لا افلح قوم تدبرهم امرأه یعنی چه؟
حدیثی از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمده که: «قد ذکر ملکه سبأ، لا افلح قوم تدبرهم امرأه» این حدیث با آیه قرآن که درباره موقعیت قوم ملکه سباء آمده در تناقض است؟
پاسخ:
از آیه ۲۰ ـ ۲۴ سوره نمل فقط بر اسلام آوردن ملکه سباء اشاره دارد و اما قوم او آیا ایمان آوردهاند یا نه هیچ استفادهای نمیشود. اما از سوره دیگر چنین استفاده می شود که قوم او نیز ایمان آوردند چنانچه در داستان قوم سبأ اشاره دارد:
((برای قوم سبا در محل سکونتشان نشانهای از قدرت الهی بود، دو باغ بزرگ از چپ و راست {به آنها گفتیم:} از روزی پروردگارتان بخورید و شکرگزار باشید، شهری است پاک و پاکیزه و پروردگاری آمرزنده. اما آنها روی گردان شدند و ما سیل ویران گر را بر آنان فرستادیم و دو باغشان را به دو باغ بی ارزش با میوههای تلخ و درختان شوره و اندکی درخت سدر مبدل ساختیم. این کیفر به خاطر کفرانشان به آنها دادیم و آیا جز کفران کننده را کیفر دهیم)).(۱)
از تفسیر این آیات بر طبق روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ چنان بر میآید که قوم ملکه نیز ایمان آورد ولی بعدها منحرف گشته و به عذاب الهی دچار شدند و سدی که بر روی مزارع اینها خراب شد به دستور ملکه درست شده بود.(۲)
در تفسیر نمونه نیز اشاره شده:(( سرزمینی که قومش دچار عذاب الهی شدند همان قومی بودند که بلقیس بر آنها حکم ران بود به سلیمان ایمان آورده بود ولی بر اثر طغیان و غفلت از خداوند، نعمتهای الهی را از دست دادند)).(۳)
البته آنچه از تفاسیر استفاده میشود این است که نسل بعدی قوم ملکه دچار انحراف و عذاب شدند و این میرساند قوم ملکه هم تسلیم حضرت سلیمان بودند و در زمان وی مطیع بودند این مطلب را روایت امام صادق ـ علیه السّلام ـ تأئید میکند که فرمود:
((خداوند برای این قوم پیامبرانی فرستاد تا آنها را به راه راست هدایت کنند ولی آنها از سخنان پیامبر سر پیچی کرده و خداوند نیز نعمتها را گرفت)).(۴)
بنابراین فرستادن پیامبران دلیل بر این است که پس از سلیمان بودند چرا با وجود حضرت سلیمان پیامبر دیگری مبعوث نمیشد. اما حدیث پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را که میتوان گفت در جریان جنگ جمل و رهبری عائشه مطرح شد، از ابابکره نفیع بن حارث ثقفی بود، این حدیث با چند صورت و فقط از ابابکره نقل شده که خود این چندگانگی اعتبار آن را زیر سؤال میبرد:
یک: پس از ذکر ملکه سبا در نزد پیامبر: واقدی گوید حدیث کرد مرا معمر بن راشد از عمرو بن عبید از حسن بصری که میگفت: ابابکره میخواست در جنگ جمل به طلحه و زبیر بپیوندد، زمانی که دید عائشه رهبری میکند برگشت، علت را پرسیدند، گفت: وقتی در نزد پیامبر از ملکه سبا یاد شد فرمود:(( قومی که فرماندهشان زن باشد رستگار نمیشوند.(۵)
این حدیث از نظر سند مشکلات فراوان دارد چرا که معمر بن راشد از اهل تسنن است و در نزد شیعه توثیق نشده و عمرو بن عبید نیز از اهل سنت و مخالف سیره اهل بیت بود و ثقه نیست که شیخ مفید مینویسد: او دارای عقاید فاسدی بود و حسن بصری کسی است که در روایات امام باقر ـ علیه السّلام ـ اشاره شده که او دروغ میگوید و گاهی میفرمود:(( وای بر حسن بصری چرا چنین دروغی را گفته است)). و مورد مذمت شیعه و سنی بوده و روایاتی او را سامری این امت میداند.(۶)
ابوبکره راوی حدیث نیز در خود روایت مشخص است که از دشمنان امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ بود پس چنین حدیثی اعتبار ندارد و با قرآن نمیتواند تعارض داشته باشد حتی اگر قرآن اشارهای به ایمان آوردن قوم سبا نداشت باز این روایت مورد استناد نبود.
