهی برای آن ها تعیین کند بعد از تعیین پادشاه هم اطاعت از امر پیامبر ننمودند.
و حتی به انتخاب طالوت به عنوان پادشاه اعتراض کردند و گفتند ما به پادشاهی از طالوت سزاوارتریم.(۱۲)
وقتی بیشتر بنی اسرائیل از دستورات انبیای الهی سرپیچی می کنند پیامبران از آن ها راضی نمی شوند. نمونه این امتحان ها، امتحانی است که خداوند توسط داود از بنی اسرائیل گرفت. به این ترتیب که موقع گذر کردن از رودخانه ای همه افراد از نوشیدن آب رودخانه ممنوع شدند و حضرت داود فرمود: هر کس از آب این نهر بخورد از من نیست ولی وقتی که رودخانه را مشاهده کردند از جمعیت حدود شصت هزار نفری فقط ۳۱۳ نفر از آب ننوشیدند و بقیه از داود اطاعت نکردند.(۱۳)
نتیجه: چون بنی اسرائیل قومی لجوج بوده و پیامبران را آزرده خاطر کردند: قرآن کریم چهره ای منفی و همان گونه که بودند از آنان ارائه داده و برخوردهای ناپسند آنان با عیسی و سایر پیامبران را بازگو کرده و در مواردی آنان را سزاوار نفرین خداوند دانسته از اینروی عاقبت آنان خوب نبوده و نخواهد بود.(۱۴)

پاورقی:

۱. بقره : ۴۷ ـ ۴۹.
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، مکتبه اسلامی، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۲۵۰ ـ ۲۵۵.
۳. بقره : ۶۱.
۴. دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ش، ج۱۲، ص۴۲۹.
۵. مائده : ۲۱ ـ ۲۶.
۶. ر.ک بقره : ۶۵. مائده : ۶۰ ـ ۷۰ ، ۷۸. اعراف : ۱۶۶.
۷. مشکور، محمد جواد، خلاصه الادیان، تهران، انتشارات شرق، ۱۳۶۹ش، ص۱۳۰.
۸. همان، ص۱۳۱.
۹. همان، ص۱۳۷ و ۱۶۵. جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰ش، ص۵۵۱.
۱۰. بقره : ۲۴۶.
۱۱. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۸۱.
۱۲. بقره : ۲۴۷.
۱۳. عماد زاده، حسین، تاریخ انبیاء، تهران، کتابفروشی اسلامی، ۱۳۴۷ش، ص۵۸۹.
۱۴. مراجعه کنید به تفسیر آیه ۴ سوره اسراء.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.