آیا روایت معتبری داریم که ابوبکر و عمر به بهشت می روند ؟

0 81

برای روشن شدن بیشتر این مطلب بایستی از چند منظر به واقعه نگاه کرد :

۱. کارهای ابوبکر و عمر در زمان رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم و بعد از رحلت آن بزرگوار بنا به دلایل و شواهد مسلم تاریخی ابوبکر و عمر نه کمک شایان و قابل توجه به اسلام کرده اند و نه دارای اخلاق نیک بوده اند. آن دو هیچ گاه برای دفاع از اسلام و خدمت به آن مخلصانه گام برنداشته اند. هر چند با رسول خدا بوده اند و از این جهت جزء اصحاب ایشان به حساب می آیند. بدیهی است که صرف همراهی با رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ دلیل بر نیک و خوب بودن و شایستگی کسی نمی شود. زیرا چه بسا کسانی بودند که به ظاهر ایمان آورده و با زبان به وحدانیت خدا و رسالت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ شهادت می دادند و در حالی که در حقیقت در پی شکست اسلام بوده اند. قرآن کریم می فرماید: گروهی از مردم گویند که ایمان آورده ایم به خدا و روز قیامت و حال آنکه ایمان نیاورده اند. می خواهند که خدا و اهل ایمان را فریب دهند.(۱) پدیده نفاق منحصر به گفتار نبوده. بلکه منافقان در عمل و رفتارشان نیز دوگانه رفتار می کرده اند. در جریان جنگ تبوک وقتی پیامبر اسلام به مدینه برمی گشت منافقینی که جزو صحابه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بودند در «عقبه» در میان راه تبوک، مترصد فرصتی بودند تا در راه بازگشت، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را کشته و ترور نمایند، جبرئیل رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را آگاه کرد، آن حضرت کسانی را فرستاد تا آنان را از آنجا برانند، حذیفه در کنار رسول خدا بود و برخی از منافقین را شناخت و آن حضرت دیگران را نیز به او معرفی کرد.(۲) ابن حزم اندلس از علمای سنی، در کتاب«المحلّی» گفته است: از جمله کسانیکه در ترور پیامبر نقش داشتند ابوبکر و عمر می باشند.(۳)
صنعانی دیگر عالم سنی نیز می نویسد : در صلح حدیبیّه عمر به رسول خدا به شدّت اعتراض می کند. حضرت در پاسخ به او می گوید: من بنده خدا و فرستاده او هستم و هرگز با فرمان او مخالفت نمی کنم، پس از آن عمر که هنوز تردیدش برطرف نشده بود، نزد ابوبکر می رود و همین مطالب بین آنها رد و بدل می شود. ابن عباس می گوید:که عمر در دوران خلافتش به من گفت: اگر آن روز کسانی را می یافتم که به آن واسطه دست از مسلمانی بر میداشتند من هم بر می داشتم و از اسلام خارج می شدم.(۴)
باز ابن سعد از علمای اهل سنت می آورد : وقتی پیامبر اسلام می خواست وصیتنامه ای بنویسد تا امت اسلامی بعد از ایشان منحرف نگردند. او مانع از نوشتن می گردد و نسبت به پیامبر اسلامی بی احترامی نموده و می گوید:«العیاذ بالله» (ان الرجل لیهجر) مرد هزیان می گوید!!(۵)
در حدیثی از امام علی ـ علیه السّلام ـ نقل شده که آن حضرت فرمود: روز خندق وقتی عمر و بن عبدُود عمر را با اسم صدا زد عمر رو برگردانید و به دوستانش پناه برد. در آن حال وی (عمر) با چهار نفر از همراهانش که با هم هم رای شدند که اگر دشمن از هر سو به ما حمله کند محمد را با دارو و دسته اش تحویل دشمن دهیم و خود را به سلامت برهانیم. ابوبکر وعده خدا و رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ را در پیروزی اسلام بر کفر قبول ننمود و به صراحت گفت ما بُت بزرگ را نگه میداریم و او را عبادت می کنیم زیرا ما در أمان نیستیم که پیامبر پیروز شود. این بت بزرگ را نگاه میداریم تا برای ما ذخیره باشد اگر قریش بر پیامبر غلبه نمود، پرستش این بُت را آشکار می سازیم و به آنها اعلام میداریم که دین ما از دین شما جدا نیست و اگر پیامبر پیروز شد ما در خفا این بت را عبادت می کنیم!!(۶)