دو: پس از ذکر ملکه ایران در نزد پیامبر: صحیح بخاری همین روایت را به صورت دیگر نقل کرده که حسن فرزند ابوبکره گفت: پدرم گفت در جنگ جمل شرکت نکردم چون وقتی پیامبر شنید بوران دختر کسری ملکه ایرانیان شده است فرمود: ((قومی که زن را به ریاست خود برگزیند هرگز رستگار نمیشود)).(۷)
این حدیث نیز از طریق اهل سنت نقل شده و از طرفی صورت حدیث عوض شده و تصور نمیشود که ابابکره در دو مکان مختلف این حدیث را از پیامبر بشنود ولی دیگران آن را نقل نکنند.
سه: به طور مطلق: ابن ابی الحدید از شعبی از مسلم پسر دیگر ابابکره نقل کند: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:(( قومی که امورشان را به زن بسپارند رستگار نمیشوند)).(۸)
در سند این حدیث شعبی وجود دارد که در رجال شیعه عادل نیست بنابراین، نمیتوان به هیچ کدام از اینها اعتنا کرد.(۹)
از سویی ابن ابی الحدید در ذیل این حدیث یاد آور میشود که این حدیث به صورت دیگر نیز نقل شده که پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: ((عدهای پس از من خروج میکنند که بزرگشان یک زن خواهد شد و اینها هرگز رستگار نخواهند شد)).(۱۰)
بنابراین به نظر میرسد که اصل حدیث درباره هشدار پیامبر در جنگ با امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ بوده و روایت آن را تحریف کردند تا از عائشه تا حدودی طرفداری شود و در این روایت علت رستگار نشدن زن بودن فرمانده نیست بلکه علت اصلی مخالفت با ولی خداست و پیامبر اسلام راه را نشان داده بود که اگر چنین موقعیتی را دیدید به کمک امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ بشتابید و امثال ابابکره با منطق تراشیهای بی جا و با تحریف حدیث حقانیت امیر المؤمنین را مخفی کردند در حالی که اگر امثال او نبودند و دست به تحریفات فرمایشات پیامبر خدا نمیزدند کسی را یاری مخالفت با امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ نبود و جامعه اسلامی دچار این همه اختلاف نمیشدند. البته دو سه روایت نیز در کتابهای شیعی به همین مضمون وجود دارد، چون هیچ سندی نداشتند از ذکر آنها خودداری شد.(۱۱)
پاورقی:
۱. سبأ، ۱۷ ـ ۱۵.
۲. واعظ کاشفی، کمال الدین حسین، مواهب علیه، تهران، کتابفروشی اقبال، اول، ۱۳۱۷ ه ش. ج ۳، ص ۵۰۲.
۳. مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه. ج ۱۸، ص ۵۵.
۴. قرشی، علی اکبر، احسن الحدیث، ج ۸، ص ۴۲۴، تهران، واحد تحقیقات اسلامی، بنیاد بعثت، اول، ۱۳۶۶ ه ش. و طیب، عبد الحسین، اطیب البیان، ج ۱۰، ص ۵۵۲، تهران، اسلام، سوم، ۱۳۶۶ ه ش.
۵. شیخ مفید، الجمل، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ه ق. ص ۲۹۷.
۶. علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۲۸، ص ۱۵۷، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ ه ق. شبستری، عبد الحسین، الفائق فی رواه و اصحاب الصادق ـ علیه السّلام ـ، ج ۳، ص ۲۷۸، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، اول، ۱۴۱۸ ه ق. خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج ۱۴، ص ۱۲۳، بی جا، پنجم، ۱۴۱۳ ه ق و شیخ مفید، الجمل، ص ۱۳۳.
۷. بخاری، محمد، صحیح بخاری، بیروت، دار الفکر، بی تا. ج ۵، ص ۱۳۶.
۸. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ ه ق. ج ۶، ص ۲۲۷.
۹. علامه حلی، حسن، رجال العلامه، قم، دار الذخائر، ۱۴۱۱ ه ق. ص ۵۴.
۱۰. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ ه ق. ج ۶، ص ۲۲۷.
۱۱. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۲۶۳، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۸ ه ق. و حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص ۳۵، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ ه ق. و قطب الدین راوندی، سعید، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۷۹، قم، مؤسسه امام مهدی ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ، ۱۴۰۹ ه ق.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات