آیا اخته ی امت پیامبر با روزه گرفتن است؟

0 88

در وسائل الشیعه روایتی دارد که شخصی به پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ عرض کرد که: قصد دارم خودم را اخته کنم، پیامبر فرمود: این کار را نکن، چرا که اخته ی امت من با روزه گرفتن است، و در روایت دیگر داریم که شخصی می گوید: به پیامبر گفتیم: آیا خودمان را اخته نکنیم؟ پیامبر ما را باز داشتند، حال سؤال این است که منظور از اخته کردن در این روایات چیست؟ و آیا این کار مرسوم بود؟

پاسخ:

یکی از فروعات دینی، روزه گرفتن است که ثمرات جسمی و روحی فراوانی در بر دارد، و یکی از آن ثمرات که خداوند در قرآن هم به آن اشاره کرده و فرموده است: لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ(۱) این است که زمینه ساز تقوی و پرهیزگاری می‌شود، کسی که صفت تقوی در او به وجود آید هرگز دنبال گناه و آلودگی های دیگر نمی رود و می تواند در جامعه الگوی دیگران باشد.
در رابطه با سؤال. حدیث اول را مرحوم شیخ طوسی چنین نقل نموده: علی بن الحسن بن فضال عن العباس بن عامر عن علی ابن ابی حمزه عن اسحاق بن غالب عن عبد الله بن جابر عن عثمان بن مظعون قال: قلت لرسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ یا رسول الله أردت أن اسألک عن اشیاء فقال: و ما هی یا عثمان؟… قال: قلت انی أردت ان اختصی؟ قال: لا تفعل یا عثمان فان اختصاء امتی الصیام(۲) علی بن حسن بن فضال با واسطه از عثمان بن مظعون نقل می کند که به پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ عرض کردم: ای رسول خدا! می خواهم درباره ی چیزهایی از شما سؤال کنم، پیامبر فرمود: ای عثمان آنها چه چیز هستند؟ عرض کردم: می خواهم حالت رهبانی اختیار کنم، پیامبر فرمود: ای عثمان! این کار را نکن به راستی که رهبانیت امت من نشستن در مساجد و بعد از نماز و منتظر نماز بعدی بودن است، عثمان گفت: ای رسول خدا می خواهم خودم را اخته کنم، پیامبر فرمود: ای عثمان این کار را نکن، به راستی که اخته شدن امت من روزه گرفتن است.
در سند این حدیث سه نفرند به نام های: علی بن ابی حمزه و عبدالله بن جابر و عثمان بن مظعون که در کتب رجال یا اسم آنها برده نشده یا توثیقشان نکردند بنا براین، این حدیث از اعتبار می افتد، اما حدیث دوم. در منابع معتبر حدیثی شیعه نیامده است، و مرحوم مجلسی در کتاب بحار الانوار چنین آورده است: و روی مسلم فی صحیحه و ابن الاثیر فی جامع الاصول عن قیس قال: سمعت عبدالله یقول: کنا نغزو مع رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ لیس لنا نساء، فقلنا: ألا نستخصی؟ فنهانا عن ذلک ثم رخص لنا ان نستمتع(۳) قیس گوید: شنیدم که عبدالله می گفت: همراه رسول خدا در جنگ بودیم و زنان همراه ما نبودند، به پیامبر خدا گفتیم: آیا خودمان را اخته نکنیم؟ (کنایه از اینکه ما می خواهیم خودمان را اخته کنیم) پس پیامبر ما را از این عمل نهی کرد، سپس به ما اجازه داد تا صیغه بگیریم(متعه کنیم)، این حدیث هم که مرحوم مجلسی از منابع اهل سنت نقل کرده اند، فاقد اعتبار است.
