طوبی لمن کان عیشه کعیش الکلب سند دارد؟
در حدیثی آمده است: طوبی لمن کان عیشه کعیش الکلب ففیه عشره خصال فینبغی ان یکون کلها فی المؤمن: الاول: لیس له مقدار بین الخلق و هو حال المساکین، الثانی، ان یکون فقیرا لیس له مال و لا ملک و هو صفه المجرّدین، الثالث: لیس له مأوی معلوم و الارض کلها له بساط و هو من علامات المتوکلین، الرابع: ان یکون اکثر اوقاته جائعا و هو من علامات الصالحین. الخامس: ان ضربه صاحبه (مأه جلده) لا یترک بابه و هو من علامات المریدین. السادس لا ینام من اللیل إلا القلیل (الیسیر) و ذلک من اوصاف المحبین. السابع انه یطرد و یخفی ثم یدعی فیجب و لا یحقد و ذلک من علامات الخاشعین. الثامن: یرضی (رضی) بما یدفع الیه صاحبه (من الاطعمه) و هو حال القانعین. التاسع اکثر عمله السکوت و ذلک من علامات الخائفین. العاشر: اذا مات لم یبق منه المیراث و هو حال الزاهدین. آیا این حدیث صحیح است؟
پاسخ:
مصدر این حدیث کدام کتاب است و آیا ترغیب مؤمن به داشتن صفات سگ، توهین به مؤمن نیست؟
بر خلاف آن چه در تصور عمومی رایج است، حیوانات دارای شعور بالایی هستند خداوند در قرآن مجید، در مقام بیان نبوت و حکومت حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ ، داستان غایب شدن هدهد از دیدگاه سلیمان ـ علیه السلام ـ را این گونه ترسیم می کند:
(سلیمان) جویای حال پرندگان شد و گفت: مرا چه شده است که هدهد را نمی بینم؟ یا شاید از غایبان است؟ قطعا او را به عذابی سخت عذاب می کنم یا سرش را می برم مگر آن که دلیلی روشن برایم بیاورد. پس دیری نپایید که (هدهد آمد و ) گفت: از چیزی آگاهی یافتم که از آن آگاهی نیافته ای، و برای تو از «سبا» گزارشی درست آوره ام. من آنجا زنی را یافتم که بر آنها سلطنت می کرد و از هر چیزی به او داده شده بود و تختی بزرگ داشت، او و قومش را چنین یافتم که به جای خدا برای خورشید سجده می کنند و شیطان اعمالشان را بر ایشان آراسته و آنان را از راه راست باز داشته بود. در نتیجه به حق، راه نیافته بودند. آری شیطان چنین کرده بود تا برای خدایی که نهان را در آسمان ها و زمین بیرون می آورد و آن چه را پنهان می دارید و آن چه را آشکار می نمایید می داند، سجده نکنند. خدای یکتا که هیچ خدایی جز او نیست پروردگار عرش بزرگ است.(۱)
از این آیات استفاده می شود که حیوانات، یکتایی خداوند را درک می کنند و تفاوت میان شرک و کفر و توحید را می فهمند و به نوع حکومت ها آگاهی دارند و می دانند که نباید از حاکمان بر حق، سرپیچی کنند. از این رو می توان گفت که حیوانات نیز می توانند دارای خصال نیک و بد باشند.
امّا در رابطه با سند، این سخن در منابع معتبر حدیثی یافت نشد و ظاهرا دیرینه ترین مصدر، کتاب لئالی الاخبار است که مربوط به قرن چهاردهم می باشد که تألیف تویسرکانی است و این کتاب نمی تواند مورد استناد قرار گیرد،چرا که فاصله میان این کتاب با عصر امامان ـ علیهم السلام ـ نزدیک به سیزده قرن و اندی می باشد. البته مشابه این حدیث در تفسیر روح البیان تألیف «حقی بروسوی اسماعیل» از حسن بصری نقل شده است.
که حتی این سخن حسن بصری نیز در منابع معتبر حدیثی اهل سنت یافت نشد و تفسیر روح البیان هم مربوط به قرن دوازدهم می باشد. از این رو انتساب این حدیث به امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ صحیح نمی باشد. و به نظر می رسد که چنین تعابیری را برخی از علمای اخلاق و عرفان گفته باشند. با این همه در پاسخ بخش دوّم پرسش شما می گوییم: در منابع معتبر روایی احادیث بسیاری وجود دارد که مؤمنان را ترغیب به برخورداری از برخی صفات نیک حیوانات کرده اند و این گونه ترغیب ها را اهانت به مؤمن ندانسته اند. برای نمونه به یاد کرد روایاتی در این مورد می پردازیم:
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: تعلموا من الدیک خمس خصال: محافظته علی اوقات الصلاه و الغیره و السخاء و الشجاعه و کثره الطروقه.(۲) از خروس پنج خصلت را بیاموزید: مواظبت بر اوقات پنج گانه نماز، یعنی خروس در اوقات پنج گانه نماز نمی خوابد، غیرت، سخاوت، شجاعت و زیادی آمیزش.
امام صادق ـ علیه السلام ـ تعلموا من الغراب ثلاث خصال: استتاره بالسّفاد و بکوره فی طلب الرزق و حذره.(۳) از کلاغ سه خوی را فرا گیرید: پنهان داشتن آمیزش، صبح زود به دنبال روزی رفتن و فرار از خطر.
رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : المؤمن کالنحله تأکل طیّبا و تضع طیّبا، وقعت فلم تکسر و لم تفسد.(۴) مؤمن چون زنبور عسل باشد: پاکیزه خورد، پاکیزه نهد یعنی از گلها عسل درست کند و بیافتد و نشکند و تباه نگردد.
این احادیث گواهند بر این که حیوانات نیز از خصال نیک برخوردارند تا آنجا که شایسته است بر مؤمنان که خود را بدان آراسته گردانند.
گاه نیز ممکن است این توصیه ها و تشبیه ها فقط از باب تمثیل باشد مثل این که می گوییم استواری را از کوه بیاموزید یا سخاوت را از دریا یاد بگیرید. در حالی که می دانیم کوه و دریا اختیاری در این صفات ندارند.
ممکن است گفته شود: در قرآن مجید انسان های گمراه به حیوانات تشبیه شده اند: آیا آن کس که هوای (نفس) خود را معبود خویش گرفته است دیدی؟ آیا می توانی ضامن او باشی؟ یا گمان داری که بیشتر شان می شنوند یا می اندیشند؟ آنان جز مانند ستوران نیستند بلکه گمراه ترند.(۵)
از این آیات بر می آید که انسان های گمراه در مرتبه حیوانات و بلکه از حیوانات پست ترند.
و نتیجه می گیریم که سزاوار نیست مؤمنان را به حیوانات تشبیه کرد.
در پاسخ گوییم: با دقت در این آیات دانسته می شود که وجه تشبیه گمراه هان برحیوانات در موضوع عدم تعقّل و بی خردی است. عقل موهبت الهی است که به انسان به عنوان حجت الهی داده شده است تا با راهنمایی های عقل راه درست را از راه نادرست تشخیص بدهد ولی حیوانات از این عطای نفیس الهی بی بهره اند. حال اگر انسانی از عقل و خرد خویش بهره نبرد در این جهت همانند چهارپایان است. با این تفاوت که انسان گمراه عقل دارد ولی تعقّل نمی کند ولی حیوانات عقل ندارند، به همین خاطر چنین انسانی هایی از حیوانات هم پست تر به شمار می آیند.
نتیجه: سخنانی که پرسشگر محترم به عنوان حدیث پرسیده بودند اگر چه در منابع معتبر حدیثی یافت نشد و چنین سخنانی را نمی توان گفت از معصوم نقل شده، ولی ترغیب مؤمنان به برخی صفات نیک حیوانات در روایات معتبر آمده است، و این احادیث منافاتی با آیه ۴۴ سوره فرقان ندارد، زیرا آیه مربوط به مواردی است که انسانی خود را از موهبت عقل، بی بهره گرداند، ولی روایات یاد شده مربوط به خصال نیک می باشد.
پاورقی:
۱. نمل : ۲۶ و ۲۰.
۲. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، ج۱، ص۴۸۲، ح۱۳۹۳.
۳. همان، ح۱۳۹۴.
۴. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، اسلامیه، ج۶۱، ص۲۳۸.
۵. فرقان : ۴۴ ـ ۴۳.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات