حدیث «اختلاف امتی رحمه» یعنی چه؟

1 435

حدیث «اختلاف امتی رحمه» یعنی چه؟ مدارک این حدیث را پیدا نکرده ام. این حدیث از نظر محتوی چگونه توجیه می شود؟ وقتی پیامبر(ص) برای امتش پیش بینی کرده بود که بعد از او امت به ۷۲ یا ۷۳ گروه تقسیم می شود، با این وجود رحمت یعنی چه؟

پاسخ:

برای پاسخ به پرسش، ابتداء اجزاء سؤال تجزیه می شود، سپس هر کدام جداگانه تحلیل می گردد.

۱. اصل اختلاف در امت اسلامی یا امت های گذشته عنصر مثبتی است یا منفی، خیر است یا شرّ؟
۲. آیا در اسلام اختلافِ عمده ای پیش آمده است یا خیر؟
۳. عناصر اختلاف زا در صدر اسلام چه چیزهایی بودند؟
۴. از نظر تحلیل عقلی، قرآنی و تاریخی و منابع اصیل مانند نهج البلاغه این روایت قابل توجیه و دفاع است یا خیر؟

اکنون پاسخ اجمالی و تحلیل.
اختلاف در مقابل اتفاق است، خَلْف در مقابل امام است به معنی پشتِ سر، یعنی وقتی گفته می شود خَلَف اباه = پدر خود را خلَف شد معنایش این است که بر جای او نشست، او از دنیا رفت و دیگری بعد از او زنده ماند و هم چنین وقتی گفته می شود، اَخْلَفَ و عَده = خلف کرد وعده خود را، معنایش این است که وعده خود را پشت سر انداخت لذا اختلاف از اموری پست است که طبع سلیم، آن را نمی پسندد. زیرا همه طبایع می دانند که با اختلاف، نیروها پراکنده و ضعیف می شوند. البته آثار سوء دیگری از قبیل نزاع، مشاجره، جدال، کُشت و کشتار، کینه توزی و دشمنی نیز وجود دارد که هر کدام خود در سلب امنیت و سلامتی جامعه تأثیر به سزائی دارند.

چیزی که هست یک نوعِ از اختلاف، اختلافی است که در عالم انسانی چاره ای از آن نیست و آن اختلاف طبایع است. منتهی به اختلاف بدنهاست. آری ترکیباتِ بدنی در افراد مختلف است و این نوعِ از اختلاف در ترکیبات بدنی باعث تفاوت و تنوع در استعدادهای بدنی و روحی می شود و با ضمیمه شدن اختلاف محیط ها و آب و هواها اختلافِ سلیقه ها و سنن و آداب و مقاصد و اعمالِ نوعی و شخصی در مجتمعاتِ انسانی پدید می آید و در علم الاجتماع ثابت شده که اگر این اختلافات نمی بود بشر حتی لحظه ای قادر به زندگی نبود.»(۱) و این به معنی یکی از پدیده های معانی گرانسنگ آیه شریفه لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم است.

از طرفی همه این موارد که ناگزیر از اختلاف ها و تفاوت هاست غیر از اصول و مبانی فکری و دینی است که منابع اصیلی چون وحی و سنت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و سیره اهل بیت گرامی او ـ علیهم السلام ـ را تحت تأثیر قرار دهد. یعنی همه موارد و اختلافاتی که منشأ آن حسادت، کینه توزی و صفات رذیله دیگر می باشد، ناپسند است و نمی توان بیان حکم و عقل کلّی چون حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ به آن تعلّق گیرد و به عنوان رحمت تلقّی گردد.

ـ قرآن کریم آیاتی را در مذمّت اختلاف بیان فرموده که با اندک تأملی می توان به فسادِ اختلاف و پیامدهای سوء آن پی بُرد که به نمونه هائی اشاره می شود:

۱. قرآن شریف می فرماید: وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ وَ لَوْ لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ(۲)
اختلاف در اصول مهم اعتقادی مانند توحید، معاد، نبوت و… و به طور کلی تمام باورهائی که سرچشمه دینی دارند، مناسب نیست و علّت تشتّت امت ها می باشد. لذا می فرماید: «ما به موسی کتابِ آسمانی دادیم پس در آن اختلاف شد، و اگر فرمان قبلیِ خدا (در زمینه آزمایش و اتمام حجّت بر آنها) نبود، در میان آنان داوری می شد و آنها (هنوز) در شکّ اند، شکی آمیخته به بدگمانی.»

در حقیقت آیه اشاره به این مطلب دارد که اگر امت حضرت موسی ـ علیه السلام ـ ، مؤمن به کتاب آسمانی خود می شدند و ره اختلاف نمی پیمودند، هم از تعالیم یک دست و بکر آن استفاده می بردند و هم از امتحان و آزمایش الهی سربلند بیرون می آمدند و از عذاب الهی در امان می ماندند. پس اختلاف عامل فساد در امتِ موسی ـ علیه السلام ـ شد.

۲. در جای دیگر قرآن شریف می فرماید: یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ(۳)

در این آیه آمده است: «ای اهل کتاب: چرا حق را با باطل (می آمیزید و) مشتبه می کنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند) و حقیقت را پوشیده می دارید در حالی که می دانید.»

در آیه ۷۲ همین سوره بلافاصله توطئه یهودیان را در راستای متزلزل کردن اعتقادات مسلمین بیان می کند و می فرماید:
«و جمعی از اهل کتاب (از یهود) گفتند: (بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید، و در پایان روز کافر شوید (و باز گردید) شاید آنها (از آیین خود) بازگردند (زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشاراتِ آسمانیِ پیشین می دانند و این توطئه کافی است که آنها را متزلزل سازد).»

لذا می بینیم که اختلاف به عنوان یک عنصر منفی جلوه می کند، یعنی حرفها و عقائدی است که یهود از پیش خود تراشیده و در نتیجه مردمی که پیرو آنها می شوند در شکّ افتاده و از صراط حق متفرق می گردند و در ادامه سُبُل انحرافی بعد از انصرافِ از حق خودنمائی می کنند (فماذا بعد الحق الا الضلال)، انگیزه های قومی قبیله ای، سیاسی، فرهنگی، حزبی و سائر دواعی خود را نشان می دهند و به طور کلی حق پایمال و سرکوب می گردد و این نتیجه اختلاف است.

نظری به نهج البلاغه امام المتقین علی ابن ابیطالب ـ علیه السلام ـ پیرامون ارزش گزاری اختلاف در یکی از حکمتها اختلاف را به عنوان وسیله نابودکننده تفکر و اندیشه های ناب معرفی می کند و می فرماید:
«الخلاف یهدم الرأی: اختلاف نابودکننده اندیشه است.»(۴)

ـ و در حکمت دیگر ریشه اختلاف را به باطل می رساند و حداقل یک طرف دعوا را باطل می داند، لذا می فرماید:
«ما اختلف دعوتان الا کانت احدهما ضلاله. دو دعوت به اختلاف نرسد جز این که یکی باطل باشد.»(۵)

ـ پیرامون اختلاف در قوم موسی ـ علیه السلام ـ بعد از نجات از جور فرعونیان در حکمت ۳۱۷ می فرماید:
«شخص یهودی به امام ـ علیه السلام ـ گفت: هنوز پیامبرتان را دفن نکرده، درباره اش اختلاف کردید؟ امام ـ علیه السلام ـ فرمود: ما درباره آن چه که از او رسیده اختلاف کردیم (دیگران اختلاف افکندند) نه خود او، امّا شما یهودیان، هنوز پای شما پس از نجات از دریای نیل خشک نشده بود که به پیامبرتان گفتید. (اعراف ۱۳۸: برای ما خدائی بساز، چنان چه بت پرستان خدای دارند و پیامبر شما گفت: شما مردمی نادانید.»(۶)

