عبدالله بن عبدالمطلب چه شغلی داشت و چگونه وفات یافت؟
عبدالله بن عبدالمطلب پدر گرامی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم چه شغلی داشت و چگونه وفات یافت؟و اینکه یکتاپرست بود یا خیر؟
شغل
از برخی متون استفاده می شود که: عبدالله، به تجارت می پرداخته است.
ایمان عبدالله بن عبدالمطلب
مسلمانان درباره ایمان عبدالله اختلاف نظر دارند.
گروههایی از اهل سنت او را کافر میدانند
اما بیشتر عالمان شیعه (و برخی مدعی شدهاند همهٔ علمای امامیه) معتقدند اجداد پیامبر تا آدم(ع) همگی یکتاپرست و مؤمن بودهاند.[۲]
امام صادق(ع) میفرماید: «جبرئیل علیهالسلام بر پیغمبر نازل شد و گفت:
ای محمد! پروردگارت به تو سلام میرساند و میفرماید:
من آتش دوزخ را حرام کردم بر پشتی (صُلب) که تو را فرود آورد، و شکمی که به تو آبستن شد و دامانی که تو را پروراند:
آن پشت، پشت عبدالله بن عبدالمطلب است و شکمی که به تو آبستن شد،
آمنه بنت وهب و اما دامانی که تو را پروراند، دامان ابوطالب ـ و طبق روایت ابن فضال ـ و فاطمه بنت اسد است».[۳]
وفات
وفات عبدالله بنابر نظریه مشهور، پیش از میلاد رسول خدا بوده است؛[۴]
اما یعقوبی همین نظریه مشهور را خلاف اجماع و به موجب روایتی از امام صادق(ع)، وفات او را دو ماه پس از ولادت رسول خدا دانسته است.[۵]
کلینی نیز همین قول را برگزیده است[۶] ۲۸ ماه پس از ولادت پیامبر و هفت ماه پس از آن هم نقل شده است.[۷]
به علاوه مسعودی قول یک ماه پس از تولد و سال دوم تولد را نیز نقل کرده است.[۸]
علت وفات عبدالله را در مدینه چنین نوشتهاند:
عبدالله برای تجارت با کاروان قریش رهسپار شام شد و در بازگشت بر اثر بیماری
در مدینه در نزد دایی هاى پدرش طایفه «بنى النجار» یک ماه بستری بود و در بیست و پنج سالگى در خانهاى معروف به «دارالنابغه» وفات کرد.
چون کاروان قریش به مکه رفتند و عبدالمطّلب از حال وی جویا شد، بزرگترین فرزند خود حارث را نزد وی به یثرب فرستاد
اما «حارث» هنگامی به یثرب رسید که «عبدالله» وفات کرده بود. [۹]
________________
پی نوشت:
۱. علامه مجلسی، بحار الا نوار، ج ۱۵، ص ۱۲۴، رک: مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج، ص ۲۲۸- ۲۲۹، قم: ۱۳۷۶، چاب دوم.
۲.عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۲، ۷۵.
۴.ذهبی، سیر اعلام النبلاء، جلد۱، ص۱۶۵.
۵.یعقوبی، تاریخ یعقوبی، جلد۲، ص۱۰.
۶.کلینی، کافی، ج۱، ص۴۳۹
۷.ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۲۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۵ ، ص۱۲۵.
۸.مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۱۹۶.
۹.عزالدین، ابن الأثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۰ و محمدبن جریر، تاریخ الامم والملوک،ج۲،ص۸.