در جنگ ها نیز آن دو کاری انجام نداده اند. در جنگ احد فرار نمودند و پیامبر را تنها گذاشتند.(۷)
ابن ابی شعبه نیز که از اهل سنت است می گوید: در جنگ خیبر وقتی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آنها را به عنوان فرمانده سپاه منسوب نمود، از گشودن قلعه عاجز مانده و فرار کردند.(۸)
بلاذری سنی هم گوید : و همچنین در آخرین روزهای عمر شریف رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ وقتی آن حضرت به ابوبکر و عمر دستور می دهد که با سپاه اسامه رهسپار جنگ شوند آن ها تعلُّل می کنند هر چه پیامبر اصرار می نماید که به سپاه اسامه ملحق شوند، آنها در مدینه می مانند و بطور صریح با رسول خدا مخالفت می کنند.(۹)
آن دو از نگاه اخلاقی هم وضعیت خوبی نداشته اند، ابوبکر که از عمر اندکی بهتر است می گوید: من شیطانی دارم که همیشه مرا فریب می دهد.(۱۰) عمر شخصی عبوس و تند مزاج بود(۱۱) و اوّلین کسی است که شلاّق «درّه» در دست گرفت،(۱۲) درباره چوبدستی او گفته است که ترسناکتر از شمشیر حجّاج بوده است(۱۳)
(این سخنان را از کتاب های اهل سنت آوردیم که شائبه تعصب پیش نیاید )
تمبری نیز که از اهل سنت است می نویسد :
شخصی به عمر می گوید : مردم از تو خشمگین و متنفرند.
عمر می پرسد: چرا؟
آن مرد می گوید: از زبان و عصای تو،(۱۴)
یکبار غلام زبیر در حال نماز متوجه می گردد که عمر با«درّه» خود را به طرف او می آید. بلافاصله از آنجا فرار می کند.(۱۵)
از عملکرد ابوبکر و عمر در زمان حیات رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بدست می آید که آن دو هیچگاه از عمق جان به پیامبر و آئین او ایمان نداشته اند. و اگر بعد از رحلت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و حتی در آخرین روزهای عمر شریف آن حضرت، بطور صریح در مقابل ایشان قرار می گیرند و سفارشات آن حضرت را در موضوع اهل بیت ـ علیه السّلام ـ و امامت امام علی ـ علیه السّلام ـ نادیده گرفته و کودتای سقیفه را به وجود می آورند. تغییر در عقاید و اعمال و رفتار آن نمی باشد بلکه چهره واقعی آن دو که قبلاً پنهان بوده اند، پدیدار می گردند، آنها اسلام را برای رسیدن به مقاصد دنیوی و رسیدن به قدرت انتخاب نموده اند و همیشه رایی واحد داشته اند، آنان در تمام دروان حیات رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ قرین یکدیگر بودند و در خلافت جریان تحولات سقیفه در همه موارد مواضع یکسانی داشتند اصرار عمر در پایدار ساختن خلافت ابوبکر برای این بود که زمینه را برای خلافت خودش آماده سازد و لذا بلاذری از علمای اهل سنت می نویسد که امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: او به خاطر آینده خودش در تبعیت خلافت ابوبکر تلاش می کند.(۱۶)
این بود گوشه ای از سخنان سنی ها در کتاب های شان از عملکرد ابوبکر و عمر که پرسشگر خود باید قضاوت کند که این دو اهل بهشتند یا نه .
۲.رفتار آن دو با فاطمه زهرا سلام علیها فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ تنها یادگار نبی مکرم اسلام بعد از رحلتش بوده و یکی از بانوان بزرگ عصر خویش و به عبارتی سیده نساء عالمیان بود و همیشه در حیات پدر بزرگوارشان مورد لطف و محبت آن حضرت بوده و در روایات زیادی که در منابع اهل سنت آمده تصریح شده است که فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ افضل زنان جهان بوده و پیامبر در این رابطه فرموده اند: برترین زنان بهشت خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم(۱۷) (همسر فرعون) هستند. و در جای دیگر می فرمایند: بدانید که او (زهرا) بانوی تمام زنان در قیامت است.(۱۸)
با توجه به مطالب گفته شده و دهها روایت و حدیث دیگر از پیامبر در رابطه با مقام و منزلت حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ و منقبت آن حضرت وجود دارد و بیانگر این است که همیشه در دوران حیات پیامبر این بانوی بزرگ اسلام از طرف صحابه مؤمن مورد احترام واقع می شد . اما متأسفانه از آنجائی که صحابه پیامبر از لحاظ ایمان و تقوا در یک اندازه و درجه نبودند و برخی بعد از رحلت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ منافع شخصی خود را بر موقعیت و مقام اهل بیت ترجیح دادند و حتی نسبت به تنها یادگار پیامبر یعنی فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ بی حرمتی کردند. لذا مورد غضب آن حضرت واقع شدند در این میان مواردی را می توان عنوان کرد که از طرف ابی بکر و عمر صادر شده و باعث غضب فاطمه از اینها شده بود:
۱) در راستای بیعت گرفتن از علی ـ علیه السلام ـ و بنی هاشم که در خانه حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ جمع بودند به زور و تهدید متوسل شدند حتی تهدید به آتش زدن درب خانه فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ کردند(۱۹) و با آتش زدن خانه ، بی حرمتی را نسبت به زهرا ـ سلام الله علیها ـ به نهایت رساندند.
۲) وقتی ابوبکر و عمر با تنی چند از طرفداران خود برای بیعت گرفتن از علی با آن خشم و خشونت خاص(۲۰) خود به درب منزل حضرت زهرا آمد و تهدید به آتش زدن کرد در حالی که فاطمه ـ سلام الله علیها ـ و حسنین ـ علیهم السلام ـ داخل خانه بودند. حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ بیرون آمده در کنار در خانه در برابر جمعیت ایستاد و فرمود: ای ابابکر، چه زود بر اهل بیت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ هجوم و حمله آوردید! به خدا سوگند تا هنگامی که خدا را دیدار کنم با شما سخن نخواهم گفت.(۲۱) و خطاب به مردم حاضر فرمود: من قومی را نمی شناسم که مثل شما بَد محضر (بد برخورد) باشند، جنازه رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ را در دست ما رها کردید، و امر خود را بین خود بریدید (و مسأله رهبری را نزد خودتان بدون مشورت با ما پایان دادید) پس با ما مشورت نکردید، حق ما را نادیده گرفتید، گویا اصلاً به جریان روز (غدیر) آگاهی ندارید و سوگند به خدا، رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ در آن روز، دوستی و ولایت و سرپرستی علی ـ علیه السلام ـ را از مردم عَهد گرفت، تا امید شما را از دستیابی به مقام رهبری قطع کند ولی شما رشته های پیوند خود با پیامبرتان را بریدید. «خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما را حکم و داوری کند.»(۲۲)
۳) بعد از غصب حق خلافت در حالی که پیامبر در حیات خود فدک را به حضرت زهرا بخشیده بود ابوبکر دستور غصب و اخراج کارگران حضرت ـ سلام الله علیها ـ را از آن داد و وقتی که خانم همراه علی ـ علیه السلام ـ و عباس و ام أیمن برای گرفتن آن پیش ابوبکر آمدند ابوبکر در جواب گفت که پیامبران از خود ارث نمی گذارند. علی ـ علیه السلام ـ فرمودند این را پیامبر در حیات خویش به فاطمه ـ سلام الله علیها ـ بخشیده و ام أیمن هم شهادت دادند که پیامبر بعد از نزول آیه «و آت ذالقربی حقه» فدک را به دخترش بدستور خداوند بخشیده(۲۳) ولی ابوبکر این شهادت را قبول نکرده با وجود اینکه عباس و علی ـ علیه السلام ـ هم شهات دادند بر حقانیت ادعای زهرا ـ سلام الله علیها ـ ولی قبول نکرد. همچنین روایات فراوانی گواه آن است که پیامبر فدک را به دخترش فاطمه ـ سلام الله علیها ـ بخشیده و این برخلاف ادعای ابوبکر است که گفته پیامبر فرموده: ما از خود ارث بجا نمی گذاریم. نمی توانسته ارث باشد بلکه حق مسلم حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ بوده که توسط ابی بکر و با تحریکات عمر غصب شده.(۲۴) آیا با این همه اجحاف در حق حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ و شوهرش علی بن ابی طالب می توان گفت که صحابه همه شان تا آخر عمر حضرت زهرا، حرمت ایشان را نگه داشتند.
ابی بکر در لحظات آخر عمرش ابراز ندامت و پشیمانی می کرد که چرا با دختر پیامبر چنان معامله ای کرد و ای کاش که این کار را نمی کرد.(۲۵)
روایت دیگری که از آن حضرت است از ظلمی که به زهرا ـ سلام الله علیها ـ می کنند خبر می دهند: هرگاه که فاطمه را می نگرم بیادم می آید ستمی و ظلمی که بعد از من به او روا خواهند داشت. گویا با فاطمه حاضرم و می نگرم که ظلم و ذلت داخل سرای او می شود و هتک حرمت او می گردد و حق او را غصب می نمایند و او را از ارثش منع می کنند و پهلوی او را می شکنند و جنین او را سقط می کنند و او فریاد می کند یا محمدا، و کسی بفریاد او نمی رسد.(۲۶)
این در حالی است که خود اهل سنت در روایات معتبر خود آورده اند که هر که فاطمه را بیازارد رسول خدا را آزرده است و هر رسول خدا بیازارد اهل آتش است و در صحِح بخاری که از کتب معتبر نزد اهل سنت می باشد ،آمده است که فاطمه زهرا وقتی از دنیا رفت که از ابوبکر و عمر ناراضی و غضبناک بود .
۳.روایات شیعه در باره اهل بهشت بودن افراد
در ابتدا باید اشاره شود که روایات شیعی راجع به کسانی که به اهل بیت ـ علیهم السلام ـ ظلم کرده اند مسایلی مطرح شده و به طول کلی درباره ظالمان به اهل بیت حتی از خلود آنان در عذاب اشاراتی آمده است. مثلاً در روایتی آمده که فاطمه زهرا فرمود: «وبئس ما قدمت لهم انفسهم ان سخط الله علیهم وفی العذاب هم خالدون»(۲۷) یعنی کسانی که به ما ظلم کردند چیزی بدی را برای آخرتشان ذخیره کردند، چون خدا بر آنها غضب کرده و آنها در عذاب جاویدان گرفتار خواهند بود.
این تعبیر یعنی مسئله خلود به ظالمان به اهل بیت در روایتی دیگر نیز مطرح شده،(۲۸)
طبق این دو روایت معلوم می شود که ستمکاران به علی(ع) و اولاد معصوم آن حضرت در عذاب جاودان خواهند بود. و در روایتی دیگر آمده وقتی زنان مهاجر و انصار به حضور فاطمه رسید و به حضرت عرض کردند: «کیف اصبحت؟» یعنی حال شما چگونه است حضرت ضمن بیان فرمود: اصبحت والله عائقه لرجالکنّ… ورغماً لقوم الظالمین»(۲۹) یعنی در حال به سر می برم که سوگند به خدا از دنیای شما بی زار هستم و بر مردان شما خشمگین، و نها بدلیل بی وفای شان نسبت علی علیه السلام کار بدی انجام دادند و خدا بر آنها غضب کرده و آنان در عذاب جاودان خواهند بود، و ما از افراد ستمگر بی زار هستیم.