ـ از این بیان نورانی روشن می شود که ریشه اختلاف، جهل و نادانی۰ به مقام حضرت خالق و جایگاه انبیاء و خدمات آنهاست، پس عنصر خدا وحی است.
ـ در یکی از خطبه های نهج البلاغه در نکوهش اختلاف و عامل زدودن آن بیانی دارند که بسیار راهگشا است می فرماید: «دعواتی نسبت به یکی از احکام اجتماعی نزد عالمی می برند که با رأی خود حکمی صادر می کند. پس همان دعوا را نزد دیگری می برند که او درست برخلاف رأی اولی حکم می دهد. پس همه قُضات نزد رئیس خود که آنان را به قضاوت منصوب کرده جمع می گردند، او رأی همه را بر حق می شمارد. (آنها که پس از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ از عترت فاصله گرفتند، حلال را حرام و حرام را حلال می کردند و به خود اجازه می دادند که با قیاس و رأیِ خود احکام دین را به دلخواه تغییر دهند. تنها عمر در حکومت ده ساله خود ۹۴ نوع حلال را حرام اعلام کرد، و نسبت به حج تمتع و متعه گفت: تا دیروز حلال بود، من امروز حرام اعلام می کنم (انا اُحَرَّمُهما). (تفسیر مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج ۱۰، ص ۵۴.)(۷)

«در صورتی که خدایشان یکی، پیغمبرشان یکی و کتابشان یکی است آیا خدای سبحان آنها را به اختلاف امر فرمود که اطاعت کردند؟ یا آنها را از اختلاف پرهیز داد و معصیت خدا نمودند؟…»(۸)

ـ همان طوری که عنایت فرمودید، جناب مولی علی ابن ابیطالب ـ علیهم السلام ـ به شدّت از نزدیک شدن به اختلاف و آراء متشت در احکام قطعی اسلام عالمان و افرادی بیم می دهد و هشدار می دهد که در صورت دچار شدن و فرو رفتن در این رذیله اخلاقی، اعتقادی معصیت و مخالف با حضرت حق حتمی است.

ـ در ادامه خطبه ۱۸ عامل مهمی را که در کنار گذاشتن اختلافات مؤثر است را معرفی می فرمایند:
«آیا خدای سبحان، دینِ کاملی فرستاد، پس پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در ابلاغ آن کوتاهی ورزید؟ در حالی که خدای سبحان می فرماید: ما در قرآن چیزی را فروگزار نکردیم (انعام ۳۸) و فرمود: در قرآن بیان هر چیزی است. (نحل ۸۹)

و یادآور شد که: بعض قرآن گواه بعضِ دیگر است و اختلافی در آن نیست. پس خدای سبحان فرمود: اگر قرآن از طرف غیر خدا نازل می شد، اختلافات زیادی در آن می یافتند. (نساء۸۲).
همانا قرآن دارای ظاهری زیبا و باطنی ژرف و ناپیداست، مطالب شگفت آور آن تمام نمی شود و اسرارِ نهفته آن پایان نمی پذیرد و تاریکی ها بدونِ قرآن برطرف نخواهد شد.»(۹)

در حقیقت امام ـ علیه السلام ـ در این خطبه مهمترین روش در زدودن اختلاف را، رجوع به قرآن می داند البته با در نظر داشتن بیانات اهل ذکر که مفسرین واقعی این کتاب مقدسِ صامت هستند.

ـ در صدر اسلام بعد از رحلت جانسوز پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و حتی قبل از این واقعه، این عامل منفور (اختلاف بین امت اسلام) خود را نشان داد و در صفوف به هم پیوسته مسلمین رخنه کرد و شکاف های عظیمی را پدید آورد که آثار سوء و دردناک آنها را شاهد هستیم. از باب نمونه به چند عنوان آن اشاره می شود:
از جمله جرقه های اختلاف در امت اسلام قبل از رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می توان به موضعگیری عمر ابن خطاب اشاره کرد که در برابر فرمان رسول خدا در لحظات بیماری فرمود: برای من کاغذ و مرکب بیاورید تا برای شما نامه ای بنویسم که هرگز گمراه نشوید. (فاجعه روز پنجشنبه که در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است. (صحیح بخاری، ج ۵، ص ۱۳۸ و ۱۳۷ ط، دارالفکر و صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۲۳ ط، دارالمعرفه، تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۹۳، ط بیروت)

ـ دومین مورد مخالفت و اختلاف زا خودداری برخی از صحابه، از پیوستن به سپاه اُسامه بود. که حضرت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ این سپاه را تشکیل داد و دو روز پیش از در گذشت خود، به آنها دستور داد که به آنها بپیوندند و با آن حرکت کنند.