اما این که پرسیده شد آیا این کار در آن زمان مرسوم بوده یا نه؟ پاسخش این است که متأسفانه در برخی موارد این عمل صورت می گرفت. خلفا و حاکمانی که به ناحق بر مسند قدرت تکیه زده بودند این عمل را در مورد بردگان انجام می دادند، جرجی زیدان مسیحی در کتاب «تاریخ تمدن» این مسئله را بیان کرده و خلاصه اش چنین است که: نگهداری غلامان و کنیزکان در کاخ ها و حرم سراهای خلفا مشکلات و مخارج سنگینی را به بار می آورد که از نظر خلفا و رجال آن روز پوشیده نبود و آنان بی پروا بدون توجه به عواقب شوم و نکبت بار آن، برای رفع این گونه مشکلات فرمان می دادند و اقدام جدی به عمل می آمد.
یکی از مشکلات وضع روابط غلامان با زنان و کنیزکان حرمسرا بود که عاقبت به روابط سوء بین آنها می انجامید، خلفا و رجال از این حقیقت غافل نبودند و از این رو چاره شومی اندیشیدند و آن اندیشه خواجه سازی بود که به وقوع پیوست، او ادامه می دهد که: خلفا و رجال پسران را به جهات بسیاری اخته می کردند، از آن جمله این بود که غلام های پسر بتوانند آزادانه در حرمسرا بمانند و رابط میان زنان و مردان باشند، اولین خلیفه مسلمان که خواجه در حرمسرای خود نگاه داشت یزید بن معاویه بود و خواجه ای به نام فتح خدمت گزار مخصوص او در حرمسرا بود، پس از یزید سایر خلفا و بزرگان نیز خواجه ها را به حرمسرا آوردند در صورتی که مقررات اسلامی عمل اخته کردن را حرام می شمرد.
جرجی زیدان در کتاب خود فصلی را درباره دستگاه ها و کارگاه های اخته گری و عمل های وحشیانه برده فروشان اختصاص داده که سخت تأثر انگیز است او می نویسد: بازرگانان که بیشترشان یهودی بودند به اخته کردن بردگان مشغول شدند و بهای گزافی برای اینگونه خواجه گان تعیین کردند آنها کارگاه ها و دستگاه های متعددی برای اخته کردن تأسیس کردند. مشهورترین آن مؤسسه «وردون» در ایالت «لورن» فرانسه بود، تجار یهودی با کمال بی رحمی کودکان را به آن کشتارگاه برده اخته می کردند و بسیاری از آنان زیر عمل جراحی می مردند و آن عده معدودی که زنده می‌ماندند به اسپانیا برده می شدند و در آنجا به بهای گزافی به فروش می رسیدند و گاه این خواجگان را مانند اسب و ظروف و جواهرات هدیه می دادند. هر یک از پادشاهان فرنگ که به دوستی با خلفای اسلامی علاقه مند بودند برای آنها خواجه می فرستادند چنان که پادشاه «بوشلونه» (بارسلون) و پادشاه «طرکونه» در موقع تجدید صلح با «المستنصر بالله» خلیفه اندلسی، تعداد ۲۰ خواجه صقلبی و بیست قنطار پوست سمور و اشیاء دیگر هدیه فرستاد.
شمار خواجگان در دربار خلفا به قدری زیاد شد که دسته مخصوصی مانند دسته ممالیک و عبید تشکیل یافت و هرگاه که خلیفه برای بیعت و امثال آن جشن می گرفت دسته های ممالیک و خواجگان را به عنوان تجمل نمایش می‌دادند. «المقتدر» خلیفه عباسی ۱۱ هزار خواجه رومی داشت.
متأسفانه در دوره تمدن چشمگیر اسلامی که جهانیان را سخت شیفته جنبه های معنوی و مادی خود کرده بود یک بار دیگر دیو سیرتان عیاش با اتکا بر قدرت و ثروت بیت المال مسلمانان این جنایت و ناپاکی قرون گذشته را تجدید کرده و لکه ننگی بر دامن بشریت و نقطه تاریکی در تاریخ تمدن اسلامی بر جای نهادند.(۴)

پاورقی:

۱. بقره:۱۸۳.
۲. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۳۶۵ش، ج۴، ص۱۹۰ـ۱۹۱، ح۵۴۱.
۳. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دارالرضا، ج۳۰، ص۵۹۶ـ۵۹۷.
۴. جرجی زیدان، تاریخ تمدن، ترجمه و نگارش علی جواهر کلام، مؤسسه امیرکبیر، ۱۳۳۳ش، ج۵، ص۳۲.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.