طبق این گونه روایات می توان گفت که عذاب جاودان برای کسانی که به اهل بیت(علیهم السلام) ظلم کرده اند وجود دارد و اهل بهشت بودن افرادی که در روایات شیعه و سنی ظالم بودن آنها بر اهل بیت علیهم السلام مسلم است با این روایان سازگار نیست .

پاورقی:

۱. بقره، آیه ۸.
۲. جعفریان، رسول، سیره رسول خدا، ۱:۶۴۷، تهران. دلیل ما ۱۳۸۲ هـ..
۳. ابن حزم، المحلی، ۱۱:۲۲۴ بی تا بی جا بی نا.
۴. صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ۵:۳۳۹، بیروت ۱۳۹۷ بی نا.
۵. ابن سعد، طبقات، ۲:۲۴۲، بیروت، دارصادر بی تا.
۶. سلیم بن قیس، اسرار آل محمد، ص ۲۹۸ قم، انتشارات علاّمه ۱۴۱۳ هـ.
۷. سیره رسول خدا، ۱:۵۱۴.
۸. ابن ابی شیبه، المنصف ۷:۳۹۳، بیروت، دارالفکر ۱۴۰۹.
۹. بلاذری، انساب الاشراف، ۲:۱۱۵، بیروت، مؤسسه اعلمی، اول ۱۳۹۴ ق.
۱۰. ابن سعد، طبقات الکبری، ۳:۲۱۲، بیروت، دارصادر بی تا.
۱۱. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ۱:۱۸۳ مصر، داراحیاء العربی، ۱۳۸۷ ق
۱۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ۳:۲۰۹ قاهره، دارالمعارف، بی تا.
۱۳. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ۱:۱۸۸.
۱۴. نمبری، عمر، تاریخ مدینه منوره، ۲:۸۵۸، دارالفکر بی تا بی جا.
۱۵. بسوی، یعقوب، المعرفه و التاریخ ۱:۳۶۵، بغداد، مطبعه الارشاد، ۱۳۹۴ ق.
۱۶. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ۱:۵۸۷ مصر، دارالمعارف بی تا.
۱۷. مستدرک الصحیحین، ج ۲، ص ۴۹۷.
۱۸. حلیه الاولیاء، ج ۲، ص ۱۴۲.
۱۹. همان، ص ۲۲۰، و ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج ۱، منشورات رضی، چاپ ۱۳۸۸ ق، ص ۱۲.
۲۰. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ترجمه مهدوی، نشر نی، چاپ دوم، ۷۵، ص ۱۰۳.
۲۱. همان، ص ۲۳۳ و ۱۹۴.
۲۲. ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج ۱، منشورات رضی، ص ۱۳ و بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، پیشین، ص ۹۷.
۲۳. مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۱۲۸، عیاشی، تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۸۷.
۲۴. گروهی از نویسندگان دانشنامه امام علی، ج ۸، پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰، به نقل از مرعشی نجفی، ملحقات احقاق الحق، ج ۳، ص ۲۵۳، ابوعلی مسند، ج ۲، ص ۳۳۴، ابن حجر، المطالب العالیه، ج ۳، ص ۳۶۷.
۲۵. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ترجمه مهدوی دامغانی، نشر نی، چاپ دوم، ۷۵، تهران ص ۲۲۲.
۲۶. ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، ج ۱، دارالکتب الاسلامی، چاپ ششم، ۱۳۷۳، ص ۲۵۴.
۲۷. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۳، باب ۷، حدیث ۸، ص ۱۵۸، نشر دارالاحیاء التراث العربی، بیروت ۱۴۰۳ ق.
۲۸. همان، ص ۱۶۰، حدیث ۹.
۲۹. همان، ص ۱۶۱، حدیث ۱۰.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.