ابوبکر و عمر و برخی از صحابه، از رفتن به پادگان خودداری کردند، به بهانه اداره امور خلافت، در مدینه ماندند با آن که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ کسانی را که از سپاه اسامه عقب بمانند را لعنت کرده بود. (الملل و النحل، شهرستانی، ج ۱، ص ۲۹، حدیث نبوی: لعن الله من تخلّف عن جیش اسامه).

سومین علم تاریک مخالفت، موضعگیری خطرناک بیشتر صحابه در سقیفه بود که آشکارا با آیات قرآن و سنت رسول خدا مخالفت می کند زیرا پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در روز غدیر خم با حضورِ همه صحابه، امام علی ـ علیه السلام ـ را به خلافت تعیین کردند و این در بازگشتِ از حجه الوداع بود. با این که مهاجرین و انصار در میانِ خود بر سرِ تعیین خلیفه اختلاف داشتند ولی سرانجام با هم توافق کردند که گفته های پیامبر را زیر پا نهند و ابوبکر را خلیفه سازند. هر چند این کار به بهایِ جان عده ای تمام شود و آستین ها را بالا زدند تا هر کس را که مخالفت کرد، هر چند از نزدیکترین خویشاوندان پیامبر باشند. بکشند. (بالاترین دلیل بر این امر، تهدیدِ عمر ابن خطاب به آتش زدن خانه فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ با افراد درون خانه بود. تاریخ طبری،‌ج ۳، ص ۲۰۲، یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۶، ط بیروت دار صادر.)

این سه جریان، به اختلاف صدر اسلام اشاره دارد، از باب نمونه توجه به خطرناک بودن عنصر اختلاف بدان اشاره شده است. یعنی با تحلیل ریشه های اختلاف به این نکته خواهیم رسید که پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ که از همه افراد بشر تا قیامت به مضرّات این مسئله بیشتر واقف بودند هیچ گاه دستور و توصیه به انجام اختلاف بین امت خود نمی نمانید و یا آن را رحمت توصیف نمی کنند.

بلکه به عکس از شعبه شعبه کردن امت انذار فرموده بودند، علامه مجلسی در ج ۸ از بحارالانوار، چاپ بهادری، ص ۲۳۹، روایتی را از انس ابن مالک صحابه پیامبر نقل می کند که روزی در حضور پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ نشسته بودیم… . در ذیل این روایت خطاب به امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: یا ابا الحسن، امت موسی ـ علیه السلام ـ بعد از او هفتاد و یک فرقه شدند یک فرقه اهل بهشت و بقیه اهل جهنم خواهند بود و امت عیسی ـ علیه السلام ـ بعد از او هفتاد و دو فرقه شدند که یک فرقه اهل نجات و بقیه گمراه گردیدند.

و امت من به زودی به هفتاد و سه فرقه منشعب می شوند که یک فرقه از آنان نجات پیدا کرده به بهشت می روند و بقیه به آتش می روند. سپس علی ـ علیه السلام ـ از رسول خدا فرقه ناجیه را طلب می کند و رسول خدا می فرمایند: یا علی آنان کسانی هستند که به تو و اصحاب تو متمسک می شوند.

این روایت صراحت دارد که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ از اختلاف در امت اسلام گریزان بوده و هشدارهای مناسب را در عرصه های مختلف بیان داشته اند.
لذا مسأله اختلاف هم از نظر عقل و تحلیل های جامعه شناختی (با توجه به آثار سوء آن) و هم از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه (منابع اصیل) جایگاه مثبت قابل دفاعی ندارد بلکه با بیانات مختلف آن را سرکوب کرده و آثار وحشتناک آن را که امروزه در جهان اسلام شاهد آن می باشیم، را تذکر داده اند

در پایان جهت اطلاع منابع و روات روایت (اختلافُ اُمتی رحمه)، بیان می گردد.

