آیا شما از آثار بیمارى انگشتر طلا برای مردان چیزى مى دانید بگید؟
از نظر علمى یک سرى تأثیرات منفى در مورد طلا براى مرد ذکر شده است از جمله:
الف) تحریکات عصبى (ر. ک: بهداشت در اسلام، دکتر احمد صبور اردوبادى)
ب) ازدیاد بیش از حد گلبول هاى سفید (ر. ک: سالنامه پیام اسلام، سال ۱۳۵۷).
اما باید به این نکته توجه داشت که انسان یک موجود ارزشى است نه خاکى و مادى، انسانیت انسان در گرو شکوفایى استعدادهایى است که خداى متعال به منظور نیل او به مقام شامخ خلافت الهى، به وى ارزانى داشته است. اما حقیقتا راه شکوفایى این استعدادها چیست؟ آفات و موانع این راه کدام است؟ تمام اینها در قالب احکام شرعى به عنوان یک لطف الهى بیان شده است. علم متکفل «تندرستى» است و به بعد ارزشى قضایا کارى ندارد در حالى که دغدغه اصلى من و شما باید ابعاد ملکوتى و معنوى مان باشد و به «تن» و «علم» در حد یک ابراز و مقدمه نگاه کنیم. با در نظر گرفتن این اصل لابد توجه دارید که بدون شک احکام الهى داراى مصالح واقعى و فى نفسه مى باشند لیکن دریافتن فلسفه آنها توجه به چند نکته ضرورى است:
۱- آیا بشر مى تواند به فلسفه همه احکام دست یابد؟ قطعا پاسخ این سؤال منفى است زیرا:
الف) در متون دینى فلسفه همه احکام ذکر نشده است.
ب) احکامى که فلسفه آنها بیان شده، معلوم نیست که همه فلسفه هایش ذکر شده است بلکه چه بسا فلسفه هاى بى شمارى در مورد یک حکم وجود دارد ولى شارع مقدس به طور گزینشى برخى از آنها را یادآور شده است.
ج) علوم بشرى نیز قادر به کشف برخى از حکمت ها و فلسفه هاى احکام مى باشند، نه همه آنها. بنابراین انتظار دانستن فلسفه همه احکام به طور جامع و کامل انتظارى فراتر از توان علمى و تنگناهاى دانش بشرى است.
۲- فلسفه احکام محدود به حکمت هاى مادى و فیزیکى- که در قلمرو علوم تجربى قرار مى گیرند- نیست بلکه در بسیارى از موارد علت یا حکم نهایى برتر و بالاتر دارند که از حوزه تحقیق و آزمون علمى و تجربى نیز بیرون است. در مثل علوم بشرى از خواص بهداشتى روزه سخن به درازا گفته اند، ولى قرآن مجید بر نکته اساسى ترى انگشت مى گذارد و آن ((تقوایابى)) است و شاید علت این که قرآن به نکات بهداشتى آن اشاره نکرده است این باشد که اساسا امت اسلامى را متوجه اهداف فروتر و در سطح پایین نکند، بلکه همواره به سوى ارزش هاى متعالى و برین سوق دهد.
۳- یکى از علل ناگفته نهادن فلسفه بخشى از احکام، این است که جامعه را از فلسفه گرایى افراطى و تعبدگریزى دور و پیراسته سازد زیرا فلسفه گرایى و تعبد گریزى پرورش دهنده نوعى شرک خفى و خردبسندگى و دین ستیزى است، لذا باید توجه داشت که احکام الهى را به جهت انجام حکم خداوند انجام مى دهیم، نه به خاطر فلسفه و حکمت نهفته آن، و این خود برترین حکمت حکم ها است. حال در مورد علت حرمت طلا براى مرد این احتمال وجود دارد که علت حرمت آن جلوگیرى از فرو افتادن مردها در دام زینت هاى گران بها و سنگین باشد.
حرمت استفاده و یا به دست کردن طلا براى مرد از احکام حتمى فقه است.
اولاً، فلسفه همه احکام و جزئیات آنها به طور تفصیلى روشن نیست و آگاهى از آن دانشى فراتر از تنگناهاى معارف عادى بشرى مىطلبد. لیکن به طور اجمالى روشن است که همه احکام الهى تابع مصالح و مفاسد واقعى در متعلق آنهاست. بنابراین در صورتى که فلسفه حکمى را بالخصوص ندانیم بنابر قاعده کلى فوق از آن باید پیروى کرد. زیرا یقین به وجود مصلحتى در آن هست هر چند بر ما ناشناخته باشد.
ثانیا، در جست و جوى فلسفه احکام نباید همیشه به دنبال علوم تجربى رفت و دلیلى مادى و فیزیولوژیک برایش جست و جو نمود. این فرایند که همواره در پى یافتن مصلحت یا مفسدهاى طبى یا… باشیم برخاسته از نگرشى مادى گرایانه است. در حالى که بسیارى از احکام مصالحى معنوى دارند که در حوزه هیچ یک از علوم بشرى قابل تحقیق نیست و آنها با متد تجربى خود قادر به حکمى نفیا یا اثباتا پیرامون آن نیستند و یا اگر نظرى بدهند بسیار سطحى است و چه بسا مسأله، حکمتى برتر و بالاتر داشته باشد. چنان که در مورد روزه، علوم، به خواص بهداشتى آن پرداختهاند ولى قرآن مجید فلسفهاى بالاتر را بیان فرموده و آن «تقوایابى» است.
حرمت زینت طلا براى مرد و حلیت آن براى زن دلایل چندى دارد از جمله:
الف) ویژگىهاى جسمى و روانى، مرد تفاوتهایى با زن دارد و این تفاوتها به طور طبیعى رسالتهاى گوناگونى را به عهده این دو جنس قرار مىدهد. اسلام باتوجه به تفاوتهاى طبیعى هریک- که درجاى خود حکمتهاى ارزشمندى دارد- احکام و مقررات ویژهاى را وضع کرده است و از مرد انتظار دارد که عنصرى فعال در تامین نیازهاى زندگى باشد و از تجملات زیاد مانند تزیین به طلا پرهیز نماید. در مقابل براى زن که طبیعتى احساسى و عاطفىتر دارد برخى از زینتها را که هم با روحیه او سازگارتر است و هم به زندگى با مرد شیرینى بیشترى مىبخشد اجازه داده است.
ب) تحقیقات جدید نشان مىدهد گلبولهاى سفید در خون مرد بیش از زن است. ازطرف دیگر طلا در افزایش این گلبولها مؤثر است. از این رو وجود آن براى زن مفید است ولى براى مردان چندان مناسب نیست و ممکن است موجب بر همزدن تعادل گلبولهاى سرخ و سفید گردد. (ر. ک: مجله پیام اسلام)
منبع : نرم افزار پرسمان ۳