منابع:

۱. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۴۱. ۲. بحار، ج ۱، ص ۲۲۷. ۳. بحار، ج ۷۴، ص ۱۶۶. ۴. احتجاج، ج ۲، ص ۳۵۵. ۵. معانی الأخبار، ص ۱۵۸.
روات: ۱. علی ابن احمد ابن محمد ابن عمران الدقاق. ۲. عن ابی الحسین محمد ابن جعفر الأسدی. ۳. عن صالح ابن ابی حمّاد. ۴. عن احمد ابن هلال. ۵. عن محمد ابن ابی عُمیر. ۶. عن عبدالله المؤمن الانصاری.

ـ قابل توجه این که: در تمامی منابع ذکر شده، این عبارت را از یک نفر نقل کرده اند (علی ابن احمد ابن محمد ابن عمران الدقاق و به غیر از (ابن ابی عمیر) همه سلسله این نقل توفیق نشده اند بلکه تضعیف شده و مورد طعنِ اصحاب رجال است.
صحّت روایات و نقل های رسیده را می توان با دو روش ریشه یابی کرد.

الف) بررسی سلسله اسناد و مدارک در منابع قابل توجه اصیل روائی و رجالی.

ب) و دیگری عرضه قبل آنها به متونِ قطعی الصدور مانند قرآن.

لذا از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل شده که: «ان علی کل حق حقیقه و علی کل صواب نوراً فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه»
هر حقی اصلی دارد که آن اصل میزان سنجش و معیار ارزیابی این حق است و هر صوابی (امر واقعی) نورانیتی دارد که صواب مزبور به وسیله آن نور شناسائی می شود، پس آن چه با میزان الهی، یعنی قرآن کریم موافق بود بگیرید و آن چه مخالف آن بود واگذارید. از تفریح ذیل روایت «فما واثق» بر می آید که روایات همان حق است و حقیقتِ آن قرآن کریم است و صحت محتوای روایات در گروِ موافقت با حقیقت آن (قرآن کریم) است و نوری که با آن راستی روایات سنجیده می شود، قرآن است.»(۱۰)

نکته پایانی آن که حدیث «اختلاف امتی رحمه» به معنای آمد و شد و رفت و آمدها و روابط اجتماعی نیز معنا شده است که اگر این حدیث این گونه معنا شود، معنای درستی دارد و با اختلافی که سر از تفرقه در می آورد فرق دارد. البته در مورد اختلاف بحث های زیادی قابل طرح است که در این مختصر مقدور نیست.

پاورقی:رحمه رحمه رحمه

۱. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، بی جا، انتشارات بنیاد علمی و فکری علامه، ج۱۱، ذیل تفسیر آیه ۱۱۸ از سوره هود، ص۴۴ـ۷۰.رحمه
۲. هود:۱۱۰.رحمه
۳. آل عمران:۷۱
۴. نهج البلاغه، حکمت ۲۱۵.رحمه
۵. همان، حکمت ۱۸۳.رحمه
۶. اعراف:۱۳۸.رحمه
۷. فخر رازی، تفسیر مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۵۴.رحمه
۸. نهج البلاغه، خ۱۸.رحمه
۹. نهج البلاغه، خ۱۸.رحمه
۱۰. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، ص ۶۹، بنابر نقل تفسیر تسنیم (آیت الله جوادی) ج۱، ص۸۱ و ۸۰.رحمه
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

سند حدیث

1 نظر
  1. منصور می گوید

    اینهمه توضیح نمیخواست این حدیث در جوامع روایی شیعه نیامده و از احادیث جعلی اهل سنت است برای توجیه وقایع بعد از رحلت پیامبر ص یکروز از اقای وحید خراسانی هم پرسیدم همین را گفت و فرمودند این حدیث معتبر نیست

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.